باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

صلح

برای من همیشه سوال بوده است که آنچه در اخبار جهان صلح می نامند چطور صلحی است که هر روز سلاح های بیشتری اختراع و ساخته می شود یا کشورهایی که تکنولوژی ساخت سلاح ندارند از سازندگان سلاح، سلاح می خرند.

انگار آرامش تا وقتی برقرار است که کشورها از هم بترسند و هر کشوری سعی دارد به سلاح قوی تر برسد تا دیگر کشورها بیشتر از آن بترسند!

بیشتر نوعی دندان نشان دادن است که گرگ ها برای هم انجام می دهند تا قلمرویشان را حفظ کنند یک جنگ مخفی و پنهان در جریان است که نمی توان نام آن را صلح و آشتی گذاشت.

از طرف دیگر بحثی که وجود دارد بحث منافع است که هر جا دو کشور دشمن با یکدیگر دشمن سوم مشترکی داشته باشند که منافعشان را بیشتر به خطر بیندازد بر ضد آن کشور سوم با هم متحد می شوند و بعد از پیروز شدن بر کشور سوم دوباره با هم دشمن می شوند!

این همه احساس مبارزه جویی و منفعت طلبی یا احساس خطر چرا در بین ما انسان ها وجود دارد! این گونه نمی شود یک دنیای هماهنگ و یک کل یکپارچه درست کرد!

به اطلاع قدرت های جهان می رسانم رویه ای که شما پیش گرفته اید فقط باعث نابودی همه ی ما می شود موردی که سال هاست به طرق مختلف بیان شده و به مردم نشان داده شده است.

چرا هیچ کس قبول نمی کند امیالی مانند حرص و طمع، حسادت، خودخواهی در آدم ها هست که در قالب های گفتمان مدرن خودش را به شکل کلمه منفعت نشان می دهد؟!

اگر قرار باشد صلح برقرار شود ابتدا آدم ها باید یاد بگیرند چگونه با هم دوست باشند، چگونه با هم آشتی کنند، چگونه صداقت داشته باشند، چگونه به هم اعتماد کنند، چگونه زرنگی در برابر هم انجام ندهند، اما اتفاقی که افتاده است دقیقا برعکس این است.

اینکه فقط عهد ببندیم تا مدتی متحد باشیم بعد برویم دنبال کارهایمان کافی نیست یا اینکه در عین حال که متحد هستیم مخفیانه بر ضد هم کارهایی بکنیم! این فرهنگ از کجا آمده است؟!

 متاسفانه این فرهنگ سیاستمنداران امروزه بین مردم عادی نیز رواج پیدا کرده است و دیگر نمی توانی به کسی اعتماد کنی یا با کسی دوست باشی یا صادق باشی چون می ترسی هر لحظه بر ضدت کاری انجام شود.

این صرفا فقط خالی کردن ذهن و زبان بود و بنده ایده ای برای حل این مشکلات ندارم شاید در آینده آن قدر بفهمم که بتوانم راهی برای بیرون آمدن از این بن بست یا منجلاب پیدا کنم.

باریدن باران

امروز که نوشتم باران بارید

چند روز پیش هم دو مرتبه شروع کردم به نوشتن باران بارید

آن شب در کوهسنگی که عهد بستم هم باران بارید

هر موقع می آمدم بروم دنبال زندگی خودم یک جایی کلمه عهد یا قول یا نذر را دیدم.

به نظر من این ها همه نشانه است

من به فال نیک می گیرمشان

اما باید شیوه ی قدیمی را کنار بگذارم و شیوه ی جدیدی برای مبارزه پیدا کنم.

تا الان که بخت با ما یار بوده است خودم هم فکر نمی کردم این گونه شود اما خداوند یاری رسان است اولیای طاغوت را به سزای اعمالشان می رساند.

حرکت های کور و احساسی

لازم نیست تمام یک گروه متحد باشند تا گروه به نتیجه برسد

همین که یک عده از گروه با برنامه و حساب شده به دنبال هدفی باشند و طبق اصول عمل کنند کم کم که نتیجه بگیرند دیگر افراد گروه هم همراه آن ها می شوند اما وقتی عده ای رفتار بی حساب و کور و احساسی انجام می دهند خوب دیگر اعضای گروه به آن ها نمی پیوندند زیرا احتمال می دهند نتیجه ای کسب نشود و شرایط جاری هم بدتر شود.

به خصوص وقتی طرف مقابل تظاهر به پایبندی به اصول می کند و این گونه طرفدارانی جمع کرده است اعضای گروه باید تلاش کنند کاری کنند کاری کنند دست آن طرف رو شود تا طرفدارانش که فریب خورده اند متوجه اشتباه خود شوند نه این که دو طرف به قصد کشت بخواهند با یکدیگر مبارزه کنند.

پیروزی در گرو هوشیاریست.