حتما به یاد دارید وقتی عمیقا فکر می کنیم یا دعا می کنیم نداهایی در سرمان می پیچد اما آیا این نداها و صداها از طرف خداست؟
لازم است بگویم جز اندک زمانی که الهامی صورت می گیرد یا موارد استثنایی که در طول تاریخ کم بودند که بهشان وحی میشده است در بقیه ی موارد این صداهای درون خودمان است که با ما حرف می زند!؟
این صداها می تواند فرشته ی درون یا شیطان درون باشد یا وجدان و من برتر باشد یا صدای والدین و معلم هایی باشد که در کودکی داشتیم و ممکن است ندای مثبتی باشد یا ندای منفی باشد مثلا ما را امیدوار کند یا ناامید کند، این را هم بگویم مثبت و منفی بودن نشانه ی اینکه از طرف خود الهی ماست یا خود شیطانی ماست نیست چه بسا خود شیطانی گاهی الکی ما را امیدوار کند و گاهی الکی ما را ناامید کند!
اما به هر صورت یک چیز مشخص است اگر ندا به جانتان می نشیند آن را نیک می شود در نظر گرفت طبقش عمل کرد اما اگر غم و ماتم واهی ایجاد می کند یا شادی واهی آن همسو با شما نیست هر چه خود را بهتر بشناسیم می توانیم میان وهم و وجدان و ... تمایز قائل شویم فقط لازم است با خود خلوت کنیم و صداهای توی سرمان را یادداشت کنیم و مراقبه کنیم!
در همین زمینه مولانا بیتی دارد که می گوید:
هر ندایی که تو را بالا کشید / آن ندا می دان که از بالا رسید
هر ندایی که تو را حرص آورد / بانگ گرگی دان که مردم درد
اینجا منظور از بالا کشیدن تعالی بخشیدن است و حرص هم مثال از صداهای درونی شیطانیست البته حرف های آدم های دیگر را نیز می توان همین طور تعبیر کرد!
من از دیشب فکر کردم که روح رو چگونه می شود تغذیه کرد از هوش مصنوعی هم پرسیدم و راه های زیر به ذهنم اومد:
1. مراقبت از خود: مثلا خواب کافی و استراحت، غذای سالم و ورزش همه روحیه رو بالا می بره!
2. کمک به دیگران و روابط با دیگران: خود محبت کردن وقتی نتیجه شو می بینی روحیه آدم رو بالا می بره و صحبت کردن در مورد چیزهایی که دوست داری روحیه رو بالا می بره!
3.مطالعه و شعر خواندن: مطالعه ی رمان یا کتاب هایی که دوست داریم یا شعرهای پرمعنا روحیه رو بالا می بره!
4. نیایش و شکرگزاری: با خدا صحبت کردن و سپاسگزاری ازش روحیه رو بالا می بره و حال رو خوب می کنه من یه دفتر دارم توش با خدا گفتگو می کنم واقعا تاثیرگزاره!
5. نوشتن و وبلاگ نویسی و استفاده ی مفید از شبکه های اجتماعی: نوشتن چه در دفتر برای خود چه نوشتن در وبلاگ یا شبکه های اجتماعی حال آدم رو خوب می کنه و فکر رو باز می کنه و ذهن رو تخلیه می کنه و همچنین خواندن محتواهایی که دوست داری حال آدم رو خوب می کنه!
6. مدیتیشن و یوگا و تنفس: یه زمانی برنامه داشتم و هر روز بیست دقیقه مدیتیشن می کردم بعدش هم تمرینات تنفسی می کردم و چند حرکت یوگا رو انجام می دادم اون زمان کرونا بود و همه ش خونه بودم اما هم وزنم بالا نرفت هم شاداب بودم هم هوس شیرینی نمی کردم ولی بعد ولش کردم چون دیگه روتین و تکراری شده بود و ازش لذت نمی بردم حالا هم هر روز می گم این تمرینات رو انجام بدم ولی هی میشینم پای وسایل الکترونیکی!
7. طبیعت: هوای تازه و نور خورشید و صدای پرندگان و نسیم که تو صورت و موها می پیچه همه حال خوب کن هستند اگه کفش و جوراب رو دربیاریم و با پای برهنه روی زمین و چمن راه بریم خیلی عالیه و همچنین مدیتیشن کردن در طبیعت معرکه است اما باز باید اعتراف کنم من حتی تو حیاط خونه مون هم کم میرم بااینکه هر دفعه میرم حالم زیر و رو میشه!
8. موسیقی و انواع هنر: گوش دادن موسیقی یا نوازندگی یا نقاشی کشیدن یا هر هنری که ازش لذت می بریم هم حال آدم رو خوب می کنه!
نمی دونم چی باعث میشه تو خونه بمونم و اوقاتم تلخ بشه و این کارهایی که می دونم برام خوبه رو انجام نمبدم، چه اصراری هست خودم رو کسل کنم و روحم رو خش بندازم!؟
بعضی از اوقات خداوند بعضی از بندگانش را انتخاب می کند برای دوستی با خودش و چه افتخاری بیشتر از این است که پادشاه عالمیان یک انسان را به دوستی خود بگیرد، اگر کسی چنین فضل و عطایی نصیبش شود بی شک خوشبخت ترین انسان ها و موجودات خواهد بود.
در واقع خداوند به شما بار داده است که به درگاهش بیایید و هر چه می خواهید بگویید و خداوند که پادشاه و دانای کل است به اندازه ی شما می شود و با شما یکدلانه ارتباط می گیرد و خود می گوید هیچ آداب و ترتیبی مجو، هر چه می خواهد دل تنگت بگو!
دعا و نیایش، یک سبک مشخص ندارد و هر کس می تواند با زبان خودش البته مودبانه با خدا صحبت کند و بزرگترین کاری که دعا و نیایش می کند دل انسان را آرام می کند!
البته گفته اند در مدارج بالاتر بارگاه خداوند جای گفت و شنید نیست بلکه باید آنجا با تمام اعضای وجود، چشم و گوش باشی، برای همین مراقبه و سکوت، عبادتی بسیار پیشرفته است و اینکه دوستان خدا در مراقبه و سکوت چه چیزی درک می کنند خدا داند، انسان های کمی به این مهم می رسند و البته برای نامحرمان یعنی انسان های عادی این احوال خود را بازگو نمی کنند، برای ما همین دفتر و قلم و نوشتن برای خدا کفایت می کند ضمن اینکه فرقی نمی کند کجا باشی و چه کسی باشی نوک قله یا قعر چاه می توانی با خدا ارتباط بگیری، خدا همیشه حاضر است و سیگنال ها را دریافت می کند!
دارم دیگر به این می رسم که هر چیزی در زمان و موقع خودش رخ می دهد!؟ هر چقدر بخواهی زور بزنی و بی تابی کنی و عجله کنی اتفاقی زودتر نمی افتد!؟
چند شب پیش باز خواب آینده را دیدم هنوز در همین خانه بودم فقط چند ثانیه بود!؟ واقعا چه مصیبتی هست دیگر فکر کنم زندگی ام یکنواخت بماند!؟
واقعا از لحاظ روحی و روانی و ذهنی و جسمی و عاطفی نمی توانم یک مرتبه جلو بروم یک بار دنیا جلوی چشم هایم زیر و رو شد به جنون رسیدم البته انگار یک بار دیگر هم این اتفاق خواهد افتاد!؟
دیروز یک جا خواندم نیایش و معنویت جنون آمیز است آدم های منطقی نمی توانند چنین رابطه ای را با هستی تجربه کنند!؟ کلی زحمت کشیدم عقل و منطق آموختم حالا باید بریزمشان دور!؟
چه دنیای عجیبیست تازه آخرش هم این است که کلا از ارتباط با آدم های عادی خارج می شوی!؟ این قدر که دنیایت متفاوت است و برای آدم های عادی غیر قابل فهم هستی!؟ همین الانش هم همین اتفاق یک جورهایی برایم افتاده است!؟
اصلا آدم چیست؟! کیست؟! کجاست؟! چند چند است؟! دنیا چیست؟! کیست؟! کجاست؟! چند چند است؟! خدا چیست؟! کیست؟! کجاست؟! چند چند است؟! زندگی چیست؟! ...