باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

خدا ناباوران و خدا باوران

از زمانی که دینی بوده است و مردمی بوده اند که به خدا اعتقاد داشتند و می خواستند راه کمال را در پیش بگیرند عده ای هم بودند که جلوی آن ها را بگیرند در واقع سنگ محک ایمان مومنین بودند.

اگر مومنین در مقابل خدا ناباوران قرار نمی گرفتند هیچ گاه از لحاظ ایمان و عقل و اخلاق رشد نمی کردند خدا ناباوران نردبان خدا باوران هستند.

اگر ما خود را در دایره ی افرادی قرار دهیم که هم فکر خودمان هستند و در تقابل با افکار دیگر قرار نگیریم در یک جهان بسته قرار می گیریم درست است که امنیت داریم اما مدام یک دور می زنیم.

افرادی در قدیم اعتقاد داشتند اگر به سفر بروند و دنیا دیده شوند بینش به دست می آورند و پخته می شوند و می توانند حقیقت را بیابند یکی از این افراد سعدی شیرازی بوده است.

افرادی دیگر بر این عقیده بودند حقیقت در خانه مان و زیر گوشمان است بینش و پختگی را می توان در شهر و دیار خود با مطالعه کتاب های مختلف به دست آورد یکی از این افراد حافظ شیرازی بوده است.

من دور از وطن بودن را تجربه کردم (منظورم مشهد است) و عاقبت دیدم در شهر خودم می توانم بهترین تجربیات را داشته باشم گویی تجربه زندگی در شهرهای دیگر هم خود کلاس درسی بود.

چه در مدرسه، چه در دانشگاه، چه در محل کار، در مشهد یا شهر دیگر افرادی را دیدم خدا ناباور اما با شخصیت با اخلاق، خدا ناباور و بی اخلاق، خداباور و غیر مذهبی اما با شخصیت و با اخلاق، مذهبی و با شخصیت و بااخلاق، به ظاهر مذهبی اما بی اخلاق و فاسد، دانشمند و فاسد، بی سواد و بی اخلاق، دانشمند و با شخصیت و با اخلاق و معتدل و .... اگر بخواهم بگویم زیاد است.

می بینید که همه جور آدمی بوده اند گاهی گول ظاهر آدم ها را می خوری، گاهی آدم ها نقطه سقوطت می شوند، گاهی آدم ها نقطه ی پرتابت می شوند، گاهی زمینت می زنند، گاهی کمکت می کنند این زندگیست همیشه همین طور بوده است.

کسی نمی تواند با کتک زدن و اجبار کسی را مسلمان کند البته می تواند منافق بسازد، ریاکار و ظاهر ساز بسازد اما مسلمانی هنر است باید یک راه پر پیچ و خم بروی از خامی به پختگی برسی از نادانی به دانایی، از خودخواهی به رهایی از خویشتن و ...

اگر خداناباوران و حتی منافقین نباشند نمی توان رشد کرد آن ها مثل چکش و تیشه به جانت می افتند و امتحانت می کنند به تردید می اندازندت خلاصه بیچاره ا ت می کنند باید هم همین طور باشد کسی که ادعای مسلمانی دارد باید هر سختی را به جان بخرد بجنگد، زخمی شود، تا پای مرگ برود، بی پناهی بکشد و اگر باز مسلمان ماند یعنی واقعا اسلام آورده است.

این را هم بگویم جنگیدن و زخمی شدن در جامعه امروزی فرق کرده است دیگر جنگ در میدان نبرد نیست جنگ در بطن زندگیست. اگر خداناباوران نباشند خداباوران با که بجنگند؟!

بعد از تمام جنگیدن ها هم باید یاد بگیری در صلح باشی با تمام موجودات و انسانها، چه خداباور چه خداناباور چه منافق چه ...

کسی قرار نیست تایید دیگری را بکند یا دیگران را رد کند دیگران اگر بخواهند در سوراخ و زیرزمین می روند آنچه می خواهند انجام می دهند دور از انتظامات، دور از دوربین ها پس همان که خداوند در سوره ی کافرون به پیامبرش یاد می دهد هر کس به آیین خودش. با زور و وحشت کسی مسلمان نشده و نخواهد شد.

این روزها، جنگ

متاسفانه دیشب در مهاباد حکومت نظامی بوده است

گویا وضعیت خیلی بد است و از مردم شهرهای دیگر خواسته شده است امروز یکشنبه 29 آبان به خیابان بیایند.

حکومت ایران می خواهد به کردستان عراق حمله کند و ترکیه به کردستان عراق و سوریه حمله کرده است.

خاورمیانه ی خونین، آرام نمی گیرد جنگ و نزاع یک روز این طرف است یک روز آن طرف، به بهانه ی مذهب، قومیت، ملیت، دین و ...

چرا تعصب و جزم اندیشی داریم و آن را خوب و درست می دانیم؟! به متعصب بودن خود افتخار می کنیم، به شیعه بودن خود به سنی بودن خود

متاسفانه حکومت ها هم به جای اینکه رواداری و مدارا را بین مردم فرهنگ سازی کنند تعصب را ترویج می دهند.

اما آدم ها باید خود آگاه باشند و در دام نیفتند چرا آدم ها حاضرند سینه سپر کنند و برای تعصب هایشان جانشان را و همه چیزشان بدهند؟!

می دانید تعصب روی مذهب یا قوم به اندازه ی تعصب روی تیم فوتبال مسخره و خنده دار است. تیم فوتبال را مگر خودمان نساخته ایم مگر تیم فوتبال بازیکن ندارد مگر ستاره ندارد؟ مذهب هم همین ها را دارد.

مذهب برای این به وجود آمده است که زندگی ما را بهتر کند تا شیوه ای باشد برای بهتر زیستن و ساختن آخرت و شناخت خداوند، نه بهانه ای برای جنگ و جدال و قتل و کشتار

نمی دانم متعصبین متوجه نمی شوند یا نمی خواهند متوجه شوند چون این بسیار واضح است نگذارید بازیچه دست شوید.

 اگر چشم وا کنیم و از دنیای تنگ اعتقادات بیرون آییم دنیا را زیباتر خواهیم دید. دنیایی که در آن همه انسانیم و همه از روح خداوندی سرشته ایم.

می دانم وقتی از ابتدا در ذهن انسان این دسته بندی ها و گروه بندی ها شکل گرفته باشد سخت است تا ازشان بیرون بیاییم اما بدانید دسته بندی کردن و گروه بندی کردن انسان ها از فتنه های شیطان است برای افکندن جدایی و درست کردن نزاع بین آدمیان. این کلام عیسی مسیح است.

اگر تاریخ یهودیان را نگاه بیندازیم جنگ هایی که آن ها با هم داشته اند بسیار شبیه جنگ های امروزه مسلمانان است در نتیجه منجی فرستاده شد تا یهودیان را از اختلاف نجات دهد که حضرت عیسی مسیح بود اما یهودیان باز هم ایمان نیاورده و حتی او را کشتند ( به نقل از انجیل ).

چرا انقلاب اسلامی برای عده ای این قدر مهم است؟!

چرا انقلاب اسلامی برای عده ای این قدر مهم است؟! چرا حاضر هستند اگر امام زمان با آن مخالفت کند با امام زمان مخالفت کنند؟! مگر قرن ها نیست که منتظر منجی هستند؟! پس چطور می خواهند به او پشت کرده و از انقلاب دفاع کنند؟!

آیا این مردم انقلابی که خودشان کرده اند را مقدس می دادند؟! چرا؟! چرا حاضر هستند همه چیز خودشان را بدهند و آن را حفظ کنند؟! چگونه یک انسان به این جا می رسد؟!

مگر حکم امام زمان، حکم خدا نیست؟! و سرپیچی از حکم خدا مسلمانی را باطل نمی کند؟! مگر سرپیچی از فرمان خدا و به دنبال چیز دیگری رفتن شرک نیست؟!

ما که کسی نیستیم اما پیامبر خدا هم نتوانست مشرکان را مجاب کند که دست از شرک بردارند 

اگر قرآن می خوانید ترجمه اش را هم بخوانید و به شباهت زیاد روزگار ما و روزگار پیامبر اسلام پی ببرید. این کتاب هنوز هست و کاملا شفاف رفتارهای هر گروه از انسان ها را بیان می کند.

اگر می خواهید روح آن ها که در راه اسلام شهید شدند و گمان می کردند این نظام عدالت علی را برقرار خواهد کرد پایمال نشود چیزهایی که امروز مشاهده می کنید که از سران نظام سر می زند را انکار نکنید آن ها تکیه بر تختی زده اند که زیرش خون  و جاریست. فساد بیداد می کند. جرم و جنایت بیداد می کند. اگر می خواهید خون آن یارانتان پایمال نشود جلوی این ها را بگیرید

 کلاهتان را قاضی کنید آیا اشتباه متوجه نشده اید؟!

دین و مردم و حکومت

اگر قرآن را بخوانیم مرتبا می بینیم که از گروه های مومنان و منافقان و کافران صحبت شده است.

مومنان گروهی بودند که ایمان راستین به اسلام داشتند، منافقان گروهی بودند که در ظاهر با مومنین خود را هم کیش نشان می دادند اما در باطن و قلب خود ایمانی نداشتند. کافران گروهی بودند که ایمان به اسلام نداشته و به زبان خود این را اعلام می کردند.

مشکل جامعه مسلمانان کافران نیستند که خودشان هستند مشکل منافقان هستند که تا وقتی نفعی در مسلمان بودن باشد مسلمان هستند و وقتی کار به جاهای سخت و امتحان می رسد دیگر حاضر به کشیدن سختی نیستند.

و این را هم بگویم که یک نفر می تواند اول مومن باشد بعد منافق شود یا کافر شود و بر عکس این هم صدق می کند.

اگر که مشکل اسلام منافقین هستند چرا کاری نکنیم که ایمان امتیازی برای افراد نباشد؟ ما که نمی توانیم با یک امتحان کتبی یا شفاهی بفهمیم یک نفر واقعا مومن است یا خیر؟! به جز زمان و سختی ها و امتحان های روزگار کسی نمی تواند ثابت کند کسی مومن است یا خیر!؟ در ضمن در طول تاریخ اسلام بسیاری از مومنان و اولیای خدا به دست به ظاهر ایمانداران کشته شده اند مثل امام حسین و مثل حسین حلاج و ...

حال که جمعیت زیاد شده است و قوانین مدنی به وجود آمده اند حکومت مرکزی شده است و مدیریت مردم دشوارتر شده است وقت آن نرسیده است که حکومت های اسلامی دست از امتیاز دهی بر اساس ایمان افراد برداشته و ایمان را امری خصوصی بدانند که در نقش افراد جامعه می تواند موثر باشد اما این به آن معنی نیست کسی که ایمان ندارد نقش خود را به درستی ایفا نمی کند زیرا او هم طبق قانون مدنی عمل می کند.

همان طور که می دانید بعضی از مناسک اسلامی برای تنظیم سیستم جامعه بنا شده اند مثل نماز جماعت و نماز جمعه یا هیئت های مذهبی اما امروزه با بودن شبکه های اجتماعی دیگر کسی از این شیوه های قدیمی استقبال نمی کند و مردم این قدر مشکل و مشغله دارند که ترجیح می دهند از حال همدیگر در شبکه های اجتماعی با خبر شوند.

چرا می خواهید مردم توده باشند و با آن ها به شیوه هایی که گذشتگان رفتار می کردند رفتار کنید؟! مردم امروزه سواد دارند و فکر می کنند به اینترنت دسترسی دارند می توانند با یک جستجو و چک ساده به منابع دست پیدا کنند و می خواهند خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند نه اینکه یک سرپرست داشته باشند برای چنین شرایطی سیستم حکومت هم لازم است نو شود!

مردم ایران

باید بگویم که من هر کار کردم به خاطر خدا بوده است

امیدوارم ریا تصور نشود

اما داریم می بینیم که چطور از اسم انبیا و اولیای خدا سو استفاده می شود و به بازی گرفته می شود به عنوان یک مسلمان وظیفه دارم جلوی این امر بایستم البته هر کس شیوه ی خودش را دارد.

اما مردم ایران،

من یک بار دیگر فرصت دادم و به سمت این مردم آمدم اما شما من را نمی خواهید یا نمی توانید ببینید خوب من چه کار کنم؟!

حتی دسیسه کردند من را ابرار معرفی کنند که من ورطه تظاهر بیفتم مثل خودشان که متظاهر به دینداری هستند. 

این را بدانید که من خوب می دانم که هستم و به هر چه لازم باشد به مرور برایم می رسد

حال هم باید از خلق فاصله بگیرم اما کم کم این کار را می کنم.

می دانم که بیشتر مردم ایران دیگر به خدا و پیغمبر اعتقادی ندارند و نامسلمان شده اند در این صورت خدا کار خاصی برایتان نمی کند و رهبران نامسلمان برایتان در نظر می گیرد این خیلی طبیعی هست.

اگر می خواهید خدا برایتان کاری کند اولین گام این است که پیرو پیامبر او محمد باشید و البته از پیروی از مذهب شیطانی موجود که پر از خرافات و دروغ و جعل هست پرهیز کنید.

شیطان گاهی در لباس دین ظاهر می شود تا آن ها که نمی اندیشند یا فرصت طلب هستند را فریب دهد.


یادتان باشد

سوره ی حمد

خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم.


این جملات را سرسری نگیرید فلسفه عمیقی پشت همین دو جمله است که اگر بهش دست یابیم و ملکه ذهنمان شود خالص می شویم.