باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

خدا افراط گران را دوست ندارد

در تمام دین ها گفته شده است اسراف نکنید و همچنین بخیل نباشید بلکه میانه رو باشید و گفته شده مومنان افرادی هستند که حد تعادل را نگه می دارند از این قضیه می توان ثابت کرد خدا افراط و تفریط را هم دوست نمی دارد به خصوص افراط و تفریط در خود دین را!

اگر کسی خود افراطی در دین باشد از حد میانه روی خارج می شود به طور مثال می آید اسراف نکند اما چون افراطیست بخیل می شود یا مثلا می آید بخیل نباشد و سخاوتمند باشد اما چون افراطیست اسراف کار و ولخرج می شود!

در هر صورت افراطی گری و اسرافی گری هر دو از یک جای نفس انسان بلند می شود پس اگر خدا اسراف کاران را دوست ندارد می توان نتیجه گرفت خدا افراط گران را نیز دوست نمی دارد!

این نکته ای بود که امروز به ذهنم رسید و گفتم بیایم و بیانش کنم شاید به درد کسی بخورد!

سختدلی

یک بار اینجا در مورد سختدلی بعضی از مسلمان ها نوشتم حال باید اعتراف کنم خودم سختدل شده ام!

می گویند هر چه عیب دیگران را بگیری دنیا کاری می کند خودت همان عیب را پیدا کنی این حتی وقتی فقط پیش خودت عیب کسی را می گویی هم صادق است چه برسد به اینکه جارش بزنی!؟

البته این تجربه ی خودم هست و نمی توانم اثباتش کنم!؟

خلاصه اینکه من عاصی شدم فکر کنم شاید چند وقت دیگر طغیانگر هم بشوم و ضد خدا فعالیت کنم به همین راحتی یک روز مومنی و یک روز سقوط می کنی!؟ به خاطر چی؟ به خاطر این که فکر کردی مومنی و هر کاری انجام دهی اشکالی ندارد!؟ دام بزرگیست این دام! خیلی راحت گرفتارش شدم و به خودم عجب کردم!؟

من که هنگم!

من واقعا هنگ کرده ام!؟ 

نمی دانم باید چه کار کرد!؟ 

دیگر کار از کار گذشته است!؟

 این بیمار رو سوی مرگ دارد!؟ 

و ما داریم نگاه می کنیم!؟ 

ما که کاری از دستمان بر نمی آید؟!

آن هایی هم که کاری از دستشان بر می آید اقدامی نمی کنند!؟

چه کار می شود کرد!؟

دوقطبی شدیدتر شده است!؟

شکاف ها عمیق تر شده است!؟

من یکی که دیگر در خودم نمی بینم که کاری از دستم بربیاید!؟

کارم شده است استوری گذاشتن و وبلاگ نوشتن!؟

دیگر آن هم بی فایده به نظر می آید!؟

به ما خاکستری ها می گویند محافظه کار؟!

یک نفر گفت منافقیم!؟

آخر ما که داریم می گوییم نه این طرفیم نه آن طرف!؟

ما که پنهان نکردیم نیتمان را و خود را شکل شما در نیاورده ایم!؟

نیت ما این است که ضررها کمتر شود!؟

نه طرفدار شماییم و نه طرفدار شمای دیگر!؟

و هیچ یک از شما را حق نمی دانیم!؟

شما هر دو در گمراهی به سر می برید!؟

دنیا خیلی عوض شده است!؟

مومن را منافق می نامند!؟

گمراهی را حق!؟

خوابان می خواهند بیداران را بیدار کنند!؟

بیداران مجبورند چشم هایشان را ببندند!؟

چه کرده اید که دنیا این شکلی شده است!؟

دین و مردم و حکومت

اگر قرآن را بخوانیم مرتبا می بینیم که از گروه های مومنان و منافقان و کافران صحبت شده است.

مومنان گروهی بودند که ایمان راستین به اسلام داشتند، منافقان گروهی بودند که در ظاهر با مومنین خود را هم کیش نشان می دادند اما در باطن و قلب خود ایمانی نداشتند. کافران گروهی بودند که ایمان به اسلام نداشته و به زبان خود این را اعلام می کردند.

مشکل جامعه مسلمانان کافران نیستند که خودشان هستند مشکل منافقان هستند که تا وقتی نفعی در مسلمان بودن باشد مسلمان هستند و وقتی کار به جاهای سخت و امتحان می رسد دیگر حاضر به کشیدن سختی نیستند.

و این را هم بگویم که یک نفر می تواند اول مومن باشد بعد منافق شود یا کافر شود و بر عکس این هم صدق می کند.

اگر که مشکل اسلام منافقین هستند چرا کاری نکنیم که ایمان امتیازی برای افراد نباشد؟ ما که نمی توانیم با یک امتحان کتبی یا شفاهی بفهمیم یک نفر واقعا مومن است یا خیر؟! به جز زمان و سختی ها و امتحان های روزگار کسی نمی تواند ثابت کند کسی مومن است یا خیر!؟ در ضمن در طول تاریخ اسلام بسیاری از مومنان و اولیای خدا به دست به ظاهر ایمانداران کشته شده اند مثل امام حسین و مثل حسین حلاج و ...

حال که جمعیت زیاد شده است و قوانین مدنی به وجود آمده اند حکومت مرکزی شده است و مدیریت مردم دشوارتر شده است وقت آن نرسیده است که حکومت های اسلامی دست از امتیاز دهی بر اساس ایمان افراد برداشته و ایمان را امری خصوصی بدانند که در نقش افراد جامعه می تواند موثر باشد اما این به آن معنی نیست کسی که ایمان ندارد نقش خود را به درستی ایفا نمی کند زیرا او هم طبق قانون مدنی عمل می کند.

همان طور که می دانید بعضی از مناسک اسلامی برای تنظیم سیستم جامعه بنا شده اند مثل نماز جماعت و نماز جمعه یا هیئت های مذهبی اما امروزه با بودن شبکه های اجتماعی دیگر کسی از این شیوه های قدیمی استقبال نمی کند و مردم این قدر مشکل و مشغله دارند که ترجیح می دهند از حال همدیگر در شبکه های اجتماعی با خبر شوند.

چرا می خواهید مردم توده باشند و با آن ها به شیوه هایی که گذشتگان رفتار می کردند رفتار کنید؟! مردم امروزه سواد دارند و فکر می کنند به اینترنت دسترسی دارند می توانند با یک جستجو و چک ساده به منابع دست پیدا کنند و می خواهند خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند نه اینکه یک سرپرست داشته باشند برای چنین شرایطی سیستم حکومت هم لازم است نو شود!