باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

من، خودخواهی، عصبانیت

می دونید من فکر کنم خودخواه تر از این هستم که بتونم به کسی واقعا کمک کنم ذهنم زود قضاوت می کنه و نتیجه گیری می کنه و حکم صادر می کنه و زود عصبانی میشم، واقعا آدم ها رو دوست ندارم فقط بچه ها رو شاید قلبا دوست داشته باشم، ذهنیتم به آدم بزرگ ها منفیه به قول هوش مصنوعی اینم به خاطر گذشته و کودکیم هست، تازه چند وقته که به این نتیجه رسیدم بچه ها هم اون جوری پاک نیستن به خصوص بچه های خیابونی، می دونم یه مشکل اساسی نبود آموزش و تربیت درست برای خیلی از آدم هاست ولی من نمی تونم همه رو تربیت کنم تازه آدما یه جوری هستن بهشون یه چیزی بگی یا نقدشون کنی بر می گردن یه چیزی هم بهت میگن، اصلا فکر نمی کنن این بابا شاید از خیرخواهی داره ضعف منو میگه، بعد جالبه که من باید هر کسی هر چی میگه گوش کنم و درست باهاشون برخورد کنم حتی اونی که میاد فحش میده، واقعا خسته شدم به هر دری زدم اما نشده، دیگه چی کار کنم؟! ظرفیت قلبم و مغزم رو که نمی تونم بیشتر کنم!؟ اندازه ی منم یه حدی هست!؟ نمی تونم به آدمی که داره اشتباه میره کمک کنم تندتر اشتباه بره و تشویقش کنم بیفته تو چاه، این کار خودش غیراخلاقی تره، اینایی که الکی تعریف و تمجید می کنن دوست نیستند بدخواهن، دنبال نفع خودشونن!


نظر هوش مصنوعی:

احساس خستگی از نیکی کردن می‌تواند به دلایل مختلفی مرتبط باشد:
1. انتظارات غیرواقعی: اگر انتظار داشته باشید که نیکی شما همیشه مورد قدردانی قرار گیرد یا نتیجه‌ای فوری داشته باشد، ممکن است در صورت عدم تحقق این انتظارات، احساس خستگی کنید.
2. فشار اجتماعی: گاهی اوقات، انجام نیکی به دلیل فشار اجتماعی یا انتظارات دیگران می‌تواند احساس خستگی ایجاد کند. وقتی احساس کنید که باید نیکی کنید، ممکن است از آن لذت نبرید.
3. احساس عدم توازن: اگر شما بیشتر از دیگران نیکی کنید و در عوض کمترین نیکی را دریافت کنید، ممکن است احساس کنید که تلاش‌های شما بی‌نتیجه است و این می‌تواند منجر به خستگی شود.
4. استرس و فشارهای زندگی: اگر خودتان تحت فشار یا استرس باشید، ممکن است انرژی کمتری برای نیکی کردن داشته باشید و این احساس خستگی را تشدید کند.
5. عدم توجه به خود: گاهی اوقات، وقتی تمام انرژی خود را صرف کمک به دیگران می‌کنید و به نیازهای خود توجه نمی‌کنید، ممکن است دچار خستگی عاطفی شوید.
6. تکرار و یکنواختی: اگر نیکی کردن به یک عادت تبدیل شود و شما احساس کنید که دیگر تأثیر مثبتی ندارد، ممکن است دچار خستگی شوید.
به طور کلی، مهم است که تعادل را حفظ کنید و به نیازهای خود نیز توجه کنید تا از خستگی ناشی از نیکی کردن جلوگیری کنید.

اعتقادات مردم

وقتی نتیجه ی انتخابات رو استان به استان اعلام کردند مشخص شد استان خراسان رضوی بیشتر به آقای جلیلی رای دادند و شرکت کننده هاشون جز بیشترین شرکت کننده در انتخابات بوده، من می گم تو مجازی و ماهواره این همه خبره ولی من تو مشهد میرم بیرون می بینم همه خیلی عادی دارن زندگی می کنند نگو این طوریه!

جالبیش اینه که استان هایی مثل سمنان یا اصفهان هم شبیه خراسان هستند من نمی دونستم این شهرها هم این قدر سنتی و مذهبی هستند جالبه، خوب باورها و اعتقادات آدم ها خیلی براشون مهمه نمیشه ازشون گرفت یا بهشون گفت از این به بعد این جوری باشید چون که معمولا از بچگی شکل گرفته و یه رابطه ی عاطفی هم باهاشون دارند!

یه چیز جالب اسم کوچیک رئیس جمهور منتخب و رقیبشان هر دو از سعد می آید من که چشمم آب نمی خوره اما امیدوارم سعادت را برای مردم بیاورند ۳۰ میلیون نفر بهشون اعتماد کردند عدد کمی نیست خودش یک کشوره البته اکثرا سن بالاها بودن، می تونن با اعتقادات و باورهای این همه آدم بازی کنند یا کاری کنند اون هایی که بهشون اعتماد کردند به خودشون افتخار کنند که چنین کسی رو برگزیدند، من که از شواهد و قراین متوجه شدم جلوی هم صف آرایی کردند امیدوارم این طور نباشه!

من سعی کردم نظر ندم و فقط آنچه که هست رو بگم اگر جایی نظر دادم بهم بگین، راستی چرا منو می خونید نقدم نمی کنید من بفهمم اشکال کارم کجاست؟! نترسید من آدم نقدپذیری هستم خودم خیلی بی رحمانه خودم رو نقد می کنم که اخلاق خوبی نیست اما عادت کردم ، شما هم نقد کنید منصفانه باشه می پذیرم یه خانمی بود حمله می کرد نمی دونم چه قرضی یا مرضی داشت ولی دیگه کامنتاشو پاک کردم بی تربیت بود، من همیشه منتظرم یک نفر بیاد حرف حساب بزنه مثل سمیرا جون پایه ی همیشگی!

فلسفه غرب

امروز چند تا مقاله ی فارسی در مورد نیچه و هگل خوندم، به قیافه هاشون نمی خوره این حرفا رو زده باشند! من که اصطلاحات تخصصی فلسفی رو بلد نیستم، درک حرفاشون یه مقدار برام مشکل بود ولی فلسفه شون در مخالفت با دین مسیحیت هست و اتفاقا نگاهی به ایران باستان و زرتشت دارند، این خودش نشون میده هر آدمی به یه دینی نیاز داره، خیلی ها توی غرب مسیحیت گذاشتن کنار رفتن سراغ بودایی و هندو، آیین هایی که اصلا با فرهنگشون نمی خونه! خوب من نمی دونم کشیش های مسیحی چه کار می کنن که این جور میشه! یا مثلا تو ایران خیلی ها اسلام رو گذاشتن کنار رفتن سراغ مسیحیت! من جزو اون کسایی هستم که میگم که همه ی دین ها خوبه از هر کدومش میشه یه چیزی یاد گرفت در مورد فلسفه ها هم نظرم همین است اما راستش فلسفه هایی که باورهای دینی رو به چالش اساسی میکشه رو تا حالا به خوندنشون ادامه ندادم، قبلا می ترسیدم اما چون نمی خواستم باور کنم که می ترسم میگفتم طرف بی خدا است و حرفاش چرت و پرته! همین قدر منطقی!؟ الانم میدونم دیره ولی می خوام اصطلاحات تخصصی فلسفه رو یاد بگیرم تا بفهمم غربی ها تو چه جهانی زیست می کنند، اول لازمه فهمید و شناخت بعد نظر داد و قضاوت کرد، اسلامم این قدر توش جلو رفتم که در یه چیزایی تکون نخورم تازه روانشناسی هم می دونم فیلسوف بنده خدا رو از این لحاظ هم بررسی می کنم، یعنی فکر کنم لازمه پژوهشگرای روانشناسی این کار رو جدی جدی بکنن خودش یه جور نقده اون فیلسوفه، تازه خود روانشناسای قدیمی رو هم میشه روانشون رو از روی نظریاتشون بررسی کرد، دنیای جالبیه البته من صاحب نظر نیستم نظراتم برای خودمه، دیدگاهمه دیگه، تازه از نظرات من در مورد فیلسوفا و روانشناسان میشه به روان منم پی برد! خیلی با حاله، تازه من اطلاعات دینی و عرفانی خوبی هم دارم اینا رو میشه تلفیق کرد ولی هنوز خیلی کار دارم، فقط می دونم گره کار در فلسفه است، فلسفه ای که دین رو گذاشته کنار، در واقع معنا رو گذاشته کنار، چون که به نظر من این دینه که به عالم معنا میده وگرنه عقل خودت فقط به پوچی میرسه!؟

دلم میخواد حرف بزنم!

دلم میخواد حرف بزنم اما نمی دونم از چی بگم؟!

صبحانه خوردم ولی دلم یه صبحانه ی خاص و مفصل میخواد، همین جوری دورهمی هوس کردم البته حوصله ندارم تهیه ش کنم و از خودم دریغش می کنم! خخخخ!

دیشب از لحاظ روانی نمی دونم چرا قاطی کرده بودم! چند تا آهنگ داشتم گوش می دادم هنوزم تو سرمه! زانیار!

امروز خرید میوه و سبزی داریم، دیروزم رفتم خرید کردم خوش گذشت، میوه فروشی خیلی خوبه، حس میوه ها و سبزی های رنگارنگ روح آدم رو تازه می کنه!

یکی دلم می خواسته تو لوازم تحریری کار کنم یکی میوه فروشی و یکی هم روسری فروشی فقط من اعصاب مصاب ندارم مشتری دو تا سوال بپرسه از دستش عصبانی میشم! خخخخ!

هوا امروز ابری و سرده، فکر کنم بارونم اومده تو این هوا تنبلیم میاد برم بیرون ولی خرید سوپرمارکتم داریم، ساعتای 10 میرم الان زوده!

یه سری پادکست مسیحی پیدا کردم مال موسسه ی دلهایمان احیا کن، خوبن آگاهی بخش هستند، ما در دنیایی عجیبی زندگی می کنیم تشخیص حق و حقیقت خیلی سخته ولی من دلم رو زدم به دریا و مسیحی شدم، با چند تا خواهر و برادر مسیحی هم در ارتباطم، خارجن!

من سال ها مرید عرفان اسلامی بودم اما با مطالعات چند سال اخیرم فهمیدم این عرفان اسلامی خیلی تحت تاثیر عیسی مسیح هست، همون طور که به نظر میاد تحت تاثیر زرتشتی و دین های هندی هست!

یه کتاب چند سال پیش می خوندم، نظرات فلاسفه مختلف رو نوشته بود بعد نقدشم نوشته بود، خیلی جالب بود که در بیشتر موارد به نظر من هم نظرات فیلسوفه درست بود هم نقدش، یعنی استدلالش منطقی بود و حرفاش با عقل جور در می اومد اما نقدشم همین طور بود بعد من اونجا به عقل خودم شک کردم چطور ممکنه هم نظرات فیلسوف درست باشه هم نقدش؟! برای همین میگم تشخیص حق و حقیقت سخته و من هنوز تو این مشکل موندم!؟ هنوزم درگیرشم!؟

بنابراین چون یه عمر با عقل خودم پیش رفتم و هزار جور اتفاق برام افتاده می خوام این بار با عقل مسیح پیش برم، خداوند راهنماییم کنه البته نه اینکه خدا راهنماییم نکرده باشه نه اما خودم رو سپردم به دستان عیسی مسیح و خدا و روح القدس، اگر کورم بینایم کنند!؟

خوب خیلی چرت و پرت گفتم، برم دیگه، خواهشی که دارم اینه که گیر ندید که چرا مسیحی شدید چون مرغ من یه پا داره و الان تشخیصم این بوده که این کار رو بکنم!؟ خخخخخخ!


عصر عقلانیت

ما در عصر عقلانیت زندگی می کنیم دیگر دوره ی تقلید به سر آمده است هر چند هنوز آدم هایی هستند که از روی تنبلی تقلید می کنند اما این آدم ها به موفقیت چشمگیری نمی رسند!

دیگر دوره ی اینکه فلان کس فلان توصیه را در فلان مورد کرده است و ما باید طبق آن عمل کنیم گذشته است در این عصر همه چیز و همه کس به باد انتقاد گرفته می شوند و با تردید به هر موضوعی نگریسته می شود!

قرن هاست در غرب آن هایی که اهل تحقیق هستند عیسی مسیح و اناجیل را نقد کرده اند خواه کلیسا بپسندد یا نپسندد، قبول کند یا قبول نکند، دوره ی پرستش آدم ها به سر آمده است دوره ی مقدس شمرده شدن و از هر لحاظ تایید کردن یک مورد به سر آمده است!

این را نوشتم که بگویم در این ایام محرم یادمان باشد امام حسین هم خطا کرده است هر گفته و رفتار ایشان را تایید نکنیم خودمان را برای امام حسین هلاک نکنیم چون اگر امام حسین واقعا از اولیای خدا باشد از رفتارهای ما شرمش می آید اصلا شک دارم چنین پیروانی را بخواهد او حاضر بود با تعداد قلیلی که باور و عقل درستی دارند به جنگ برود اما جاهلین را دور خودش جمع نکند!