مگه خودتون توی صدا و سیماتون نمی گفتید باید نگران مردم بود؟!
مگه نمی گفتید باید جلوی ظالم وایساد؟!
شما که خودتون دارید همون کارها رو می کنید!؟
شما مگه نمی خواستید جلوی استکبار وایسید!؟
خودتون یه پا استکبار شدید که!؟
من با شما نمی تونم مبارزه کنم!؟
چون اون روی بد منو بالا میارید!؟
اگر بخوام باهاتون مبارزه کنم خودم مثل شما میشم!؟
اصلا بدتر از شما میشم!؟
همه چیم رو به باد دادم!؟
شرفم هم روش!؟
واقعا نمی دونم با شما چه جوری باید مبارزه کرد!؟
مبارز واقعی ندیدم که ازش یاد بگیرم!؟
همه شون یه جورین!؟
نمیشه بهشون اعتماد کرد!؟
یعنی یه مرد واقعی روی این کره ی زمین پیدا نمیشه؟!
جای علی خالی مردای این دوره زمونه رو ببینه!؟ :/
میگن انفرادی برای این هست که شک و تردید کنی، راست میگن، من تجربه ش رو دارم، سستت می کنه، با خودت میگی عاقل باش، با خودت میگی یه جور دیگه مبارزه می کنی!؟
چیزی بدتر از شک نیست، میفته بهت و ولت نمی کنه، آخرم تسلیمت می کنه، نمی دونم باید باهاش چه کار کنم!؟
جنگیدن فقط مبارزه با اسلحه نیست،
جنگیدن فقط شعار دادن و ریختن تو خیابان نیست،
جنگیدن میشه مطالعه باشه،
جنگیدن میشه مقاومت و خرد نشدن در مقابل کسی که می خواد خردت کنه باشه،
جنگیدن میشه روز به روز خودتو قوی کردن باشه،
جنگیدن میشه پیدا کردن معنا برای زندگی باشه،
جنگیدن میشه امید به خدا باشه،
جنگیدن میشه حفظ ارزش ها باشه،
جنگیدن میشه اخلاقی بودن باشه وقتی همه فکر منفعت خودشونن،
جنگیدن میشه یاری رساندن به دیگران باشه،
جنگیدن میشه صبر باشه یه صبر سازنده،
جنگیدن میشه .....
چند دقیقه پیش فیلم صحنه ی کشته شدن آخوند را در بانک بابلسر دیدم! حراست بانک در حالی که یک نفر برای آخوند چای میاره میره پشت سر آخوند و بهش شلیک می کنه، بعد آبدارچی میاد تفنگ رو ازش می گیره، حراست بانک یک فرد مسن هست!
یعنی این قدر نفرت و خشم زیاد شده تو جامعه ی ما که یک نفر ناغافل از پشت دخل یک نفر دیگر رو میاره؟!
امروز از اوشو خوندم جنبش های عدم خشونت مثل گاندی خودش یک سیاسته و یک راه مبارزه و خودش از خشونت پنهان استفاده می کنه منتها نفس این قدر مکاره که خودش رو موجه جلوه میده!؟
من خیلی ناامید شدم اول از همه از خودم چون که این قدر غافل بودم و نمی دونستم و در جامعه ی ما هر کس به گونه ای در خواب غفلته!؟
کجاست اون بیداری که بیدارمون کنه!؟ ما چقدر بدبختیم! این مبارزه تا کی می خواد ادامه پیدا کنه!؟ تهش چی میشه!؟
من فهمیدم چرا مجنون شدم چون که از روش های غیر مستقیم واسه مبارزه استفاده می کردم از همون بچگی این طور بودم چون زورم نمی رسید به ظالما و خیلی نامرد بودند اما دیگه برام عادت شد الانم تصمیم گرفتم دیگه با کسی مبارزه یا دشمنی نکنم!
به شما هم پیشنهاد می کنم روش های منو انجام ندید چون عین من مجنون میشید! هر کاری شیوه ای داره شیوه ی مبارزه هم یک روشه!
من فقط موندم که اونایی که آدم های بدی بودن و هر چی خواستن سر ما آوردند چطور هنوز دارن راست راست راه میرن بعد من باید کارما بدم!؟