باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

آزادی بیشتر، مسئولیت بیشتر

خوب من چند روز هست دارم فکر می کنم به موضوعات پیرامونمون

اینکه چقدر انسان آزاد و مختار هست

واقعیتش را بخواهید حتی پیامبران که بالاترین مرتبه انسانی را داشته اند آزاد و مختار به هر عملی نبوده اند در چارچوب یک سری قوانین عمل می کردند حتی بعضی قوانین برای آن ها محدودتر و سخت گیرانه تر بوده است چون با توجه به امکاناتی که داشته اند مسئولیت هایشان در قبال دیگران و خدا بیشتر بوده است.

یک مثال ساده می زنم، من به عنوان یک نوجوان از مرجع قدرتم که پدر و مادر هستند آزاد گذاشته شده ام که رشته تحصیلی ام را خودم انتخاب کنم یا اختیار دارم هر کلاسی بروم خوب اگر من بعدا موفق نشوم مسئولیتش به نسبت بیشتر با خودم است تا پدر و مادر، نمی توانم به پدر و مادرم بگویم شما که می دانستید چرا جلوی من را نگرفتید؟! چون من آزادی و حق انتخاب را برای خودم مهم تر می دانستم.

البته مشخص است هر چه مرجع قدرت بیشتر حق انتخاب را از آن هایی که مدیریت یا سرپرستی آن ها را در اختیار دارد بگیرد و محدودترشان کند به نسبت افراد بیشتر می خواهند این محدودیت ها را کنار بگذارند و برای آزادی عمل بیشتر تقلا می کنند حتی ممکن است با دور زدن یا پنهان کاری بخواهند به خواسته های خود برسند در این صورت مرجع قدرت باید قبول کند مسئولیت عواقب ناشی از اعمال افراد به نسبت با اوست زیرا شناخت کافی از موقعیت و افراد نداشته یا این قدر خودمدار بوده است اساسا حق انتخاب دیگران را به رسمیت نمی شناخته است و می خواسته است دیگران آن طور که او می خواهد رفتار کند که این نشان می دهد بیشتر از اینکه افراد را دوست داشته باشد خودش را دوست داشته و افراد را وسیله ی برآوردن خواسته های خود می دانسته تا انسانی آزاد دارای اراده و حق تفکر و حق زندگی در سطح نرمال!

نمی دانم چرا برای نسل های کهنسال تر ما این قدر قبول کردن آزاد بودن و حق انتخاب داشتن نسل های جدید سخت است و این افراد دست به کنترل کردن دیگران بر می دارند اما فرد کنترلگر باید بداند هر چه بیشتر بخواهد دیگران را کنترل کند خودش در بند آن دیگری می رود زیرا تمام سرمایه فکری، زمانی ، روحی ، مالی و ... خود را معطوف به کنترل دیگران می کند در صورتی که می تواست این سرمایه ها را در جای دیگر استفاده کند ضمن اینکه از نظر قلبی دچار سنگینی خواهد شد چون زندگی را برای دیگران سخت تر کرده است. نمونه های این موضوع زیاد است

تحریم های آمریکا علیه ایران، محدودیت های حکومت ایران علیه شهروندان، مدیریت در یک موسسه بر اساس زورمداری و ترس کارمندان، معلمی که تکالیف و انتظارات دشواری از شاگردانش دارد، پدر و مادری که به علایق و استعدادهای فرزند خود اهمیت نداده و می خواهند او را در قالبی که خودشان دوست دارند در بیاورند.

در همه ی این مثالها مسئولیت عواقب ناشی از کنترلگری با شخص کنترلگر است هر چند اگر خودش قبول نداشته باشد یا قانونی برای پیگیری افراد وجود نداشته باشد.

تو مرد نیک ساده ای، زر را به دزدان داده ای

تا نلغزی که ز خون راه پس و پیش‌ترست

آدمی دزد ز زردزد کنون بیشترست


گربزانند که از عقل و خبر می‌دزدند

خود چه دارند کسی را که ز خود بی‌خبرست


خود خود را تو چنین کاسد و بی‌خصم مدان

که جهان طالب زر و خود تو کان زرست


که رسول حق الناس معادن گفته‌ست

معدن نقره و زرست و یقین پرگهرست


گنج یابی و در او عمر نیابی تو به گنج

خویش دریاب که این گنج ز تو بر گذرست


خویش دریاب و حذر کن تو ولیکن چه کنی

که یکی دزد سبک دست در این ره حذرست


مولانا


متاسفانه دزد آدم گویا بیشتر از دزد زر شده است و انسان خود معدن زر است اگر که بداند!



که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم!


حالیا مصلحت وقت در آن می‌بینم

که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم


جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم

یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم


جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم

تا حریفان دغا را به جهان کم بینم


سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو

گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم


بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح

شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم


سینه تنگ من و بار غم او هیهات

مرد این بار گران نیست دل مسکینم


من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر

این متاعم که همی‌بینی و کمتر زینم


بنده آصف عهدم دلم از راه مبر

که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم


بر دلم گرد ستم‌هاست خدایا مپسند

که مکدر شود آیینه مهرآیینم


حافظم

این شعر را خیلی دوست دارم سال ها وقتی از خلق زده می شدم و آسیب می دیدم این غزل را می خوانم درسته که الان دلم مکدر شده به خاطر یک سری اتفاقات اما من پاکش می کنم اما اونایی که اومدن و خواستند خرابم کنند بد رسوا میشن یه جایی بد می خورن حتی اگه من ببخشم حتی اگه کینه ها از دلم پاک بشه تازه فقط با من این کار رو نکردن شیوه و روششون با همه این طوره دیگه بدتر دیگه بدتر 
مواظب باشید آه مظلوم نگیردتون
حوصله ی گذاشتن برچسب ندارم
دیگه حوصله ی نوشتنم ندارم
من رو از شوق و ذوق انداختید
من رو از عشق و دوست داشتن انداختید
باعث شدید فکر کنم آیا این آدم ها اصلا ارزشش رو دارن؟!
ارزش فداکاری رو درک می کنن؟
ارزش عشق و محبت رو؟!
ارزش راستی و رو بودن؟!
انگار کژی و ناراستی ارزشمندتر شده در این جامعه؟!
کسی برای عشق و محبت حرمت قائل نیست؟!
دوستی که وجود نداره
دوستان گرگند در لباس میش!
فداکاری برای این آدم ها بی عقلی نیست؟!
خودتون بودید جای من این فکر رو نمی کردید؟!

دوست داشتم بنویسم

دوست داشتم بنویسم  و آنچه می دانم را انتقال دهم

اما می خواهم بگویم از من انتظار زیادی نداشته باشید

من تمام عمرم را پای چیزی گذاشتم که امروزه هوادار کمی دارد

کاری که بلدم این است که تجربیاتم و دانسته هایم را در این موضوع انتقال بدهم.

اگر به خواهم در کاری وارد شوم که دانشی در آن ندارم هم به خودم خیانت کردم هم به دیگران!

اگر لاف بزنم که چنین و چنان می کنم بعد از عهده اش بر نیایم دیگر کسی حتی به آنچه می توانم انجام دهم هم اعتماد نمی کند!

آری من اعتماد به نفس کافی ندارم

من می نویسم در مورد موضوعاتی که به آن ها مسلط هستم برای همان اندک انسان هایی که علاقمندند و بقیه مختارند آن طور که می خواهند زندگی کنند.

لطفا مرا نیز اجازه دهید به اختیار خودم زندگی کنم

ممنونم

برای مردم، برای پروردگار مردم

همه ی ما می دانیم روزی دهنده خداست،

خواه این روزی مادی و دنیوی باشد

خواه این روزی معنوی و روحانی باشد

هیچ کس نمی تواند راه روزی مردم را که خداوند برایشان مقدر کرده است را ببندد که اگر کسی این کار را کند خداوند از محل دیگری روزی خلقش را می رساند.

خداوند هیچ وقت بنده ی مومن و فرمانبردار خود را تنها و ناامید نمی گذارد.

غذای جسم، غذای روان و غذای روح انسان می رسد به شرط این که انسان نیز طالب آن باشد.

به قول معروف از تو حرکت و از خدا برکت!

اگر کنج خانه بنشینیم و ماتم بگیریم و حسرت بخوریم و افسوس بخوریم و ناله کنیم و آه بکشیم و فکر و خیال کنیم هیچ دری به رویمان باز نمی شود.

بزرگان می گویند اگر از راهی می روی و بن بست و در بسته می خوری به خاطر این است که اشتباه می روی بر گرد و راه ها و درهای دیگر را امتحان کن.

گاهی هم خدا نمی دهد برای این که به او نزدیک تر شوی و خودش هم راهنمایی ات می کند که چگونه نزدیک شوی وقتی نزدیک شدی آن وقت غافلگیرت می کند چیزی به تو می دهد فراتر از آن چه خودت می خواستی.

پروردگار با مرامی داریم اصولا شیوه ی پرورشش این گونه است امتحان و پاداش، هر چه بیشتر دوستت داشته باشد امتحانش سخت تر و متقابلا پاداشش ارزشمندتر.

هر کس کار بدی کند به اندازه ی همان بدی مجازات خواهد شد و هر کس کار نیکی کند بی اندازه پاداش خواهد گرفت زیرا ما با سرچشمه ی نعمت ها و خوبی ها سر و کار داریم و برای او اصلا سخت نیست نیکی را با نیکی جبران کند بلکه از آن جایی که می خواهد نکوترین باشد پس نیکی را با بی اندازه نیکی جبران می کند فقط نیت و قلب انسان مهم است که کار نیک را صرفا برای رضای خدا و از روی محبت به خدا انجام دهد.

خداوند خود حافظ و پشتیبان ماست.

خداوندا نیکی ما را پاداشی ده که خودت می دانی برای ما بهترین است نه آنچه ما گمان می کنیم برای ما خوب است و روزیمان کن آنچه خیر و صلاحمان در آن است.

آمین یارب العالمین