امروز یک تکه سخنرانی در مورد قانون جذب و این که بدن ما صرفا ارتعاش ها رو تفسیر می کند دیدم در سخنرانی به ارتعاش ضمیر ناخودآگاه که باعث می شود کائنات به ما واکنش دهد پرداخته شده بود.
بعد از دو کلیپ انگیزشی دیدم و یک کلیپ در مورد هیپنوتیزم، با دقت به خودم تا الان دریافته ام که ضمیر ناخودآگاه واقعا قابل برنامه ریزی هست آن دو کلیپ انگیزشی در سرم یک تکانه به وجود آورده اند که باعث می شوند همین الان بلند بشم و دست به کار بشوم اما می دانم اثر این تکانه موقتی هست فوقش یک ماه دوام دارد و بعد من دوباره در افکار منفی ام غوطه ور می شوم!
من همیشه به این اعتقاد داشتم که این برنامه ها الکی هستند و صرفا یک بازار هستند اما حال که خودم را بیشتر کاویدم متوجه شده ام نه چندان هم سر کاری نیستند منتها قضیه آن طور که آن ها برای بازار گرمی خود بیان می کنند نیست بلکه بسی عمیق تر و پیچیده تر است!
ذهن ما بر اساس تجارب کودکیمان جهان هستی را تفسیر می کند و این تفسیرها باعث می شوند زبان بدن و نگاه های ما و رفتاری که از ما صادر می شود به گونه ی خاصی باشند و باعث جذب یا دفع آدم های دیگر شوند!
تا اینجایش را فهمیده ام اما اینکه من نگرش مثبت و موفق و ثروتمند داشته باشم کائنات مرا به موفقیت می رساند و اینکه من نگرش منفی و شکسته خورده و فقیر داشته باشم کائنات مرا در مشکلات می اندازد هنوز در کتم نمی رود!
آخر من تجربیاتی داشتم که این قضیه را رد می کند در اوج ناامیدی و نگرش منفی شانس های بزرگ آورده ام و در اوج خوشحالی و موفقیت شانس های بد آورده ام اتفاقا من هر وقت خیلی خوشحالم دنیا می زند توی پرم!؟ شاید بگویند این به خاطر ضمیرناخودآگاهت هست که همیشه منتظر اتفاق بد است!؟
دیگر نمی دانم شاید یک روز فهمیدم در این جهان چه خبر است!؟
شما می تونید مربی خودتون باشید؟ سیستم آموزش و پرورش یه جوری ما رو بار آورده که باید حتما یک نفر بهمون بگه چی کار کنیم وگرنه خودمون می مونیم!
اگر یک برنامه بهمون بدند طبقش عمل می کنیم اما وقتی قرار هست خودمون برنامه بچینیم بلد نیستیم و درست اجراش نمی کنیم!
انگار از مربی خجالت می کشیم اما خودمون نه! هی امروز و فردا می کنیم هی پشت گوش می ندازیم همه کاری انجام می دیم جز اون کاری که باید انجام بریم! راستی چرا از شروع کردن طفره میریم؟!
انگار عادت کردیم یکی هولمون بده انگار عادت کردیم یک نیروی خارجی رومون فشار بیاره اما خودمون نمی تونیم روی خودمون فشار بیاریم!
این قدر کلیپ انگیزشی دیدم و کتاب خوندم اما باز هم نمی تونم خودم رو تکون بدم همه ش پای گوشی هستم! از انجام دادن یک کارهایی بدم میاد اما لازم هست انجام بدم!
قدم های اولم همیشه خوشایند نیست و نتیجه ی کارت رضایتبخش نیست برای همین ولش می کنی واقعا شما بگید من چه کار کنم؟!
یکی از دوستان دنبال کننده ی وبلاگ خواسته بودند در مورد کلیپ های انگیزشی بنویسم این مطلب اختصاص به این موضوع دارد.
مثل هر چیز دیگر در این زمانه، کلیپ های انگیزشی هم خوب و بد دارد یعنی کلیپی ممکن است همان لحظه که نگاهش می کنید پر ازانگیزه و هیجان و انرژیمان کند اما بعد از چند روز یا چند هفته دوباره به حالت قبل برگردیم اما کلیپی دیگر هست که این قدر انرژی مثبت می دهد و به آدم نکاتی را می گوید که به این نتیجه می رسی هر چند وقت یک بار هر وقت گیر افتادی و کم آوردی نگاهش کنی درست مثل این می ماند که یک مربی کاربلد داری که تو را پشتیبانی می کند.
از طرف دیگر بعضی کلیپ های انگیزشی با مفاهیمی چون قانون جذب یا مطالبی بر طبق کتاب مقدس یا معنویت های مدرن ترکیب شده اند این مطالب نه کاملا نادرست نه کاملا درست است بستگی به ذهن و روح و روان شنونده است که اثر کنند یا نکنند برای من آنچنان اثری ندارند چون من در مورد قوانین کائنات با دید شک و تردید نگاه می کنم و هر چیزی را وارد مغزم نمی کنم یعنی مغزم خودش این کار را نمی کند حتی مطالبی که در کتاب های دینی مدرسه بود هم بخشیش را باور کرده است بخشیش را به کل فراموش کرده است و خوب من این مدل از کلیپ های انگیزشی را نمی پسندم!
در کلیپ های انگیزشی تمرکز روی خود فرد است و بعضی از کلیپ ها طوری حرف می زنند که انگار همین که خودت آماده باشی کل کائنات هم آماده ی این است تو را به هدفت برساند اما این طور نیست مسائلی مثل شانس و اقبال یا قسمت یا اقتصاد یا جنگ یا خیلی چیزهای خارجی دیگر هست که باعث می شود به هدفت نرسی یا برسی اما در کل ما آن بخش که مربوط به خودمان است را انجام می دهیم و امیدواریم کائنات هم همراهییمان کرده ما را به هدفمان برساند.