باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

می روحانی

اگر آن میی که خوردی به سحر نبود گیرا
بستان ز من شرابی که قیامتست حقا

چه تفرج و تماشا که رسد ز جام اول
دومش نعوذبالله چه کنم صفت سوم را

غم و مصلحت نماند همه را فرود راند
پس از آن خدای داند که کجا کشد تماشا

تو اسیر بو و رنگی به مثال نقش سنگی
بجهی چو آب چشمه ز درون سنگ خارا

بده آن می رواقی هله ای کریم ساقی
چو چنان شوم بگویم سخن تو بی‌محابا

قدحی گران به من ده به غلام خویشتن ده
بنگر که از خمارت نگران شدم به بالا

نگران شدم بدان سو که تو کرده‌ای مرا خو
که روانه باد آن جو که روانه شد ز دریا

#مولانا

توبه از نوشته ی عصر

من از اون جایی که از خدا می ترسم در مورد نوشته ای که عصر در مورد الگوها نوشتم توبه می کنم اگر حرفی زدم که در خور این افراد نبود از خدا می خواهم من را ببخشد، این که حق و باطل این قدر در هم تنیده شده قطعا حکمتی دارد، این که این شخصیت ها در هاله ای از ابهام قرار دارند نیز حکمتی دارد!

چند روز پیش یک نفر از من پرسید پیرو چه کسی هستی گفتم حضرت علی بعد هم برداشت خودم را از شخصیت ایشان گفتم اما بعد با خودم فکر کردم آن قدرها هم نمی شناسمشان!

شاید این پروژه ای شود که رویش وقت بگذارم چون که من به این شخصیت های روحانی علاقمند هستم اما می دانم هر کتابی جذبم نمی کند کتابی که زیادی خشک و منطقی باشد خسته ام می کند و کتابی که صرفا ستایش و ارادت باشد برایم غیر قابل قبول است و از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان به نظرم مسخره و خنده دار است!

شاید هم خودم کتاب نوشتم یک کتاب با رویکرد مدرن، بدون مقدس سازی، بر مبنای واقعیت البته که کسی نمی تواند ادعا کند یک شخصیت تاریخی را به طور واقعی شناخته و شناسانده است!


روحانیون ادیان

تا جایی که من دیدم بیشتر روحانیون ادیان مختلف آدم های ریاکاری بودند که به چیزی که مردم را به آن فرا می خواندند خود عمل نمی کردند!

نه فقط آخوندهای شیعه ی ایرانی بلکه ملاهای اهل سنتی مثلا در شبکه های ماهواره ای فعالیت می کنند هم از این دست هستند!

کشیشانی که در همین شبکه های ماهواره ای دیده ام بسیار آدم ها را اسکول می کنند و وعده های سر خرمن می دهند!

کلا ببینید کسی که معنویت را ابزاری برای کسب مال و جاه می کند دیگر معلوم است چطور آدمیست حال می گویند قضاوت نکنید متاسفانه این گفتن قضاوت نکردن هم ابزاری شده است برای خفه کردن افراد مخالف! مغز و عقل من قضاوت می کنند و درست و نادرست را از دید خودم تشخیص می دهند تا گمراه نشوم البته خیلی از مردم این قوه را به درستی ندارند یا درست پرورشش ندادند و دست مایه ی دست روحانیون می شوند!

و این را هم بگویم از وقتی ادیان بودند چنین روحانیونی هم بودند برای مثال انجیل متی باب 23 را بخوانید ببینید حضرت  عیسی چطور روحانیون یهودی زمان خود را وصف می کند البته بین این افراد متظاهر به روحانی بودن چند نفری پیدا می شوند که واقعا اهل معنویت باشند اما این افراد معمولا در حاشیه هستند و کسی نمی شناسدشان!

مردمی که انکار می کنند

چند روز پیش با یکی از عمه هایم حرف می زدم به ایشان گفتم مادر و پدر من حزب اللهی بودند وقتی من بچه بودم کلا منکر شد.

به ایشان گفتم پدرم با من قهر می کند از همان بچگی هم این طور بود گفت نه بابای تو هیچ وقت این کار را نمی کند اصلا اهلش نیست؟!

بعد گفتند پدرشان ( یعنی پدربزرگ من) مذهبی بودند اما روحانیت و آخوندها را می شناختند با آن ها مخالف بودند با شاه هم مخالف بودند.

بعد از قطع شدن تلفن به یادم آمد بابای من یک عبای قهوه ای داشت که می گفت مال بابایش بوده است و این را مثل یک شئ مقدس می دانست و گاهی می پوشیدش و احساس مقدس بودن می کرد! چطور پدر بزرگم که با روحانیت مخالف بوده است لباس آن ها را داشته و می پوشیده است!؟ این هم یک حرف بدون سند دیگر.

می خواهم بگویم ما نه تنها حکومتمان منکر خرابکاری هایش هست بلکه هر کس از آن نسل هست منکر گذشته خود و تمام اشتباهات خود است نمی دانم شاه با این ها چه کرده است که این طور شده اند!

ایضا مردم دنیا بدانید ما از کودکی تا الان با آدم هایی طرف هستیم که به واسطه ی یک تکه پارچه که خودشان آن را خریده اند احساس مقدس بودن می کنند و فکر می کنند با پوشیدن آن پاک می شوند یا به درجات بالای روحانی می رسند؟!

خدا یا تا کی ما باید دست و پا بزنیم تا از این آدم ها رها شویم؟! این ها را برای چه آفریده ای؟!