حتما همه شنیده اند که لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست اما چرا این گونه است؟!
وقتی بزرگی می کنی و دیگران را می بخشی و آن ها هم پشیمان هستند و وقتی می بینند بخشیده شده اند یک خوشحالی خاصی می کنند خودت از خودت خوشت می آید البته همیشه کسانی هستند که بخشیده می شوند اما نا به کار هستند و به کارهای بدشان ادامه می دهند این ها بیشتر نیاز به بخشش دارند چون خیلی کوچکند اصلا عددی نیستند که بخواهی با آن ها در بیفتی بهتر است این آدم ها را حتی نگاه هم نکنی بگذاری به حال خودشان باشند!
این ها را گفتم که بگویم الان دارد جنگ در خاورمیانه بالا می گیرد و یک آقایی هم پیدا نمی شود آقایی کند و این فتنه را فیصله بدهد شاید بگویید حرف بین مرگ و زندگیست اما به خدا که مرگ و زندگی دست خداست اگر می دانید توکل به خدا یعنی که چه، توکل می کردید گه خدا دل طرف مقابل را نرم کند و همه چیز را به طور معجزه آسایی درست کند، به خدا دیدم که می گویم بخواهید می شودباور کنید، از صمیم قلب بخواهید، با خلوص نیت بخواهید، با تمام ایمان بخواهید، می شود!
پاداش حاکم عادلhttps://noo.rs/Bkkl1
نشانه ی حاکم عادل از حاکم گمراهhttps://makarem.ir/maaref/fa/article/index/416413/%d9%86%d8%b4%d8%a7%d9%86%d9%87-%d9%87%d8%a7%d9%8a-%d9%be%d9%8a%d8%b4%d9%88%d8%a7%d9%8a-%c2%ab%d8%b9%d8%a7%d8%af%d9%84%c2%bb-%d9%88-%d8%ad%d8%a7%da%a9%d9%85-%c2%ab%da%af%d9%85%d8%b1%d8%a7%d9%87%c2%bb
من بالای وبلاگ نوشتم همان که هستم، هستم یعنی همان چیزی که از دلم عبور می کند را به زبان می آورم و خودم را مخفی یا سانسور نمی کنم و از این بابت خیلی خوشحال هستم این عبارت به معنای اینکه همان که هستم می باشم هر کی می خواد بخواد هر کی که نمی خواد هم باید بخواد نیست که نشانگر خودکامگیست!
این رو از یک آهنگ عارفانه برداشتم و یک چیز دیگه باید بگم این هست که من از خدام بود مثل مرتاض ها باشم اما یاد نداشتم زدم همه ی بدنم رو بهم ریختم و برعکس شدم، شما هر چی بگید مرتاض بودن بده من بیشتر خوشم میاد و اشتیاقم بهش بیشتر میشه خخخخخ!
رفتم پای تلویزیون!
بی بی سی فارسی، فیلم لیلای مهرجویی رو نشون داد!
فیلم که داغون کننده بود!
زن هایی که به زن های دیگه رحم نمی کنند!
بعدش مصاحبه با آقای مهرجویی بود!
باورم نمیشد سرانجامش چی شد!
بعد اخبار شروع شد که نگاه نکردم!
نمی دونم چرا حالم بهتر شد!
***********
بعد ظهری رفتم حموم!
زیر دوش نشستم کف حموم!
اونجا هم فکر و خیال کردم!
گریه مم گرفت!
دلم می خواست همون جور کف حموم بخوابم!
به زور خودم رو شستم و اومدم بیرون!
کلی آب حروم کردم!
ولی فدای سرم!
چقدر مراعات همه چی و همه کس رو بکنیم!
دیگه ازین به بعد یه آدم دیگه م!
می خوام برم موهامو از ته بزنم!
************
امشب نون و ماست چکیده خوردم!
غذا داریم اما میلم به غذای سنگین نمیره!
یه خوشحالی خاصی دارم!
نمی دونم چرا!؟
***********
رفتم اینستاگرام نوشته بود:
عزیز من!
در زندگی، آدمها و اتفاقات بسیاری
تو را ناراحت خواهند کرد،
لااقل تو با خودت
مهربان باش.
انگار زندگی همینه!
آزار دیدن!
باید بپذیرمش!
همان طور که بی دلیل خوش بودم الان هم بی دلیل دچار یک حالی شدم بله این طوری هاست!
می گن که آدم باید حواسش باشه وقتی خیلی خوشحاله و همه چی بر وفق مراده شادی زیاد نکنه و مغرور نشه و وقتی ناراحت هست و ناامید و گریانه و دنیا بهش پشت کرده زیادی ناراحت نشه و خودشو نبازه!
یک نقطه ی وسط داره که اسمش رو نمی دونم چیه!؟
امشب ماه کامله و من باز خوابم نمیبره!؟
ماه کامل خیلی قشنگه به خصوص این که کنارش سیاره مریخ هم باشه!
خوشبختانه دیگه شب بیداری باعث نمیشه حال دیوونه شدن بهم دست بده!
حالم خیلی بهتره و این یک معجزه است!
شاید چون یکی از داروهام عوض شده این جوری ام!؟
اما حتی ماه کامل و عکس های قشنگ ازش آنچنان حال رو عوض نمی کنه!؟
داریم میریم سمت یه بحران!؟
من نمی دونم چطور میشه جلوش رو گرفت!؟
من دیگه اون حالت مغزی قبلی رو ندارم نمی تونم مثل قبل فکر کنم!؟
قوه تعقلم تغییر کرده چرا شو نمی دونم!؟
شاید هم تازه فهمیدم که چقدر از تعقل دورم!؟
دیگه جرئت نمی کنم راحت اظهار نظر کنم!؟
یا راحت راه حل پیدا کنم برای یک مسئله!؟
شایدم تازه عاقل شدم!؟
به هیجانم به اون صورت قبلی نمیام!؟
شایدم همش به خاطر سن و پختگی هست!؟
دیگه داره 35 سالم میشه!؟
نصف عمرم رفته!؟ به نیمه ی راه رسیدم!
خوشحالم که بد نپیمودم این راه رو!؟
خیلی چیزا یاد گرفتم و خیلی چیزا یاد دادم!
راضی هستم از خودم!؟
نمره ی کامل نمی دم ولی نمره ی بالایی رو گرفتم!
خوشحالم!