عزت در پیش خلق خدا و عزت داشتن پیش خود انسان برای خودش خوب است اما خوب است که انسان عزت پیش خدا داشته باشد!
مگر امام حسین و یاران و خانواده اش را یزیدیان خوار نکردند؟ آیا واقعا آن ها خوار شدند یا بیشتر عزیز شدند؟!
کسی که این قدر ظالم است و دق و دلی از یک نفر دارد که می خواهد کرامت انسانی و عزتش را بگیرد هیچ راه دیگری پیدا نکرده است که خودنمایی کند و برتری خودش را ثابت کند و دست به این کار زده است!
کسی که در راه خدا و آزادگی و انسانیت از عزتش می گذرد فداکاری بزرگی کرده است و خداوند قطعا این کار او را به خاطر خواهد سپرد!
بچه ها شما می دونید چرا میگن قبل مردن نباید گرسنه و تشنه بود؟ حتی گوسفندم بخوان قربانی کنن بهش آب میدن!
خوب اون که می خواد بمیره چه فرقی می کنه گرسنه باشه یا تشنه؟!
دیروز تو نرم افزار سعدی یه شعر بود مختصر گفته بود یکی مثل من گفته بود فرق نداره سعدی گفته بود فرق داره ولی نفهمیدم چرا!؟
تو اینترنتم گشتم میگفت خدا هر کی رو بخواد ذلیل کنه گرسنه و تشنه از دنیا می بردش!؟ حالا سوال اینجاست امام حسین و یارانش مگر تشنه نمردن آیا خدا خواسته ذلیلشان کنه؟!
به نظرم اینا همه ش چرت و پرت و خرافاته، سعدی هم گاهی چیزای اشتباهی میگه که باورهای اون زمان بوده و حالا رد شده!
بعدنوشت: الان در داستان سعد بن ابوبکر که انگار در غربت و تشنگی شهید شده ، سعدی میگه هر کی تشنه و غریب بمیره اون دنیا از دست پیامبر شراب می گیره! انگار همه چیز نسبیه و ما آدم های معمولی هم نمی تونیم قضاوت کنیم!
مسیحیان می گویند عیسی مسیح فرستاده شده بود تا قوم یهود را از گناه نجات دهد، مسلمانان می گویند نجات، محمد پیامبر و قرآن است، شیعیان می گویند حسین سفینه النجات است.
به نظر من، زندگی به خودی خود شیرین است و اگر خدا یا پیامبران و امامان را فقط برای نجات خود بخواهیم، این نیز خواسته ای نفسانیست و ما را به جایی نخواهد برد، البته ما بیمار می شویم، دچار رنج و درد می شویم، دچار هزار گرفتاری می شویم اما در دنیای امروز اغلب آن ها راه چاره دارند اگر بنشینیم و دعا کنیم خدا ما را نجات دهد کاری بس بیهوده کرده ایم!
اگر برای رستگاری در دنیای آخرت به دنبال پیامبران و امامان باشیم هم باز نوعی معامله است و باز هم نفسانیست، نفس دلش آب شده از چیزهایی که در آخرت در بهشت موجود است، این ها راه رستگاری نیست!
راه رستگاری این است که من به دنبال کشف حقیقت و اسرار هستی باشم، کنجکاو باشم این خدا که این همه برایش داستان می سرایند کیست؟ کجاست؟ من را برای چه خلق کرده است؟ از من چه می خواهد؟ من کیستم؟ من چیستم؟ جایگاه من در این نظام آفرینش کجاست؟ البته این ها هم شاید بگویید از من بلند می شود، راست هم می گویید ولی این سوالات به نظر من خیلی ارزشمندتر هستند تا اینکه من صرفا به فکر نجات از درد و رنجم باشم یا بخواهم به پاداش های اخروی برسم!
حال لازم است بپرسیم جایگاه عشق کجاست؟ آیا ما می توانیم عاشق خدا باشیم؟ یا برعکس است اوست که عاشق ماست؟
مثال کوزه گر را حتما شنیده اید که با عشق و علاقه کوزه می سازد، مدت زیادی را صرف می کند تا به کوزه هایش فرم دهد، از آن ها محافظت می کند، کوزه هایش برایش مثل بچه هایش هستند، واقعیت این است که خدا هم کوزه گر ماست، شیشه گر هم می تواند باشد، هر هنر دستی که دوست دارید بگیرید، مثال است ولی کوزه هیچ وقت نمی تواند کوزه گر بودن را بفهمد!
مثال دیگری می زنم فرض کنید انسان ربات های هوشمندی بسازد که حتی بتوانند خودشان ربات درست کنند، آیا ربات، انسان بودن را درک می کند؟ حتی با وجود اینکه هوشمند و خلاق است؟ جوابش خیر است!
اما چیزی که هست، در حالت معمولی، مصنوع، صانعش را دوست دارد اما نه آنچنان که صانع، مصنوعش را دوست دارد، شاید ربات ها روزی از خود بپرسند چرا انسان ما را خلق کرد؟ بخواهند انسان را بشناسند تا خودشان را بشناسند!
این بحث های فلسفی را اگر کنار بگذاریم اگر هیچ دلیلی برای بنده بودن ندارید و نمی دانید چرا خدا را دوست دارید و کشش به سمتش دارید این راه رستگاری و رسیدن به حقیقت و اسرار هستیست، اگر می گویید به خاطر فلان چیز پی خدا هستم، شما مشرکید و خودتان خبر ندارید!
هیچ می دانید رفتن به قونیه برای گرامیداشت مولانا هیچ فرقی با رفتن به کربلا برای زیارت امام حسین ندارد؟!
هر دو یک فعل هستند فقط ظاهرشان عوض شده است، ارادت از ولی خدایی به ولی خدایی دیگر تغییر کرده است، شکل و شمایلش عوض شده است!
این پدیده ها نشان می دهد ایرانی هنوز خواب است و گم در شرطی شدگی های تاریخی!
ما در عصر عقلانیت زندگی می کنیم دیگر دوره ی تقلید به سر آمده است هر چند هنوز آدم هایی هستند که از روی تنبلی تقلید می کنند اما این آدم ها به موفقیت چشمگیری نمی رسند!
دیگر دوره ی اینکه فلان کس فلان توصیه را در فلان مورد کرده است و ما باید طبق آن عمل کنیم گذشته است در این عصر همه چیز و همه کس به باد انتقاد گرفته می شوند و با تردید به هر موضوعی نگریسته می شود!
قرن هاست در غرب آن هایی که اهل تحقیق هستند عیسی مسیح و اناجیل را نقد کرده اند خواه کلیسا بپسندد یا نپسندد، قبول کند یا قبول نکند، دوره ی پرستش آدم ها به سر آمده است دوره ی مقدس شمرده شدن و از هر لحاظ تایید کردن یک مورد به سر آمده است!
این را نوشتم که بگویم در این ایام محرم یادمان باشد امام حسین هم خطا کرده است هر گفته و رفتار ایشان را تایید نکنیم خودمان را برای امام حسین هلاک نکنیم چون اگر امام حسین واقعا از اولیای خدا باشد از رفتارهای ما شرمش می آید اصلا شک دارم چنین پیروانی را بخواهد او حاضر بود با تعداد قلیلی که باور و عقل درستی دارند به جنگ برود اما جاهلین را دور خودش جمع نکند!