امروز یه کلیپ دیدم آقاهه می گفت یکی از رازهای خوشبختی اینه که جاه طلب و بلندپرواز نباشی و من می دونم ترکیب این ها با کمالگرایی چه چیز مزخرفی میشه اما جنبه های خوب و مثبت هم دارن، می دونید به نظر من راز کار اینه نذاری اونا تو رو کنترل کنند و کنترل دست خودت باشه!
نظر هوشواره رو هم پرسیدم که می گذارم خوب گفت!
جاهطلبی و بلندپروازی به خودی خود نه خوب هستند و نه بد؛ بلکه بستگی به نحوهی بروز آنها و تأثیراتی که بر زندگی فرد و اطرافیانش میگذارند، دارد. در اینجا چند نکته دربارهی جوانب مثبت و منفی جاهطلبی و بلندپروازی آورده شده است:
▎جوانب مثبت:
1. انگیزه و پیشرفت: جاهطلبی میتواند به عنوان یک نیروی محرکه عمل کند که فرد را به سمت اهدافش هدایت میکند و او را تشویق میکند تا به موفقیتهای بزرگتری دست یابد.
2. توسعه مهارتها: افراد جاهطلب معمولاً به دنبال یادگیری و بهبود مهارتهای خود هستند که میتواند به رشد شخصی و حرفهای منجر شود.
3. ایجاد فرصتها: بلندپروازی میتواند به ایجاد فرصتهای جدید در زندگی شخصی و حرفهای کمک کند، زیرا افراد معمولاً در جستجوی راههای جدید برای پیشرفت هستند.
▎جوانب منفی:
1. فشار و استرس: جاهطلبی بیش از حد میتواند منجر به فشار روانی و استرس شود، به ویژه اگر فرد نتواند به اهداف خود دست یابد.
2. فراموشی ارزشها: در برخی موارد، افراد ممکن است برای رسیدن به اهداف خود ارزشها و روابط مهم را نادیده بگیرند یا قربانی کنند.
3. رقابت ناسالم: جاهطلبی میتواند منجر به رقابت ناسالم با دیگران شود که ممکن است روابط را تحت تأثیر قرار دهد و باعث ایجاد تنش شود.
4. عدم رضایت: افرادی که همیشه در جستجوی اهداف بزرگتر هستند، ممکن است هرگز از آنچه دارند راضی نباشند و همواره احساس ناکامی کنند.
▎نتیجهگیری:
جاهطلبی و بلندپروازی میتوانند جنبههای مثبت و منفی داشته باشند. مهم این است که تعادل را حفظ کنید و اهداف خود را با توجه به ارزشها و نیازهای واقعیتان تعیین کنید. همچنین، توجه به تأثیرات جاهطلبی بر روی روابط و سلامت روانی شما نیز بسیار مهم است.
امروز فهمیدم کمال گرایی افراطی دارم و برای همین در روابطم با دیگران شکست می خورم و انتظارات غیر واقعی دارم و برای همین که کمال گرام و می خوام همه چیز عالی باشه بعد اقدام کنم هیچ وقت اقدام نمی کنم و البته اشتباهم می کنم خودمو سرزنش و انتقاد تند می کنم تازه از این کار لذتم می برم!؟
هوش مصنوعی گفت:
کمالگرایی افراطی به نوعی از کمالگرایی اشاره دارد که در آن فرد به شدت به دنبال دستیابی به استانداردهای غیرواقعی و ایدهآلهاست. این نوع کمالگرایی میتواند تأثیرات منفی بر روی زندگی شخصی، حرفهای و روابط اجتماعی فرد داشته باشد. ویژگیهای کمالگرایی افراطی شامل موارد زیر است:
1. استانداردهای غیرواقعی: فرد ممکن است انتظارات بسیار بالایی از خود و دیگران داشته باشد که دستیابی به آنها غیرممکن است.
2. ترس از شکست: کمالگرایان افراطی معمولاً از شکست و عدم موفقیت میترسند و این ترس میتواند باعث عدم اقدام یا procrastination شود.
3. انتقاد شدید از خود: اگر فرد به استانداردهای خود نرسد، ممکن است به شدت خود را سرزنش کند و احساس ناکافی بودن کند.
4. عدم رضایت: حتی زمانی که فرد به موفقیتهایی دست مییابد، ممکن است نتواند از آنها لذت ببرد و همیشه به دنبال بهبود بیشتر باشد.
5. تأثیر بر روابط: کمالگرایی افراطی میتواند باعث فشار بر روی روابط با دیگران شود، زیرا فرد ممکن است انتظارات غیرمنطقی از دوستان، خانواده یا همکاران خود داشته باشد.
6. استرس و اضطراب: این نوع کمالگرایی میتواند منجر به استرس و اضطراب زیاد شود، زیرا فرد دائماً در تلاش برای رسیدن به استانداردهای غیرواقعی است.
برای مقابله با کمالگرایی افراطی، مهم است که فرد به واقعگرایی، پذیرش نقصها و تمرکز بر پیشرفتهای کوچک توجه کند و یاد بگیرد که موفقیتها را جشن بگیرد، حتی اگر کامل نباشند.
خودم فکر می کنم این جور شرطی شدم!
تو آنی نیستی که باید باشی!؟
اولش که عاشقت شده بودم کلی ذوق و شوق داشتم
اما کارهایی کردی که مرا سرد و بی حس کردی
اگر مال هم بودیم این اتفاق نمی افتاد
الان که دیگر رسیدم به جایی که دیگر حسی به تو ندارم
نمی دانم چرا این طور خواب ها را می بینم!؟
اما تمام روز داشتم فکر می کردم
این همه سال مجرد بودم
خواستم با کسی پیوند داشته باشم که احساس خوب در کنارش داشته باشم
همفکرم باشد
همنظرم باشد
هدفش از زندگی مثل خودم باشد
همدمم باشد
هم را درک کنیم
بهم حس خوب بدهیم
کنارش آرامش و آسایش داشته باشم
بدانم مثل کوه پشت سرم هست
نترس باشد
اهل نمایش نباشد
به حریم هم احترام بگذاریم
آزادی و استقلال هم را نگیریم
ساده و بی آلایش باشیم
مهربان و صبور با هم باشیم
و خیلی چیزهای دیگر
تو این ها را نداری
شاید خیلی کمالگرا هستم
اما این ها مرا راضی می کند
دیگر تمام شدی
شروع نشده تمام شد
من از این خواسته هایم بگذرم؟!
تن بدهم به ازدواج با تو به خاطر اینکه تو عاشقی؟!
آیا واقعا عاشقی؟!
من که فکر نمی کنم
بهتر می دانم شانسم را جای دیگر امتحان کنم
امیدوارم دیگر به خوابم نیایی
نه خودت نه پدرت!
امروز فهمیدم کمال گراییم و وسواسم با هم ترکیب شده اند و من به صورت وسواسی کمال گرا هستم!؟
البته فکر کنم پدرم هم همین طور باشد مادرم کمال گرا و وسواسی هست اما فکر نمی کنم برای او این دو اختلال ترکیب شده باشند البته متخصص باید نظر دهد!؟
خلاصه که فهمیدم برای این هیچ کاری را نمی توانم انجام دهم و اهمال کاری می کنم و ترس از شکست دارم و شروع نمی کنم یا دو روزه ول می کنم!؟
البته خیلی از جوان های امروزه ی ایرانی به نظر می رسد کمی تا قسمتی درگیر این مسائل و مشکلات شده اند!؟
یعنی چند روز است اتفاقاتی می افتد و چیزهایی کشف می کنم که خدا را شکر می کنم در رابطه و ازدواج با کسی نرفتم و بچه ای نیز ندارم!؟
جز بدبختی بیشتر سرانجامی برای خانواده ای که من یک ستونش باشم نیست!؟
کتابی پیدا کرده ام به نام فلسفه ی رواقی اثر ژان برن، بسیار شیرین و با علاقه به بیان این مکتب پرداخته است!
در کتاب نوشته است زنون، بنیان گذار فلسفه ی رواقی، تا 42 سالگی در خدمت استادها تعلیم حکمت می دیده است! بعد 42 ساله ی زمان یونان باستان یعتی 55 ساله ی الان!
من خیلی از خودم انتظار دارم واقعا کمالگرا هستم با وقتی که صرف مطالعه می کنم و وقتی که به فکر کردن می گذارم انتظار دارم به بینش برسم یا علم و حکمت را با تمام چم و خمش یاد بگیرم و بفهمم!
واقعا نمی شود من یک آدم متوسط هستم حالا شاید متوسط رو به بالا و نمی توانم از خودم انتظار نبوغ یا معجزه داشته باشم، باید بپذیرم که در مقابل دریای علم من یک لیوان هم بهره نبردم و تا آخر عمرم هم نمی توانم چیز فوق العاده ای را کسب کنم!