دیشب یه خواب عجیب دیدم قشنگ بهم پیغام داد!
انگار آزارگر رو خودت جذب می کنی!
انگار خودت لذت می بری از آزار دیدن!
انگار خودت میری سمت آزارگر!
اگه آزارت ندن خودت آزارگر میشی!؟
خوبه حداقل طعمشو چشیدی!
وگرنه تو هم از آزار دادن بقیه لذت می بردی!؟
دارم فکر می کنم تو این دنیا چه خبره؟!
کی این بازی رو شروع کرد؟!
صوت رمان صد سال تنهایی را چند روز است گوش می دهم برایم چندان جذاب نیست، کلا سر هر رمانی می روم جذبش نمی شوم!
امروز در آموزش آنلاین داستان نویسی، استاد گفت باید مطالعه زیاد کنیم نه فقط داستان بلکه فلسفه و تاریخ و هر کتاب درست و حسابی را بخوانیم و بتوانیم با فکر دیگران فکر کنیم!
من با این بی میلی که به کتاب پیدا کردم فکر می کنم فعلا به جای خاصی نمی رسم، قبلا هم آنچنان درگیر داستان نمی شدم همان حکایت های سعدی و مثنوی مولانا را بخوانم بهتر است!
از هوش مصتوعی پرسیدم: روزانه چقدر مطلب در اینترنت منتشر میشه یا به اشتراک گذاشته میشه؟
گفت: تعداد مطالبی که روزانه در اینترنت منتشر میشود بسیار زیاد است و دقیقاً تعداد آنها قابل اندازهگیری نیست. با توجه به تعداد وبسایتها، بلاگها، صفحات شبکههای اجتماعی و سایر پلتفرمهای آنلاین، میلیونها مطلب روزانه منتشر میشود. همچنین، هر کاربر اینترنتی میتواند مطالب خود را در وبسایتها، وبلاگها یا صفحات شخصی خود به اشتراک بگذارد. بنابراین، تعداد مطالب منتشر شده در اینترنت به شدت متغیر است و نمیتوان به طور دقیق تعداد آنها را بیان کرد.
خوب واقعا من در چنین دریایی گم هستم! واقعا نمی دونم اونهایی که دیده می شوند و دنبال کننده ی زیاد دارند چه کار می کنند!؟ من که هیچ وقت نتونستم آدم های زیادی رو جذب کنم!؟
امروز یک تکه سخنرانی در مورد قانون جذب و این که بدن ما صرفا ارتعاش ها رو تفسیر می کند دیدم در سخنرانی به ارتعاش ضمیر ناخودآگاه که باعث می شود کائنات به ما واکنش دهد پرداخته شده بود.
بعد از دو کلیپ انگیزشی دیدم و یک کلیپ در مورد هیپنوتیزم، با دقت به خودم تا الان دریافته ام که ضمیر ناخودآگاه واقعا قابل برنامه ریزی هست آن دو کلیپ انگیزشی در سرم یک تکانه به وجود آورده اند که باعث می شوند همین الان بلند بشم و دست به کار بشوم اما می دانم اثر این تکانه موقتی هست فوقش یک ماه دوام دارد و بعد من دوباره در افکار منفی ام غوطه ور می شوم!
من همیشه به این اعتقاد داشتم که این برنامه ها الکی هستند و صرفا یک بازار هستند اما حال که خودم را بیشتر کاویدم متوجه شده ام نه چندان هم سر کاری نیستند منتها قضیه آن طور که آن ها برای بازار گرمی خود بیان می کنند نیست بلکه بسی عمیق تر و پیچیده تر است!
ذهن ما بر اساس تجارب کودکیمان جهان هستی را تفسیر می کند و این تفسیرها باعث می شوند زبان بدن و نگاه های ما و رفتاری که از ما صادر می شود به گونه ی خاصی باشند و باعث جذب یا دفع آدم های دیگر شوند!
تا اینجایش را فهمیده ام اما اینکه من نگرش مثبت و موفق و ثروتمند داشته باشم کائنات مرا به موفقیت می رساند و اینکه من نگرش منفی و شکسته خورده و فقیر داشته باشم کائنات مرا در مشکلات می اندازد هنوز در کتم نمی رود!
آخر من تجربیاتی داشتم که این قضیه را رد می کند در اوج ناامیدی و نگرش منفی شانس های بزرگ آورده ام و در اوج خوشحالی و موفقیت شانس های بد آورده ام اتفاقا من هر وقت خیلی خوشحالم دنیا می زند توی پرم!؟ شاید بگویند این به خاطر ضمیرناخودآگاهت هست که همیشه منتظر اتفاق بد است!؟
دیگر نمی دانم شاید یک روز فهمیدم در این جهان چه خبر است!؟
باز چند روز هست آقایان زیادی روی تلگرام و اینستاگرام میان سراغم واقعا نمی دونم چرا!؟
می گن خودت جذب می کنی!؟ آخه من چه کار کردم که اینا جذبم می شند!؟
میگن هیچ آدمی اتفاقی تو زندگیت نمیاد!؟ خوب این ها چه درسی می خوان بهم بدندند!؟
من که همیشه عصبانی شدم گاهی اومدم باهاشون خوش برخورد باشم این قدر پر رو شدن که مجبور شدم بلاک کنم!؟
اگه بیشتر عصبانی بشم باز میشینم اینجا هر چی به دهنم میرسه در مورد مردها می گم تا همه شون حسابی ناراحت بشند یه مدت دنبال من نیان!؟
اما نمی دونم چرا این دفعه فرق داره یعنی خودم فرق دارماصلا دیوونه شدم دلم برای مزاحم ها هم می سوزه!؟