باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

داستان کوتاه

چند وقت بود خیلی دلم می خواست داستان کوتاه های چخوف رو بخونم، تو اپ ایران صدا چند تا کتاب گویا از چخوف هست دیشب یکیشو گوش کردم، خیلی خوب بود، هم مضمون داستان ها ناراحت کننده است هم با یه زبان طنز ظریفی بیان شده اما حال و هوای همه شون نزدیک بهم هست و یه شتابی هم در روایت داره، دیگه کنجکاویم برطرف شد، این طور داستان ها رو می خونم با خودم میگم ببین آدم های دیگه چطور زندگی می کنند ما چطور زندگی می کنیم!؟

یادمه چند سال پیش کتاب های دوموپاسان رو گرفته بودم یادمه خیلی با داستان کوتاه هاش حال کردم اتفاقا دیگران هم کتاب هامو برداشتن و خوندن و خوششون اومد اما فکر کنم پارسال بود دوباره که رفتم بخونم به نظرم خیلی پیش پاافتاده رسید، خیلی ساده بود، فکر کنم این قدر کتاب های متفاوت خوندم که ذائقه هم فرق کرده!

بهتون پیشنهاد میدم داستان کوتاه های این دو نویسنده رو بخونید یا گوش بدید برای شروع کتابخوانی خوبن و وقتی می خونیشون دوست داری خودتم مثل اونا داستان بگی خیلی جالبه!

راستش می دونید فهمیدم زندگی واقعی مثل داستان ها نیست خواهرم میگه داستان ها و رمان ها مثل مخدر می مونه برای اینکه زندگی عادی رو تاب بیاری ولی به نظرم آدم باید خودش بره تو دل زندگی نه با واسطه از طریق کتاب یا فیلم و سریال دنیا رو کشف کنه اما خوب رفتن تو دل زندگی خطرات خودش رو داره!

به خانم نویسنده

سلام، خوبین؟

ازین که چند سال کنارم بودید اون هم در بدترین حال هایی که داشتم ازتون ممنونم!

کمکم کردین بنویسم و خیلی کمک های دیگه کردید، ازتون خیلی یاد گرفتم!

خاطرات خوبی با هم داشتیم اما من باید می رفتم، می دونم دوستم داشتید و می خواستید برام بزرگتری کنید ولی من خوشم نمیاد کسی زیاد بهم نزدیک بشه، دلم می خواد آزاد باشم و هر کار دلم می خواد بکنم، هنوز این بخشم بالغ نشده!

نمی دونم هنوز بهم فکر می کنید یا نه، امیدوارم سهوا کاری نکرده باشم که رنجونده باشمتون یا سوالی تو ذهنتون ایجاد کرده باشم!

امیدوارم ایام به کامتون باشه و خوش بگذره، رفتارهای عجیب و غریبم رو ببخشید، خداحافظ!

درک من

تازگی درکم از نوشته ها و کتاب ها بیشتر شده، قبلا یه چیزایی رو سطحی تر می فهمیدم یا اشتباه می فهمیدم، الان تازه دارم می فهمم اون چیزی که مد نظر نویسنده است الزاما اون چیزی نیست که من از نوشته می فهمم!؟

شاید باید برای یه خط باید کلی پرس و جو کنی و من چه ساده ازش رد میشدم، تند تند می خوندم!؟

دیشب خیلی مایوس شدم چند تا تکه از کتاب های کهن رو خوندم، فکر می کنم قبلا خونده بودمشون ولی درست فهمشون نکرده بودم، الان دیگه می دونم درست فهم نمی کنم و فهمم ثابت نخواهد موند!؟

چقدر تنهایی آدم تو این شرایط بیشتر میشه!؟ واقعا دارم حس می کنم همه چیز وهمه!؟ عقلم داره به چشم خودش می بینه!؟ حتی خودمم وهمم!؟ اینکه داره صحبت می کنه کیه!؟ خول شدم!؟

گالیمالوا

گالیمالوا نام کانال و گروه داستان نویسی نویسنده ای به نام سعید فرض پور است، آموزش داستان نویسندگی به صورت آنلاین در بستر تلگرام، اینستاگرام و یوتیوب می دهد.

دیگر می خواهم پشت نویسندگی یعنی داستان نویسی را بگیرم و کتاب چاپ کنم، دیگر نمی خواهم روزهایم بیهوده بگذرد!

دشت امروز من

امروز در مورد یک نویسنده و محقق و روشنفکر ایرانی تحقیق کردم و بیشتر با ایشان آشنا شدم، مرحوم شاهرخ مسکوب.

کتاب در کوی دوست ایشان را دانلود کردم و به نظر جالب می آید در مورد رابطه ی انسان با خدا از نگاه حافظ است.

کتاب روزها در راه ایشان را نیز دانلود کردم حتما سر فرصت این کتاب ها را می خرم. این کتاب وقایع روزانه ی زندگی ایشان است فکر می کنم خیلی به دردم بخورد.

یک مستند هم از برنامه ی تماشای بی بی سی فارسی در مورد ایشان تماشا کردم. از شخصیتشان خوشم آمد. یک دوره ای عضو حزب توده بودند و بعد دستگیر شدند و به زندان افتادند بعد هم حزب توده را رها کردند.

یک کتاب هم در مورد حضرت مسیح و زمان زندگی ایشان پیدا کردم به نظر جالب می رسد.

یک کتاب هم به نام عشق صوفیانه از آقای جلال ستاری پیدا کردم که آن هم جالب است.

بعد از این استراحت و ندانستن این که باید چه کار کنم حالا راهم را پیدا کردم، از کائنات ممنونم!