باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

شعر بهار

ای آسمان بر من ببار
یک شاخه گل بر من بیار

تابش آفتاب چه زیباست
گل های نو در من بکار

#ماهش



*******************


وه هوا چه گرم است
ابرها را ببین چه نرم است

بهار متفاوتی می آید
مانند زرم است

#ماهش

داستان خورشید و باد

روزی خورشید و باد ، با هم گفتگو می کردند .

کم کم  صحبتشان به یک اختلاف نظر رسید .

آنها هر کدام تصور می کردند که از دیگری قویتر است .

هر کدام از کارهای بزرگشان صحبت می کردند  و سعی می کردند که دیگری را راضی کند که حرف او را بپذیرد . کم کم این اختلاف نظر بیشتر شد .

یکباره مرد رهگذری را دیدند .

با هم قرار گذاشتند که از مرد بخواهند تا بین آن دو داوری کند .

مرد به آنها گفت : خوب بهتر است شما را بیازمایم . او گفت هر کدام از شما ها بتواند کت مرا در آورد ، او قویتر است .

اول باد شروع کرد .

خورشید  پشت ابرهارفت تا مزاحم باد نباشد .

باد شروع به وزیدن کرد . مرد کتش را محکم گرفت .

باد تندتر و بیشتر وزید ، ولی هرچه باد بیشترمی شد . مرد محکمتر لباسش را می گرفت تا باد آنرا نبرد .

باد از وزیدن ایستاد ، خسته به کناری رفت . نوبت خورشید رسید تا خودش را بیازماید .

خورشید از پشت ابر بیرون آمد و درخشید .

درخشنده تر از همیشه می درخشید  . هوا گرم و گرمتر شد . مرد از گرما کلافه شده بود . دیگر نمی توانست در زیر آن آفتاب داغ ، کتش را تحمل کند .

و مجبور شد که کتش را در آورد .

ای یار من

ای یار من، ای یار من، ای یار غمخوار من

ای همدم و همراز من، ای مونس گفتار من


تو همدردی و همجانی، تو یار این بی یاری

تنها مگذارم دیگر، ای آنکه با من می تابی


ماهش

ماهش

من اسم ماهش رو برای این انتخاب کردم چون که اولا شبیه اسم هندی ها بود دوما ماه در فارسیست و مخفف ماه تابش هست سوما یه حس خیلی خوب و عجیب بهش دارم و صوتش این رو بهم منتقل می کنه

اما دیروز یه سرچ در گوگل کردم دیدم در هندی اسم مرد هست و یکی از بازیگرهای هندی مرد اسمش ماهش هست!

راستش رو بخواین خورد تو ذوقم، دوست ندارم اسم مرد باشه ولی دیگه چه کنم شده دیگه می دونید با تمام احترام برای آقایان هندی نمی دونم چرا ازشون چندشم میشه!؟ خانم هاشون خیلی خوب و دوست داشتنی هستند و شکل ایرانی ها هستند اما مردهاشون یه جوری هستند البته شاید بازیگرهاشون این طورن من که هند نرفتم از نزدیک ببینمشون اما الان که دارم فکر می کنم این چندش رو از اشو هم میشم!؟ شاید به خاطر اداهاشون هست یا نگاه هاشون!؟

باز هم اعدام

امروز صبح دو نفر از معترضان را اعدام کردند من بعد از ظهر که اخبار دیدم متوجه شدم فیلم اعترافات یک نفرشان را دیدم به نظر آدم بدی نبود ولی من دیگر مغزم کار نمی کند تشخیص حق خیلی سخت شده است.

ناراحت هستم که این اتفاقات افتاد بیچاره پدر و مادرشان، چه کشته های این طرف چه کشته های آن طرف!؟ اما گویا تازه اول مصیبت است باید حالا حالا مصیبت بکشیم!

کرونای جدید آمده است اگر آخرالزمان باشد مردم زامبی می شوند!؟ نصف جمعیت زمین می میرند!؟

من به عنوان یک انسان از کار خدا سردرنمی آورم!؟ می گویند سوالاتی نپرسید که جوابش متعجب و غمناکتان کند و خشم خدا را بر بینگیزد!؟ ولی آخر من الان هم متعجب و غمناکم!؟ 

خیلی وقت ها خواسته ام بر علیه خدا قیام کنم چون هر چه می گویی خشمگین می شود و می گوید کافری و مشرکی و این حرف ها!؟ به نظرتان زور نمی گوید!؟ منطق هم گاهی سرش نمی شود!؟

ولی چه چاره!؟ او خداست کافیست اشاره کند می میری!؟ زورش زیاد است و همه ی دنیا زیر سلطه ش هست. حتی ضربان قلب من و شما!؟ انسان خیلی ضعیف است با تمام منم منم کردنش اما من می دانم خدای من بیخودی کاری نمی کند یک چیزی می داند که من نمی دانم من به هوش و درایتش ایمان دارم!؟


من دوستت دارم خدا این کارها را نکن همان طور که روی مهربانت را به من نشان دادی به بقیه هم نشان بده چرا این کارها را می کنی!؟ خطای ما چیست!؟ تو که اگر بخواهی از نطفه آدم به وجود می آوری از دانه یک درخت بزرگ چرا بر دل گمراهان نمی تابی!؟ تو اگر بخواهی آن ها می خواهند تو به آن ها بتابی!؟