باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

تنبلی و کسالت و گناه

من چندیست خیلی احساس بی حوصلگی و کسالت دارم چه در امورات زندگی چه در امورات عبادی!

هر چی صبر کردم یه اتفاقی بیفته و حال من رو دگرگون کنه نشد که نشد نمی دونم چه گناهی کردم که این طور شدم!؟

گاهی انرژی بهم بر می گرده اما وقتی هم بر می گرده ذوق و شوقی نیست، انگار خوردن و خوابیدن خیلی بهم ساخته!؟

نمی دونم چه کار کنم؟! دلم می خواد به زندگی برگردم اما به دلخوشی چی؟۱

حکایت زاهد


زاهدی در روزگار گذشته، در صومعه ای صد سال عبادت کرد.
پس هویٰ بر وی غلبه کرد و معصیتی بر وی برفت.
پس از آن پشیمان شد. خواست که به محراب عبادت باز شود.
چون قدم در محراب نهاد، شیطان بیامد و او را گفت:
«ای مرد! شرم نداری؟ چنان کار کردی و اکنون به حضرت حق می آیی؟»
و خواست که او را از حق نومید گرداند، تا نومیدی [باعث] زیادت گناهان وی باشد.
در آن حالت، در دل ندایی شنید که ؛
﴿بنده ی من، تو مخصوص به من هستی و من متعلق به تو
و به این فضول بگو که تو چه کاره ای؟!﴾

#کشف_الاسرار
#رشیدالدین_میبدی

صبر کردن

امروز فهمیدم صبر کردن هم می تونه یک عبادت باشه البته نه اینکه نمی دونستم تو قرآن به صبر و استقامت و پایداری سفارش می کنه و میگه خدا با صابران است اما انگار هر چی مولانا بگه یه جور دیگه به دل من می نشینه البته من مثنوی رو می خونم اما خوب یه بخشیش رو متوجه نمیشم و کم کم در معنی داره به روم باز میشه!

صبر کردن جان تسبیحات تُست
صبر‌ کن کانست تسبیح درست
مولانا
مثنوی . دفتر دوم

دوستی با خدا

بعضی از اوقات خداوند بعضی از بندگانش را انتخاب می کند برای دوستی با خودش و چه افتخاری بیشتر از این است که پادشاه عالمیان یک انسان را به دوستی خود بگیرد، اگر کسی چنین فضل و عطایی نصیبش شود بی شک خوشبخت ترین انسان ها و موجودات خواهد بود.

در واقع خداوند به شما بار داده است که به درگاهش بیایید و هر چه می خواهید بگویید و خداوند که پادشاه و دانای کل است به اندازه ی شما می شود و با شما یکدلانه ارتباط می گیرد و خود می گوید هیچ آداب و ترتیبی مجو، هر چه می خواهد دل تنگت بگو!

دعا و نیایش، یک سبک مشخص ندارد و هر کس می تواند با زبان خودش البته مودبانه با خدا صحبت کند و بزرگترین کاری که دعا و نیایش می کند دل انسان را آرام می کند!

البته گفته اند در مدارج بالاتر بارگاه خداوند جای گفت و شنید نیست بلکه باید آنجا با تمام اعضای وجود، چشم و گوش باشی، برای همین مراقبه و سکوت، عبادتی بسیار پیشرفته است و اینکه دوستان خدا در مراقبه و سکوت چه چیزی درک می کنند خدا داند، انسان های کمی به این مهم می رسند و البته برای نامحرمان یعنی انسان های عادی این احوال خود را بازگو نمی کنند، برای ما همین دفتر و قلم و نوشتن برای خدا کفایت می کند ضمن اینکه فرقی نمی کند کجا باشی و چه کسی باشی نوک قله یا قعر چاه می توانی با خدا ارتباط بگیری، خدا همیشه حاضر است و سیگنال ها را دریافت می کند!

عبادت

ما به عنوان یکتاپرست لازم است زمانی از وقت خود را به عبادت و شکرگزاری خداوند اختصاص دهیم!

هر عملی می تواند به نیت عبادت و شکرگزاری صورت گیرد، مثل خدمت کردن به دیگران، محبت، صدقه، تفکر، ذکر، نماز و روزه!

اما به عنوان یک یکتاپرست، نماز خواندن می تواند درس های ارزشمندی به ما بدهد، نماز درس خضوع و خشوع به ما می دهد، وقتی ما سر بر خاک می گذاریم نفس سرکش خود را شکسته و در برابر قدرتی ماورایی تعظیم می کنیم، این کار باعث می شود کم کم از منیت ما کاسته شود، ضمن اینکه نماز خواندن ما را از تنبلی و بی مسئولیتی نجات می دهد ما را موظف می کند سر یک زمان مشخص یک کار مشخص انجام دهیم، ضمن اینکه نماز باعث متعادل شدن انرژی های بدن نیز می شود!

روزه هم به ما کمک می کند به نفس خود یاد دهیم که صبر و تحمل داشته باشد و در مقابل امیال خود مقاومت کنیم تا نفسمان رام شود البته من چند سال است به خاطر بیماری نمی توانم روزه بگیرم و البته آن فشارهایی که قبلا به خودم آوردم و نفسم را عادت داده بودم الان از بین رفته است، پس حواستان باشد به خودتان سخت نگیرید و بیشتر از چیزی که گفته شده است به نفس خود ریاضت ندهید که منجر به بیماری می شود!

ذکر گفتن هم می تواند راهی برای عبادت و شکرگزاری باشد اما افراط در این کار مثل افراط در هر کار دیگر بدون ثمر خواهد بود، این قدر ذکر بگویید که حالتان را دگرگون کند و قلبتان را آگاه کند!

راه دیگر عبادت تفکر کردن در جهان بیرونی و جهان درونی خود ماست، کاری که دانشمندان و فلاسفه می کنند تفکر کردن در جهان بیرونی و کاری که عرفا و خودشناسان می کنند تفکر در درون خویش است و البته تفکر کردن بالاترین عبادت هاست!

صدقه دادن و انفاق کردن، محبت کردن، خدمت کردن و ... هم در یک دسته قرار می گیرند وقتی کمک من به دیگران مادی باشد اسمش انفاق است، وقتی کمک من مهربانی باشد اسمش محبت است وقتی کمک من خدمات رساندن به دیگران باشد اسمش خدمت است!

در تمام عبادات، یادمان باشد نیت خالص خیلی مهم است اگر من یکی ازین کارها را برای رسیدن به جاه یا مال یا ارضای نفس خود انجام دهم نه تنها برایم سود ندارد بلکه باعث گمراهی و ضرر هم می شود برای همین گفته اند بهتر است عبادت در تنهایی صورت بگیرد دور از چشم دیگران و اگر عبادتی کردیم که نفسمان خوشش آمد لازم است خودمان را تنبیه کنیم مثلا نماز اول  وقت خواندیم بعد با خود گفتیم به به آفرین به من که نمازهایم اول وقت است همین جا توقف کنیم از این فکر به درگاه خدا استغفار کنیم و مثلا بنشینیم و ذکر بگوییم تا نفس دست از خودتحسینی و بدتر از آن خودنمایی در جمع بردارد!