باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

هر آنچه برای خود می پسندی برای دیگران بپسند!

در مسیر تعالی ما باید سعی کنیم خوب و بد را تشخیص دهیم یعنی اگر راستگویی خوب است راستگو باشیم اگر دروغگویی بد است دروغ نگوییم اگر عدالت خوب است عادل باشیم و اگر ظلم بد است ستم نکنیم!

نکته این است که با مردم به گونه ای باشیم که دوست داریم با ما رفتار کنند یعنی اگر احترام دوست داریم احترام بگذاریم اگر محبت را دوست داریم محبت کنیم اگر از بددهنی بدمان می آید بددهنی نکنیم!

البته یک دفعه نمی شود این کارها را به نحو احسن انجام داد، گاهی هوشیاری خود را از دست می دهیم و واکنش نشان می دهیم اما اگر بعد پشیمان شویم و جبران کنیم معمولا همه چیز درست می شود و هر چه آگاه تر شویم درصد خطایمان کمتر می شود این کار لازمه اش دقت و مراقبه بیست چهار ساعته است!

نکته ای که اینجا مهم است اینست که نیتمان لازم است خالص برای خدا باشد یعنی چون این ها فرامین خداست انجامش می دهیم نه اینکه چون پیش بقیه ارج و قرب و احترام پیدا کنم یا چیزهای دیگه که فقط نفس انسان را باد می کند و باید مواظب باشیم نیکوکاریمان ما را دچار عجب نکند یعنی با خودت بگویی این منم که این قدر خوبم یا اینکه من از بقیه ی خلق نیکوکارترم پس برترم!

نکته ی دیگر این است که در مراحل اولیه ممکن است یک نفر مثلا به شما پرخاش کند و شما ناراحت و عصبانی بشوید اما این طبیعیست اما طبق این تکانه واکنش نشان نمی دهیم لازم است به روی خودتان نیاورید و رفتار نیکو با آن شخص انجام دهید یا حداقل سکوت کنیم تا دعوا بالا نگیرد اما اگر خیلی ناراحت و عصبانی شدید که برای خودتان ضرر دارد می توانید واکنش نشان دهید، این در مورد بقیه ی حالت ها هم صادق است مثلا وقتی کسی چاپلوسیتان را می کند خوشحال نشوید و رفتاری نشان دهید تا آن شخص بفهمد دیگر این کار را نکند!

نکته این است که عاملیت امور را بدست بگیرید و نگذارید دیگران شما را کنترل و هدایت کنند مرکز کنترل رفتارتان درون خودتان باشد!

احساس نفرت

نمی دونم به خاطر کامنت هایی که برای محیا جون نوشتم یا چیز دیگه، پر از نفرت شدم این قدر که خوابم نمی بره؟!

من از وقتی که یادم میاد یعنی همون بچگی در حال جنگیدن بودم راه و رسم جنگیدن رو هم از خانواده و تلویزیون و اینا یاد گرفته بودم اگر غلط و نفرت انگیزه ببخشید!؟

اما وقتی که مریض شدم تصمیم گرفتم تغییر شیوه بدم یعنی یا باید به جنگیدن ادامه میدادم تبدیل به یه اژدها می شدم یا روش عشق ورزیدن رو پیش می گرفتم و اژدها رو می کشتم و می نداختمش تو سایه!؟

چند سال اخیر سعی کردم شیوه ام عشق ورزی باشه اما گاهی اون وسطا لجم دراومده و جنگیدم و باز به خاطرش دارم مریضی های جدید می گیرم، چند وقته پریودم نامنظمه و وقت فعالیت می کنم خونریزی پیدا می کنم، حتی پیاده روی، دیگه ورزش نمی تونم بکنم، سونوگرافی و آزمایش دادم چیزی نبود، چند شب پیش خواب دیدم روی نوار بهداشتیم عکس مار بود فکر کنم پیغام بود که یکی رو نیش زدم اینم جزامه!؟ البته خونش زیاد نیست!؟

ولی وقتی به خاطر ۴ بار یا کمتر از ۴ بار آزار رساندن با زبان  به دیگران این طوری میشه نمی دونم اونایی که همه ش این کار ها رو می کنن چه بر سرشون میاد؟! خوب منم باید از خودم محافظت کنم؟! یا این که حرصم می گیره و عصبانی می شم از رفتار دیگران؟! خوب واکنش میدم!؟ اما انگار همین قدرم نباید واکنش داد!؟


بعد نوشت: نزدیک نیمه شبه و من هنوز خوابم نمیبره، فکر کنم فهمیدم چرا پر نفرتم!؟ از اینایی که برای محیا حرف درآوردن و سرزنشش کردن حرصم گرفته!؟ واقعا کارشون نفرت انگیزه، دختر به چه وضعی افتاده!؟ این قدر بدم میاد از این کارا!؟

طول بلوغ

حتما دیده اید بعضی ها سریع تر به موضوعات واکنش می دهند بعضی ها دیرتر، اکثرا فکر می کنیم آنکه واکنشش سریع تر است سریع تر در آن موضوع بالغ شده است و این یک مزیت است.

اما توجه شما را به مثالی جلب می کنم شما وقتی غذا می پزید شعله اجاق گاز را کم می کنید تا مواد آرام آرام بپزند و غذایی که با شعله ی زیاد و در طول زمان کم پخته شده است کیفیتش از غذایی که آرام آرام پخته شده است کمتر است، این مثال را مولانا نیز در مثنوی می زند.

البته من خودم در بیشتر موارد جزو گروهی هستم که سریع پخته می شوم چه بلوغم در نوجوانی، چه رشد عقلی ام، چه واکنش هایم به حوادث اخیر کشور و ... . 

همیشه فکر می کردم جلوتر از سنم بودن خوب است درست است که سخت است چون تنها می مانی اما خوب در رقابت از بقیه جلوتر هستی اما زندگی مسابقه نیست و دیدم آدم هایی را که خیلی بچه بودند اما یک اتفاق آنچنان بزرگشان کرد که با وجود اختلاف زیادی که با من داشتند ناگهان بزرگ شدند و به من رسیدند!

از دیشب مدام در رابطه با موضوعات مختلف ناراحت که می شوم به خودم می گویم غمت نباشه! واقعا چرا این همه سال این قدر حرص و جوش خوردم و ناراحت و عصبانی شدم؟! همه چیز درست پیش می رود به سمت هدف نهایی! غمم نیست! خدا هست و خدا هست و خدا هست!

واکنش متفاوت احساسات در بدن

من در مورد احساست و عواطف یک چیزی را متوجه شده ام ک  ه شرح می دهم.

بعضی از اوقات احساسات بالا می آیند اما اگر واکنش ندهی خودشان می روند حال ممکن است چند ساعت یا چند روز طول بکشد.

بعضی از اوقات احساسات بالا می آیند اگر یک تکه کاغذ برداری یا به وبلاگت بیایی بنویسی تخلیه می شوند.

گاهی اوقات احساسات که بالا می آیند باید تخلیه شوند مثل فریاد زدن در بالشت یا مشت زدن به بالشت، بعد از این کار آرام می گیری.

گاهی اوقات احساسات را حتی سرکوب هم نمی کنی نادیده می گیری اما به صورت عارضه ی جسمی بروز می کنند و درمانم ندارد.

اما من این را متوجه نمی شوم چه موقع کدام حالت اتفاق می افتد؟! آیا به شدت و ضعف احساس بستگی دارد یا نوع احساس!؟

واقعا سیستم بدن انسان خیلی پیچیده است و یک کل است با اجزای گوناگون که همه ی اجزا روی هم اثر می گذارند!

مدیریت هیجانات و احساسات

در مرام قدما یک اصل وجود دارد آن هم اینکه با یک تشویق یا تحسین پر از شادی و غرور نشوی و با یک انتقاد یا توهین پر از ناراحتی و خشم و یا ناامیدی نشوی!

البته این را می توان به تمام هیجانات و احساسات و عواطف تعمیم داد.

راه حل این نیست که احساسات و هیجاناتت را سرکوب کنی یا نادیده یشان بگیری بلکه باید این قدر به افکارت هوشیار باشی که وقتی از بیرون کسی با تو طوری حرف می زند که احساساتت تحریک می شود در افکاری که بالا می آیند مداخله کنی و فرمان قطع فکر به آن ها بدهی و نگذاری افکار و احساساتت مثل یک دریای خروشان تو را این سو و آن سو ببرند.

البته که خیلی سخت است اما قابل انجام است اگر کمی بین کنش دیگری و واکنش خود مکث و تامل کنیم و آرامش خود را در اعماق قلب خود حفظ کنیم.

وسوسه ی زیاد حرف زدن و سریع جواب دادن یا جواب دندان شکن دادن همیشه با آدمی هست اما ما گولش را نمی خوریم چون که به خودمان احترام می گذاریم.

البته اگر واکنشی متعادل داشته باشیم از همه بهتر است اما این واکنش نباید مدت زمان زیادی در روح و ذهن و جسم ما باقی بماند باید سعی کنیم هر چه سریع تر از غلیان احساسات خارج شویم.

خاموشی و سکوت هم شیوه ای از واکنش است اما این را باید بدانید اگر در عمق وجودمان هم این سکون است این کار را انجام دهیم وگرنه در طول زمان دچار بیماری های روانی یا روان تنی خواهیم شد.