باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

بخشیدن

داشتم فکر می کردم که لطماتی که دیگران بهم زدن و من خیلی سختی کشیدم در مقابل لطماتی که خیلی دیگه از مردم بهش مبتلا میشن اصلا چیزی نیست، طرف بیماری لاعلاج می گیره یا قطع عضو میشه یا عزیزش رو از دست میده یا هزار اتفاق دیگه، من که الان خوبم و لطماتی که دیدم قوی ترم کرد اصلا اون آدم ها بهم نشون دادند اون کاری که من غرقش شده بودم بیهوده بود اگر بهم لطمه نمی زدن تا الان سرگرم همون کارها بودم، نمیگم اون کارها خوب نبود اما به جاش الان چیزایی می دونم و تجربیاتی دارم که خیلی فراتر از اون کارهاست!؟ بعدم دنیا دو روزه ارزش نداره بچسبی اتفاقات ناخوشایند و ازشون کینه و عقده برای خودت درست کنی، بهتره دلت رو پاکسازی کنید سر عیدم هست همیشه میگن سال نو رو با دلی پاک شروع کنید با بخشش با سخاوت، این خیلی کوچکی هست که بچسبی به بدی هایی که این و اون در حقت کردن، آدم لازمه یه کم بزرگ تر بشه، بزرگ تر فکر کنه، بزرگ تر احساس کنه، آسون تر بگیره، رهاتر باشه؟! این سیاهی ها که در دلت جمع شده رو بریز دور دختر جون!؟

من غم نمی خورم!

من غم نمی خورم!

آدما هر کاری بکنن مهم نیست!

خدا هم اگر نباشه که دل من میگه هست بازم اون روشی که می دونم درسته رو ادامه میدم!

زندگی کوتاهه و پر از روزهای نیومده و ماجراهای جدید!

من زندگی رو دوست دارم هر چند مشکله!

دنیا اگر چه بی رحمه ولی قشنگیای خودشو داره!

دلم قویست و پشتم استوار!

اگر کسی پشتم رو بشکنه یا دلم رو بشکنه، دوباره درستش می کنم!

اگر از آسمون سنگ بباره من تسلیم نمیشم!

من قشنگ زندگی می کنم مثل آدم!

و سعی می کنم هر روز یاد بگیرم و اشتباهاتم رو اصلاح کنم!

دیگه مجبوریم با سعی و خطا یاد بگیریم!

کائنات خودش بهترین معلمه!

من معلمم رو دوست دارم و قدرش رو می دونم!

روزای خستگی هم می گذره! روزای بی انگیزگی!

دوباره پر توان و با شوق شروع می کنی!

دل قوی دار!

دل من این وبلاگ رو می خواد!

من برگشتم چون دلم این وبلاگ را می خواد!

اون روز که تحملم سرریز شده بود کمی گریه کردم و بعد به این نتیجه رسیدم باید خیلی قوی تر از این چیزا باشم!

فرداش باز مغزم بهم ریخته بود منم بلند شدم با اون حال رفتم پیاده روی بعدش بهتر شدم!

امروز توی تختم داشتم فکر می کردم اگر وقتی با یکی مشکل داری سکوت و تحمل راهش نیست جنگیدن باهاش هم راهش نیست پس راهش چیه؟!

آخه طرف میگه تو بدی ، تقصیر توست ، تو باید به حرف من گوش بدی حالا خودش احمق و ببو گلابیه اصلا نمی فهمه از عالم من خبر نداره همه چیز رو اشتباه می فهمه ولی زبونشم درازه و خودش رو فهمیده و عاقل و حق می دونه درست مثل سنگه ، یه صخره ی محکم، البته اگر رود باشی می تونی هر صخره ی محکمی رو بشوری و ببری ولی حرف سر این هست که این بنده ی خدا یه بلاهایی سرش اومده که تبدیل به چنین چیزی شده اگر سر منم اومده بود شاید بهتر از اون نبودم!؟

خلاصه که این جور آدما یه جوری باهات حرف می زنن که عصبانیت کنن و دلت می خواد یه کتک جانانه بزنیشون اما کتک زدن معمولا جواب عکس میده و طرف شاید در ظاهر باهات خوب بشه اما در دلش کینه به دل می گیره و هر جا بتونه زهرش رو می ریزه پس عقل سالم میگه استفاده از خشونت فایده ای نداره بلکه باید راهی درست و حسابی پیدا کرد تا طرف نرم بشه اما من اصلا زبون چرب و نرمی ندارم پس باید یه کار دیگه بکنم!

علل القاعده طرف این طور پوسته ی سنگی دور خودش پیچیده که از خودش محافظت کنه پس درونش خیلی زخم خورده و ترسیده هست فقط مهر و محبت واقعی می تونه بهش کمک کنه و من چون ازش دلخورم نمی تونم این کار رو براش بکنم! پس مجبورم تحمل کنم!

اینم بگم کس خاصی تو ذهنم نیست که این جورین، چند نفر تو ذهنم هستند که باهاشون مشکل دارم و از هر کدوم یه چیزی نوشتم! خخخخخ

اینم تلگرام اومد:


آنکه رنجاند

 ترا عذرش پذیر

تا بیابی مغفرت بر وی مگیر


حق ندارد 

دوست خلق آزار را


نیست این خصلت یکی دیندار را

از ستم هر

 کو دلی را ریش کرد

آن جراحت بر وجود خویش کرد


عطار

رئیس جمهورها

دیشب که ما در خواب ناز بودیم در آمریکا که البته عصر بوده به آقای ترامپ سوقصد شده و واقعا شانس آورده یا خدا رحمش کرده که تیر به گوشش خورده ولی ایشون در حالت خون آلود باز هم شعار داده و قدرتش رو نشون داده هر کی بود از درد به خودش می پیچید خداییش آدم قویی هست حالا میگن قلدره ولی قویم هست!

منم دیشب که در خواب ناز بودم خواب دیدم آقای پزشکیان سر کار اومده و قیمت های اجناس اومده پایین البته من که می دونم ارزون نمیشه مگر در خواب ببینیم! تازه قطر هم اومده بود در شهر ما سرمایه گذاری کرده بود و بزرگراه زده بود ولی نه مثل بزرگراه های خودشون، نمی دونم چرا هر کی به ما میرسه سر هم بندی می کنه!؟

خلاصه که دیشب چه در خواب چه بیرون خواب خیلی خبرها بوده، چند وقت بود حادثه ای اتفاق نمی افتاد چند روز بود منتظر یه اتفاق بودم البته یکی از سران حماس رو هم اسرائیل کشته و البته به خاطر اون کلی آدم دیگه رو هم کشته، واقعا این حماسیا چه آدم هایی هستن می دونن اسرائیل مردم عادی رو مثل آب خوردن می کشه باز میرن بین مردم قایم میشن!؟


بعدنوشت: الان اخبار گفت یک نفر از حضار در سخنرانی ترامپ کشته شده و دو نفر زخمی شدند، چه شانسی اینا داشتن بنده های خدا!؟

تغییر کردن

در مسیر تغییر کردن گاهی به تنظیمات اولیه بر می گردی و لازم است با صبر و پشتکار دوباره مطالب جدیدی که یاد گرفتی رو عملی کنی!

اگر بخوایم قوی باشیم قلبمون گره می خوره پس لازم است که رها باشیم قوی بودن آدم رو خشن می کنه اما رها بودن انعطاف پذیرت می کنه!