باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

خوبه که نمی دونم!

الان تو خبرا خوندم دو تا بانک بزرگ آمریکا ورشکست کردند و این رو اقتصاددان ها بد برای اقتصاد آمریکا نمی دونند چون که اقتصاد آمریکا مثل یک موجود زنده است که سلولیش بمیره بقیه سلول ها کمبودش رو جبران می کنند و سلول های جدید می سازه!
چقدر خوشحالم که از اقتصاد نمی دونم اصلا چقدر خوشحالم که هیچی نمی دونم! به خدا مغز آدم خالی باشه خیلی بهتره تا پر تئوری و فرمول، تهش چی می خوان بهت بدن؟ جایزه ی نوبل؟
عمرت رو بذاری برای این چیزا که خدمت کرده باشی به جامعه ی بشری اما از خودت غافل باشی چه ارزشی داره؟
من الان چند ساله خوش خوشک دارم مطالعه می کنم بهم دید داده این خیلی خوبه اما اطلاعات رو انبار نکردم تو ذهنم، کلا من کم حافظه ام!
به نظرم عمرم رو این چند سال با درگیری با مسائل اجتماعی و سیاسی هدر دادم هیچ اوضاعم بهتر نشد که بدتر شد؟! دست نمی زدم بهتر بود!؟
خلاصه که نادان باشی و هیچ کار نکنی بهتر از اینه!
حرف نزنی و سکوت کنی هم بهتره!
کاری که همیشه می کردم!

امشب خوابم نمیبره!

امشب خوابم نمی برد!؟

قرص خواب هم خوردم اما اثر نمی کنه!

دارم کاملا دیوانه می شوم!؟

اما آخر چرا؟!

من هیجانزده شده ام؟

من منیک شده ام؟

چرا حالت های عجیب و غریب به من دست می دهد؟

چقدر آهنگ گوش کنم؟!

دیگر خسته شده ام!

دلم می خواهد بخوابم و دیگر بیدار نشوم؟!

اما برعکس می شود؟!

چرا همیشه برعکس می شود؟!

زندگی من شبیه هر چیزی هست الا زندگی!؟

گاهی با خودم می گویم چه می شد اگر زندگی عادی مثل بقیه را انتخاب می کردم؟!

با یکی ازدواج می کردم و در همان کامپیوتر مشغول می بودم؟!

اما من نمی توانستم!

نمی توانم عادی باشم!

از اولش عادی نبودم!

حال هم همین طور است!

در آینده نیز چنین خواهد بود!

خدا می داند چه قرار است بشود؟!

من آماده هستم اما آماده نیستم!

من می ترسم و نمی ترسم!

من نمی دانم و می دانم!

عده ای می گویند لذت زندگی در همین است!

اما من دوست ندارم این گونه!

دوست دارم همه چیز را بدانم!

دوست ندارم اشتباه کنم!

اما همیشه اشتباه کردم تا یاد گرفتم!؟

گران نیست؟!

به نظر من خیلی گران است؟!

چرا هیچ کس به ما یاد نداد درست هر کاری را؟!

آسیب دیدم

آسیب های جبران ناپذیر

حالا چه کار می شود کرد؟!

اندوه گذشته فایده ندارد

گذشته درگذشته

ترس از آینده هم معنا ندارد

یعنی دیگر معنا ندارد

تا خدا هست زندگی باید کرد!