میبرزند ز مشرق شمع فلک زبانه
ای ساقی صبوحی درده می شبانه
عقلم بدزد لختی چند اختیار دانش
هوشم ببر زمانی تا کی غم زمانه
گر سنگ فتنه بارد فرق منش سپر کن
ور تیر طعنه آید جان منش نشانه
گر می به جان دهندت بستان که پیش دانا
ز آب حیات بهتر خاک شرابخانه
آن کوزه بر کفم نه کآب حیات دارد
هم طعم نار دارد هم رنگ ناردانه
صوفی چگونه گردد گرد شراب صافی
گنجشک را نگنجد عنقا در آشیانه
دیوانگان نترسند از صولت قیامت
بشکیبد اسب چوبین از سیف و تازیانه
صوفی و کنج خلوت سعدی و طرف صحرا
صاحب هنر نگیرد بر بی هنر بهانه
#سعدی
اگر آن میی که خوردی به سحر نبود گیرا
بستان ز من شرابی که قیامتست حقا
چه تفرج و تماشا که رسد ز جام اول
دومش نعوذبالله چه کنم صفت سوم را
غم و مصلحت نماند همه را فرود راند
پس از آن خدای داند که کجا کشد تماشا
تو اسیر بو و رنگی به مثال نقش سنگی
بجهی چو آب چشمه ز درون سنگ خارا
بده آن می رواقی هله ای کریم ساقی
چو چنان شوم بگویم سخن تو بیمحابا
قدحی گران به من ده به غلام خویشتن ده
بنگر که از خمارت نگران شدم به بالا
نگران شدم بدان سو که تو کردهای مرا خو
که روانه باد آن جو که روانه شد ز دریا
#مولانا
اندک اندک جمع مستان می رسند
اندک اندک می پرستان می رسند
تو کجایی ای رفیق شفیق جوانی
که تمام از جهان رستان می رسند
ماهش
دیشب عاشقت شده بودم دوباره!
اما از صبح تا الان تو فکرت نبودم!
خیلی با حالم نه!؟
حتما فکر می کنی مشکل دارم!؟
خوب من مشکل دارم!
از بچگی عشقی بودم!
یه روز عشق نقاشی داشتم!
یه روز عشق ریاضی!
یه روز عشق فیزیک و نجوم!
البته اینا که میگم یه روز، چند سال طول کشید!
حالا هم عشق تو رو دارم!؟
عشق جفاکار من!؟
البته من خودمم جفاکارم!؟
جفا در جفا میشه وفا!
مثل منفی در منفی که میشه مثبت!؟
خیلی مستم امروز!
آره از بچگیم مستم می کردم!
کلا هورمون های بدنم تنظیمات خاصی داره!
می نخورده مستم!
اگه می بخورم چی میشه!
خداحافظ!