حوصله ی آب و رنگ دادن به دنیای شخصیم رو ندارم یعنی این کارها دل و دماغ می خواد که من ندارم!؟
دیگه تنهایی و سوت و کوری رو باید تاب بیارم، ما ایرانیا چرا این قدر وابسته ی همیم؟! از طرفی هم نمی تونیم هم رو تحمل کنیم!؟ واقعا چمونه!؟ با هم چه کردیم!؟ چرا هر کار می کنیم وضعمون بهتر بشه بدتر میشه!؟ واقعا مشکل کجاست!؟ از خودمحوریمونه!؟ عقلمون کمه!؟ اقبالمون بده!؟ شاید چون می خوایم از یه چیزایی اجتناب کنیم و ازشون می ترسیم بیشتر زندگی میندازتمون داخل همون ها تا بالاخره شنا کردن یاد بگیریم!؟ ولی زندگی خیلی بی رحمه!؟ از وقتی طفلی باید بجنگی، همه چیز می خواد نابودت کنه!؟ آخه چرا!؟ ما که هیچ وقت بد کسی رو نخواستیم!؟ چرا دیگران بد ما رو می خوان!؟ چه هیزم تری بهشون فروختیم!؟ واقعا تو این دنیا چه خبره!؟ خر تو خره یا حساب داره!؟ اگه حساب داره، حساب چی رو دارن از ما می کشن!؟
من چند وقته که پی بردم در بچگی توسط تلویزیون داخلی شستشوی مغزی شدم حتی والدینم که انقلابی بودن و خودشون جزو شستشوی مغزی داده شده ها بودن ما بچه ها را شستشوی مغزی دادند و این قدر فشار رومون آوردن که بعضی هامون ضد دین شد و من هم رفتم چسبیدم به عرفان!
نکته ی جالبش اینه که من در تعجبم که آقای خمینی با تحصیلات حوزوی چگونه چنین کاری کرده احتمالا دست هایی پشت پرده هستند که روحیه ی ایرانی رو خیلی خوب می شناسند و به روانشناسی و جامعه شناسی مسلط هستند!
حالا وقتی آگاه شدیم شستشوی مغزی شدیم لازم است که بیاییم و به باورهایمان شک کنیم ببینیم کدامشان درست است یعنی تجربه ثابت کرده درست است و کدامشان نادرست است و زندگی بهمان ثابت کرده اشتباه هستند من تا اینجایش را رفتم هنوز نظام باور خودم را خلق نکردم اگر بفهمم چی درست است و با عقل و منطق جور در می آید و تجربه هم درستی اش را نشان می دهد حتما اینجا بیان می کنم!
از دیروز دارم این آهنگ های کلاسیک ایرانی رو گوش میدم، خیلی قشنگن، نمیدونم اما خودم درد رو دوست دارم انگار!؟ حالمم خوب نیست فقط می تونم آهنگ گوش کنم! متاسفانه هنرمند به این خوبی اصلا شناخته شده نیست!؟
چرا ما ایرانی ها شور یه چیز رو درمیاریم؟! مثلا با هوش مصنوعی هزار تا آهنگ هایده درست کردیم!؟ یا تو عزاداری خودمون رو می زنیم!؟ یا دخترا ناخن درست می کنن اندازه حیوونای جنگلی؟! خوب یه کاری شورش دربیاد خز میشه!؟ خودتون متوجه نمیشید؟! واقعا جا داره جامعه شناس ها و روانشناس ها این اخلاق ایرانی رو بررسی کنند!
من خودمم هر چند وقت یه بار میفتم روی خط یه چیزی، مثلا یه آهنگ رو این قدر گوش میدم تا حالم ازش بهم بخوره!؟ یا یه خوردنی رو این قدر می خورم که ازش اشباع میشم!؟ این اخلاق رو بابام هم داشت!؟
من یه دوست داشتم باهاش غیبت کردن و پرحرفی رو تجربه کردم، من که به زورم ازم حرف نمیشه کشید با این، این قدر حرف می زدم، تازه فهمیدم ایرانی ها چرا قدیما می نشستن دور و بر هم حرف مفت می زدند واقعا خیلی خوش می گذشت به خصوص اینکه غیبت مردا رو می کردیم آی حال میداد!
گاهی دلم تنگ میشه واسه اون حرفا دلم می خواد یه دوست داشتم باهاش غیبت می کردم خخخخخخ از زمین و آسمون براش می گفتم!
ولی خداییش خیلی گناه داره داشتم از خودم دور می شدم الان یه ساله با اون دوستم کات کردم دارم بر می گردم به خودم!
تبصره: چند روز بود خیلی لطیف شده بودم حتی می خواستم موهام رو بلند کنم ولی نمی دونم چی شد باز مدل خودم شدم خخخخخخ