باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

چشم نظر

می گویند اگر شیشه ای آبی که رویش نمادی مانند چشم است داشته باشید از چشم نظر محفوظ می مانید!

این مثل کاریست که بت پرستان می کردند چیزی که خودشان ساخته بودند را فکر می کردند دفع بلا می کند یا معجزه می کند!؟

راست می گویند جهالت بشر با آمدن هیچ پیامبری پایان نپذیرفت فقط شکلش عوض شد!؟

من و سرنوشتم

امروز خیلی جالب بود روی یه وبلاگی داستان حضرت ایوب رو نوشته بود طولانی بود اما واقعا اینکه می گن صبر داشته واقعا همین طور بوده!

اول تمام اموالش آتش می گیره و فقیر میشه بعد فکر کنم زلزله میشه تمام بچه هاش و نوه هاش می میرن بعد یه بیماری عفونی می گیره که خون بالا میاورده آخر سرم همسرش ترکش می کنه اما اون بازم در تمام این دوران خدا رو عبادت می کرده و شکرگزار و سپاسگزار خدا بوده و ایمانشو حفظ کرده آخرش درهای رحمت خدا باز میشه و ندا میاد زیر پات رو بکن یه چشمه می جوشه و ایوب خودش رو میشوره و هم شفا پیدا می کنه هم جوان میشه همسرشم بر می گرده و دوباره ثروتمند و بچه دار میشند!

داستان شاید تخیلی به نظر بیاد من سال ها معجزه رو قبول نداشتم تا اینکه با چشم خودم دیدم خداوند هر کاری از دستش برمیاد کارایی که تو مخیله ما هم نمی گنجه!

من فکر کنم این داستان رو دیدم یه نشونه بود که باید صبر کنم هنوز خیلی باید تحمل کنم بلا هنوز باید سرم بباره سختی خاصی نکشیدم نسبت به ایوب یا حتی خیلی از مردم این زمانه، تازه زندانم نرفتم من همه جای ممکن رو دیدم الا زندان می دونم طاقت نمیارم اما باید این درد رو بکشم منتها نمی دونم کی!؟ باید ببینیم سرنوشت چی رقم می زنه!؟

بلایای طبیعی این روزها

واقعا ناراحت کننده است خوی زلزله شده است و هوا برفیست! من نمی خواهم برای مسئولین نامه بنویسم چون که پرونده ی آن ها مشخص است اما انگار مردم خوی فدا شدند تا باز مردم ایران آگاه شوند!؟

تمام غرب برف آمده است و در لرستان و همدان هم انگار شرایط بد است و دولت نمی گذارد خارجی ها به کمک بیایند!

اما من می خواهم یک مقدار به خدا شکایت کنم، مردم غرب ایران و خوی تاوان چه را پس می دهند؟! من هیچ وقت نفهمیدم فلسفه ی بلایای طبیعی چیست؟! تر و خشک را با هم می سوزانند!؟

واقعیتش را بخواهید دیگر خبرها را دنبال نمی کنم چون حالم بد می شود و از این فکرها هم می کنم و پر از سوالات دیگر هم می شوم که جوابی برایشان نیست!؟

زندگی سخت است اما بی پناه ماندن زیر برف و دمای پایین بدون آب و غذا آخر ستم است! اینکه بگوییم این قهر خداست هم برای من قانع کننده نیست! چرا چنین قهری بر این مردم شده است؟! مگر چه کرده اند!؟

مصیبت گاهی امتحان است که مشخص شود چه کسانی در ایمان خود محکم هستند! باز این کمی بهتر است معمولا خداوند کسانی را که دوست دارد سخت بهشان می گیرد!

اما خوب جالبیش این است که مثلا این پدیده ی زلزله برای بخشی از مردم امتحان است و برای بخشی قهر است و البته برای مسئولین هم امتحان است که چه کار می کنند و برای ما مردم هم همین طور! 

کلا خیلی پیچیده تر از این حرفاست کار خدا!

آدم خودش را جای دیگران که در رجند بگذارد می فهمد که چه دردی می کشند! البته تا قسمتی! از تخیل تا واقعیت فاصله زیاد است!