باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

تورم

امروز چند تا مقاله در مورد تورم خواندم واقعا مبحث پیچیده ای هست، علت تورم در ایران کسری بودجه دولت و استقراض پول از بانک مرکزی هست، یعنی بانک مرکزی پول چاپ می کند می دهد به دولت و این به ضرر کسانیست که درآمد ثابت دارند و در واقع مزدبگیر هستند!

اینکه چرا همیشه دولت ایران کسری بودجه دارد جای سوال است!؟ با وجود درآمد نفتی و درآمد از معادن و کلی صادرات برق و چیزهای دیگر!؟ گویا جیب دولت سوراخ دارد!

به هر صورت کاری با تورم ایران نمی شود کرد، روزگار سخت تر خواهد شد و بدبختی مردم بیشتر!

می گویند دیگر سفارتخانه های کشور دیگر وقت نمی دهند و ویزا هم باید پول بدهی که بهت بدهند و این پول هم بخشیش برای دولت است!؟

خوبه که نمی دونم!

الان تو خبرا خوندم دو تا بانک بزرگ آمریکا ورشکست کردند و این رو اقتصاددان ها بد برای اقتصاد آمریکا نمی دونند چون که اقتصاد آمریکا مثل یک موجود زنده است که سلولیش بمیره بقیه سلول ها کمبودش رو جبران می کنند و سلول های جدید می سازه!
چقدر خوشحالم که از اقتصاد نمی دونم اصلا چقدر خوشحالم که هیچی نمی دونم! به خدا مغز آدم خالی باشه خیلی بهتره تا پر تئوری و فرمول، تهش چی می خوان بهت بدن؟ جایزه ی نوبل؟
عمرت رو بذاری برای این چیزا که خدمت کرده باشی به جامعه ی بشری اما از خودت غافل باشی چه ارزشی داره؟
من الان چند ساله خوش خوشک دارم مطالعه می کنم بهم دید داده این خیلی خوبه اما اطلاعات رو انبار نکردم تو ذهنم، کلا من کم حافظه ام!
به نظرم عمرم رو این چند سال با درگیری با مسائل اجتماعی و سیاسی هدر دادم هیچ اوضاعم بهتر نشد که بدتر شد؟! دست نمی زدم بهتر بود!؟
خلاصه که نادان باشی و هیچ کار نکنی بهتر از اینه!
حرف نزنی و سکوت کنی هم بهتره!
کاری که همیشه می کردم!

روز کارگر

من جایی کار می کردم که محیط صنعتی بود و کارگرها از توی اتاق من دیده می شدند البته هیچ وقت نرفتم بالای سرشون چون من کارم کامپیوتر بود و خوب اگر می رفتم اونجا می گفتند شما اینجا چه کار دارید!؟

چند باری داخل انبار رفتم چون برنامه ی انبار می نوشتیم! 

با تمام احترام باید بگویم کارگران ما یک کرختی درشون هست دل به کار نمی دهند و به نظر من به خاطر این است که مجبورند این کار را انجام دهند و حقوقشان هم بخور و نمیر است خوب وقتی این طور باشد چه انتظاری از کارگر هست که دل به کار بدهد؟!

به نظر من مشکل از مدیریت جامعه است مدیرهای ما نسبت به زمانه عقب هستند و دوست هم ندارند شیوه های جدید مدیریتی را یاد بگیرند من به شخصه کارگاه های مدیریت شرکت می کردم و کتاب های به روز را می خواندم اما موقع پیاده ی روش ها به مشکل بر می خوردم چون که دیگران با من همکاری نمی کردند و من هم نتوانستم بفهمم چرا مدیر عامل سنگ می اندازد چرا هیئت مدیره بدبین است چرا کارمندان مقاومت می کنند!

شاید اگر که می ماندم و تلاش می کردم ریشه ی ایراد چرخ صنعت را پیدا می کردم اما خوب کار من نبود کار یک تیم علمی بود کسانی که مدیریت بدانند و روانشناسی و جامعه شناسی!؟ 

بنده فقط کامپیوتر می دانم چند سال اخیر هم که در خانه بودم کتاب ها و مقالات در این زمینه ها خواندم اما متخصص این زمینه ها نیستم! دید من دید یک مهندس کامپیوتر است البته که دید جدید هم پیدا کردم ولی پایه اش باز هم ریاضیست!؟

خلاصه که اگر مدیران و مالکان صنایع فکر می کنند کارگران خوب کار نمی کنند و تقریبا در تمام کشور این گونه است این موضوع باید از طرف دولت یا دانشگاه بررسی شود تا پویایی و حرکت به چرخ اقتصاد بازگردد!

اقتصاد ورشکسته

خوب دلار رسید بالای 50 هزار تومان، به سلامتی

ماشین شده میلیاردی، خانه که تیلیاردی

طلا و رمز ارز و خوراک و پوشاکم که همه می دونیم!

سوالی که پیش می آید این هست یک کشور با اقتصاد ورشکسته چه آینده ای برای مردم آن می توان متصور بود؟!

اینکه این قدر همین طور قیمت ها دارد بالا می رود نشان از این نیست که سرمایه دارد از کشور خارج می شود!؟ یعنی چه مردم چه اهالی حکومت ریالشان را به دلار و طلا و ... تبدیل می کنند و از کشور خارج می کنند!؟

اگر مردم در کف خیابان کشته نشوند از بیماری و گرسنگی و جنون کشته می شوند!؟

دلم می خواست کاری از دستم بر می آمد ولی آخر مردم هم به هم رحم نمی کنند!؟

رمان کوری را تا وسط خواندم ادامه اش خیلی ناجور بود نخواندم اما این داستان یک سری انسان بود که بیماری کوری ناشناخته ای مبتلا می شوند و آنها را در یک آسایشگاه زندانی می کنند هر روز یک سری مبتلای جدید اضافه می شود و ارتش دور این آسایشگاه مراقب است کسی خارج نشود اگر کسی بخواهد خارج شود کشته می شود! وضعیت بهداشت آسایشگاه افتضاح است و کسی برای تمییزی و رسیدگی به بیماران و آسایشگاه نیست! گروهی از بیماران زورگیری می کنند و غذا را بر می دارند در ازای غذا وسایل قیمتی دیگر بیماران را می گیرند!؟ داستان ادامه داشت شرایط بدترم می شد ولی حالم را بد می کرد و نخواندم!

حال انگار ما هم همین طوریم! زندانی!؟ چه فاجعه ای باید رخ دهد نمی دانم!؟

رفاه مردم

صبح مقاله ای نوشتم در مورد اینکه حاکمان کشورهای خاورمیانه با فشار اقتصادی می خواهند مردم را کنترل کنند متاسفانه این افراد توجهی ندارند که نفرت و خشم مردم را نسبت به خود بر می انگیزند!

در عوض اگر مردم در رفاه باشند و نظام سیاسی عادل باشد مردم چرا باید آن ها را نخواهند و به آن ها علاقه و احترام نگذارند؟! کسانی مثل کوروش بزرگ و داریوش بزرگ یا انوشیروان نامدار در زمان قبل از اسلام همین گونه مردم را علاقمند به خود کردند و نام خود را جاویدان کردند و هنوز مردم ایران داستان هایی که از آن ها نقل می شود را دوست دارند!

متاسفانه این گونه فشار آوردن به مردم از زمان خلفای اسلامی باب شد و هنوز ادامه دارد امیدوارم با یک رفرم جدید شیوه ی جدید حکمرانی در ایران صورت بگیرد و الگوی بقیه کشورهای اسلامی شود.