دیشب تقویم را نگاه کردم روز تولدم، 29 دی، روز غزه است!؟ واقعا چه عجیب، سال های قبل نبود، نمی دانم روز هوای پاک بود یا زمین پاک!؟ نمی دانم این روز غزه قمریست یا شمسیست!؟
اما امسال اصلا شوق تولد ندارم چند سال است که دیگر برایم فرق نمی کند یک زمانی تولد همه را هر سال در تقویم آن سال می نوشتم تا یادم باشد بهشان تبریک بگویم آخر اگر به من بگویند تولد فلانی کی هست می دانم اما همان روز که می شود یادم می رود تولد فلانیست!
نمی دانم انقلاب می شود یا نه!؟ ولی شایعات یا القائات می گویند دی ماه انقلاب می شود تازه می گویند از 3 دی اینترنت ها را قطع می کنند!؟ این هم نمی دانم شایعه است یا پخش کردن بین مردم واکنش مردم را ببینند! آدم یاد سریال های تاریخی کره ای می افتد! آن ها هم شایعات گوناگون بین مردم پخش می کردند! گمانم مسئولان سریال کره ای می دیدند!؟
خوب من در شروع جام جهانی فوتبال 2022 ، در مورد فوتبال و کشور قطر یک چیزهایی نوشتم که الان در راست بودن حرف هایی که شنیده بودم و با توجه به آن ها نوشتم شک کردم!؟
من امیر قطر را در اختتامیه دیدم بعد هم رفتم و ویدئو از ایشان دیدم نحوه ی حرف زدن و گفتار ایشان را دیدم به نظر بسیار انسان باشخصیت و خوبی هستند اما چگونه می شود کشور ایشان با جمهوری اسلامی همکاری می کند و یا آن خبرها از کارگران در قطر منتشر می شود!؟ نمی دانم!؟
دیگر انگار باورها و دو دو تا چهارتای من درست جواب نمی دهد!؟ نمی دانم عقل من ضایع شده است یا منطق دنیا عوض شده است!؟ دیگر ترجیح می دهم در مورد چیزی که اطلاعات کافی ندارم اظهار نظر نکنم و مواظب جوسازی های رسانه ها هم باشم! متاسفانه خیلی شیطان شدند!؟
من باید عربی یاد بگیرم، سال 95 آمدم و معلم عربی و قرآن گرفتم اما بعد اتفاقاتی افتاد که گذاشتم کنار، فکر کردم شاید معجزه شود و من عربی و قرآن را یاد بگیرم اما نشد الان 6 سال از آن موقع می گذرد اگر کلاسم را ادامه داده بودم الان کلی پیشرفت کرده بودم!
نمی دانم با ما چه کردند که از یک فرسخی قرآن فرار می کنیم جایی پخش می شود حاضر نیستیم گوشش کنیم من تقریبا هر روز دو صفحه ای ازش می خوانم البته فقط ترجمه اش را! اما آن را هم با بی میلی می خوانم ولی از همین بی میل خواندن خیلی چیزها دستگیرم شده است دور سومم!؟
بعد منی که این طوری هستم انتخاب شده ام که با چند نفر دیگر که هنوز نمی دانم که هستند یک تفسیر مدرن قرآن بیرون بدهیم!؟ خیلی جالب است در کار خدا مانده ام که چرا این کارها را با آدم ها می کند!؟
امروز صبح بیدار که شدم داشتم با خودم فکر می کردم به این نتیجه رسیدم نفرت فقط نفرت را بیشتر می کند و خشم نیز فقط خشم را بیشتر می کند با خودم گفتم که باید کیمیاگری کنم از چیزهای مثل خشم و نفرت، عشق بسازم اما چگونه؟!
یک چیز دیگر نیز فهمیدم راه من با تمام شباهتی که به راه حافظ و مولانا دارد با آن ها فرق دارد، کلیتش یکیست اما جزئیاتش فرق دارد، هم زمانه فرق دارد و هم من با آن ها متفاوتم تا الان هم متفاوت عمل کردم!؟
روزی می رسد که ستاره ها، گل ها، پرنده ها می خندند بچه ها باز با شادی با هم بازی می کنند من امید دارم دیر نیست!؟
خوب سوالی که مطرح است این است چگونه در دنیا باشیم و ازش استفاده کنیم اما درگیرش نشویم یعنی گرفتار حب دنیا نشویم!
من تا جایی که فهمیدم وقتی من در زمینه ای در این دنیا حب دارم یا حرص و طمع دارم باید در آن زمینه قناعت کنم.
مثلا من (من نوعی) حب به مانتو دارم یعنی دوست دارم مانتوهای رنگارنگ و متنوع داشته باشم وارد مانتو فروشی هم که می شوی که خدا را شکر پر از مانتوهای قشنگ است دوست داری این را بخری آن را بخری دو تا بخری سه تا بخری اما این جا باید قناعت کنی و کم به اندازه ای که نیاز داری بخری بهانه هم نیاری آخه من به همشون نیاز دارم! اگر کلاه خودت را قاضی کنی می فهمی کدام کافیست و کدام زیادیست!
یا مثال دیگر، من حب علم دارم دوست دارم علم بیاموزم مقاله بدهم هزارتا، در گوگل اسکولار رنکم بالا برود مشهور شوم این جا هم لازم است قناعت کنی البته چیزهایی که می خواهم هیچ بد نیست از بعد خودسازی لازم است قناعت کنی اگر کسی نمی خواهد قناعت کند و خودسازی نکند خوب مختار است اما اگر 2 تا مقاله خوب داشته باشی بهتر است صد مقاله ی زپرتیست!
یک مثال دیگر من حب به غذا دارم دوست دارم غذای این رستوران را امتحان کنم آن کافه بروم با چاشنی های گوناگون غذا درست کنم و نوش جان کنم خوب اگر به غذا زیاد فکر می کنم و حبش را دارم باید خودم را آموزش دهم در غذا قناعت کنم به مقداری که نیاز بدنم هست بخورم البته اگر بیمارید سر خود رژیم غذاییتان را تغییر ندهید و محدود نکنید اما اگر حب غذا ندارید خوب چه اشکالی دارد غذای لذیذ به مقدار احتیاج بخورید!؟
حب دنیا مثال های متعددی دارد اما هر چه فکر و ذهن را مشغول خود کند و انسان را از خدا غافل کند و باعث شود دل انسان به دلیل زیاده روی در آن کار بمیرد مثالی برای حب دنیاست مثل کار و تجارت، سیاست و جامعه، علم و تحصیل، مال و ثروت، خوراک، پوشاک، سکس، تفریح و سفر، اینترنت و شبکه های اجتماعی، سریال و فیلم و ...