باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

عزت

عزت در پیش خلق خدا و عزت داشتن پیش خود انسان برای خودش خوب است اما خوب است که انسان عزت پیش خدا داشته باشد!

مگر امام حسین و یاران و خانواده اش را یزیدیان خوار نکردند؟ آیا واقعا آن ها خوار شدند یا بیشتر عزیز شدند؟! 

کسی که این قدر ظالم است و دق و دلی از یک نفر دارد که می خواهد کرامت انسانی و عزتش را بگیرد هیچ راه دیگری پیدا نکرده است که خودنمایی کند و برتری خودش را ثابت کند و دست به این کار زده است!

کسی که در راه خدا و آزادگی و انسانیت از عزتش می گذرد فداکاری بزرگی کرده است و خداوند قطعا این کار او را به خاطر خواهد سپرد!

وظیفه

امروز فاضله جون یه چیزی در مورد اینکه تونسته به عنوان یه ناتوان در این نظام تحصیل کنه و کتاب چاپ کنه نوشته بود!

منم بهش گفتم هر کار نظام کرده وظیفه ش بوده و اگر اختراعات خارجی ها نبود باید می نشست خونه و دیوار رو نگاه می کرد!

حالا یادم افتاد تو صحیفه ی سجادیه امام سجاد می گه مثل اونایی نباشید که کسی براشون کاری می کنه و میگن وظیفه ش بوده این رو به عنوان یه اصل اخلاقی میگه یعنی یکی از باورهای ما در عصر مدرن یک اصل اخلاقی رو زیر پا می گذارد!

ولی من نمی دونم وقتی کسی هم برات کاری می کنه هم بهت ظلم می کنه بالاخره تکلیف چیه؟ آیا لازمه بزاریم تو ترازو ببینیم کارای خوبی که کرده بیشتره یا کارای بدی که کرده؟ بعد تصمیم بگیریم باهاش چه جوری رفتار کنیم؟ خوب هیچکس مطلق شر یا خیر نیست؟!


بعدنوشت:

فکر می کنم اینکه خوبی کردن وظیفه تعریف شده در اخلاق کانتی مطرح شده اما به نظرم این رو از روی فروتنی در فرهنگ مسیحی گفته شده وگرنه انسان آزاده انتخاب کنه خوب باشه یا بد باشه اینکه به یکی که خوبی می کنه خوبیش رو عادی کنیم و بگیم وظیفه ش بوده کاملا غیر اخلاقیه!

بزرگی

همیشه دوست داشتم وقتی کسی بهم بدی می کنه من با بزرگی جوابش رو بدم، پیش خودم فکر می کردم هم خودم رو نشون میدم هم اون فرد متحول میشه ولی هیچ وقت چنین اتفاقی نیفتاده، من یا عصبانی شدم یا مسخره ش کردم یا سکوت کردم یا ...!

اگه منظورم رو می خواید بدونید از بزرگی چیه، یه تیکه از دعاهای امام سجاد رو می زارم تا متوجه بشید، قدرت یعنی این! حرف حساب یعنی این!


خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا به این اموری که از تو می‌خواهم پایدار و استوار دار:
ایستادن در برابر کسی که به من خیانت کرده، با سلاح نصیحت و خیرخواهی؛//پاداش دادن به کسی که از من دوری جسته، با نیکی و خوبی؛//جزا دادن به کسی که مرا از عطایش محروم ساخته، با بذل و بخشش؛//تلافی کردن نسبت به کسی که با من قطع رابطه کرده، با صله و پیوند؛//مخالفت ورزیدن با کسی که از من غیبت کرده، با نیکو یاد کردن از او؛//به جا آوردن سپاس، در برابر خوبی و چشم‌پوشی از بدی.

حقیقت بندگی

شیخ بهایی از امام صادق نقل می کند که اگر بخواهیم عالم شویم باید به حقیقت بندگی دست پیدا کنیم علم چیزی جز نوری که خدا به قلب انسان می تاباند نیست!

حقیقت بندگی هم سه چیز است:

اول اینکه چیزی که خداوند به بنده عنایت کرده است بنده برای خود نداند، زیرا بنده مالک چیزی نیست، بندگان مال ها را برای خداوند می دانند و به فرمان خداوند استفاده می کنند.

دوم اینکه بنده تدبیر کار خود نکند.

سوم اینکه به آنچه خداوند فرمان داده است مشغول شود و از آنچه پروردگار مانع شده است دوری کند.

اگر بنده آنچه پروردگار عنایت کرده است را از آن خود نداند، بخشش آن در راه پروردگار سهل می گردد و وقتی بنده کار خود را به خداوند واگذارد سختی های دنیا بر وی سهل می شود و اگر بنده آنچه خداوند فرمان داده پرداخت کند و از نهی شده ها مانع شود، در این صورت در دنیا خودنمایی و فخر فروشی نمی کند و اگر خداوند بنده ای را با این سه مورد گرانقدر گرداند، دنیا، شیطان و مردم برای وی حقیر می شوند و دنیا را برای فزونی و فخر نمی خواهد و بزرگی و شرفی که نزد مردم است، نمی خواهد و روزهای عمر خود را تباه نمی سازد و این پرهیزکاریست.


پی نوشت: من فکر می کنم سپردن تدبیر کارها به خدا همان چیزیست که در عرفان به آن قدری بودن می گویند!

خواب چپر چلاق

دیشب خوابای چپر چلاق دیدم خیلی چرت و پرت بود!

فالیباف و نوه امام و انسیه خزعلی و این قماش داشتن میرفتن مکه، بعد به منم گفتن باهاشون برو اما بعد اونا گفتن من نفوذی هستم و لازم نیست باهاشون برم منم گفتم چه خوب اصلا نخواستم چه بهتر!؟

اعصابم خرد کردن تو خواب، از صبح دلم می خواد پاچه بگیرم با همه دعوا کنم، دو نفر رو که لعنت کردم، ما رو چه به دین عیسی مسیح؟!

واقعا در این جور مواقع می فهمی این پیامبرا و اماما چقدر مرد بودند ما که سر انگشتشون هم نمیشیم اما ادعا و مدعا از سر و رومون می باره!؟