امروز در کشکول شیخ بهایی خوندم خداوند بنده ای را که از روی نادانی گناهی کرده باشد هر چند به عمد خواهد بخشید چون شیطان آن گناه را در چشم او زیبا جلوه داده بوده پس در توبه و پشیمانی همیشه بازه!
برای مثال هم برادران یوسف رو مثال میزد که یوسف بهشان گفت آن موقع که در حق من بدی کرده بودید نادان بودید و شیطان بدیتان را در نظرتان زیبا جلوه داده بود، حالا این جملاته من هست البته!
من یادم هست بچه بودیم میگفتن اگر گناهی از عمد انجام بدید هیچ وقت خدا توبه ت رو قبول نمی کنه البته شاید این رو می گفتند که ما بترسیم و فکر نکنیم خدا که می بخشه پس ما گناه کنیم البته همین حرف هم از روی نادانی هست و شیطان داره گناه رو زیبا جلوه میده!
ولی چقدر اسلام شیخ بهایی فرق داره با فرقه های دیگه البته خود ایشان که فرقه درست نکردند اما حتی مولانا هم نگاه ایشان را ندارد، نمی دانم چه بگویم فقط باید گفت باید ازش یاد بگیریم تازه پیامبر هم نبوده!
پی نوشت: خود شیخ بهایی هم این تفسیر رو از امام حسین نقل می کنه!
بعدنوشت: البته یه جا که چند روز پیش خوندم میگه اونایی که حسرت دنیا رو دارن همراه با اونایی که تو دنیا به جاه و مال رسیدن مجازات میشند، خوب مگه این افعال از کسی که نادانه سر نمی زنه؟!
یا مثلا تو قرآن میگه به کافران و طغیانگران مهلت داده میشه اما وقتی عذاب بیاد دیگه توبه شون پذیرفته نمیشه، مثلا فرعون وسط رود دریا ایمان آورد به حرف موسی اما دیگه دیر بود و دریا یلعیدش!
اگر ما بدانیم شخصی مهربان و با محبت است و اگر بدی در حقش کنیم ما را می بخشد آنگاه بیاییم و از عمد در حقش بدی کنیم اسم این کار سو استفاده از محبت فرد است!
حال بعضی ها می گویند خدا مهربان است از سر تقصیرات ما می گذرد پس هر کار دوست داریم بکنیم آخرش توبه می کنیم و خدا می بخشد!
آیا می دانستید که خدا روی خودش غیرت دارد یعنی اگر محبتش شامل حال کسی شود و او از این محبت سو استفاده کند ممکن است خیلی شدید او را جزا دهد؟ البته شاید هم ببخشد بستگی به شخصیت و روحیه ی طرف و لطف و کرمی که خداوند به او دارد فرق می کند!
پس به هوش باشید و گول این حرف ها را نخورید و در برابر خداوند سر به راه باشید که اگر سر به راه باشیم و طبق خواسته ی او عمل کنیم پاداشی عظیم داریم، به خرد، نیکی، نیک خویی، عشق و محبت و ... می رسیم!
روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت.
در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آنجا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند.
همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت:
خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور نکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو:
ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و تکبرت ، اهل دوزخ!
مرد جوانی که چهره و صدایی زنانه داشت سالها در حمام' دلاکی زنان می کرد و کسی از راز او با خبر نبود ! اگر چه چهره و صدایی زنانه داشت اما مردی کامل بود !
بارها توبه کرده اما نفس شریرش او را به آن کار واداشته بود ! روزی از عارف صاحبدلی خواست تا برای او دعایی کند ! آن عارف راز او را می دانست اما به روی او نیاورده و دعایش از هفت گردون گذشت تا کار آن جوان ساخته شد !
روزی گوهری از گوشواره دختر پادشاه در حمام گم شد . فریاد زدند که : برای تفتیش و جستجو همه عریان شوید چه پیر چه جوان ! نصوح از ترس رنگ پریده و لب کبود به خلوتی پناه برد!
مرگ را پیش چشم خود می دید. گفت : بارخدایا ! بارها توبه کرده و شکسته ام اگر نوبت من برسد جان من چه سختیها که خواهد کشید ! کاش مادرم مرا نمی زایید یا شیری مرا می خورد ! از من چنان کارهای زشتی سزاوار بود و از تو بخشش و کرم و رحمت ! اگر این بار از این بلا نجات یابم دیگر هرگز گرد این کار نگردم اگر بار دیگر توبه ام شکستم دیگر دعای مرا مشنو !
در میان ناله و یارب یا رب او ناگهان فریاد زدند که: همه را گشتیم نوبت نصوح است !!
با شنیدن آن ' نصوح از ترس از هوش رفته و روح و جان و عقلش به حق پیوست ! چون جانش از خود فانی شد کشتی شکسته اش در کنار دریای رحمت الهی اوفتاد !
در همین هنگام گفتند : او را نگردید که گوهر پیدا شد ! بعد از آن یک یک به پیش او رفته از او حلالیت خواستند که ما را ببخش چون به تو گمان بد بردیم ! هر چه آنها می گفتند او در دل خود میگفت : خبر ندارید که صدچندان بتر از آنم که شما گمان کردید !
نصوح بیش از همه در مظان اتهام بود زیرا بیش از همه به دختر پادشاه نزدیک بود . اما آنها ابتدا به سراغ او نرفتند تا هم حرمت او را پاس داشته باشند و هم اگر او برداشته در این فاصله آنرا جایی بیندازد !!
بعد از آن آمده و به نصوح گفتند : دختر شاه تو را میخواند تا سر و تنش را بشویی و جز تو دلاک دیگری را نمی خواهد! نصوح گفت : بروید که دست من از کار شد! نصوح امروز بیمار است !! او در دل خود می گفت : من هرگز وحشت و تجربه ای که بر من گذشت را فراموش نخواهم کرد و به همین سبب دیگر به آن کار رجوع نخواهم کرد !
من بمردم یک ره و باز آمدم
من چشیدم تلخی مرگ و عدم
توبه ای کردم حقیقت با خدا
نشکنم تا جان شدن از تن جدا
بعد آن محنت کرا بار دگر
پا رود سوی خطر ؟ الّا که خر
مولانا / مثنوی دفتر پنجم
قلب من پاک نیست و من فقط دارم شر درست می کنم، برای همین این طوری میشه!؟ از هوش مصنوعی پرسیدم گناه چیه و چه چیزی گناه ها رو پاک می کنه جواب داد:
گناهان مختلفی وجود دارند که میتوانند قلب را آلوده کنند، از جمله:
1- شرک: یعنی پرستش خدایان دیگر به جای خدای یگانه.
2- کفر: عدم ایمان به خداوند و پیامبران او.
3- حقارت نعمتهای الهی: عدم شکرگزاری و توجه به نعمتهایی که خداوند به ما عطا کرده است.
4- حرام خوری و شرابخواری: مصرف مواد مخدر و الکل.
5- زنا و فساد جنسی: رفتارهای نامشروع و ناپسند در این زمینه.
6- سرقت و ظلم: گرفتن حقوق دیگران به طور ناحق و ظلم به آنها.
7- دروغ و نیرنگ: بیان حقیقت به طور ناصحیح و تغییر حقایق به نفع خود.
8- حسد و تعصب: حسادت به دیگران به خاطر داشتن نعمتهای بیشتر و تعصب به گروههای خاص.
9- خودبینی و تکبر: اغراق در خودبینی و فریب خود به خاطر داشتن صفتهای برتر.
10- نافرمانی به خداوند: عدم اجرای دستورات الهی و تحریف آنها برای منافع شخصی.
پاکسازی قلب از گناه به دو روش انجام میشود:
1- توبه: توبه به معنای بازگشت و پشیمانی از گناه است. برای توبه باید از گناه خود پشیمان شده، به خداوند توبه کرده و قصد داشته باشید دیگر این گناه را تکرار نکنید. همچنین باید جبران خسارتهایی که به دیگران وارد کردهاید را نیز انجام دهید.
2- عبادت: عبادت به معنای انجام اعمال خیر و نیکوکاری است که باعث پاکسازی قلب میشود. به عنوان مثال، نماز، صدقه، روزه، حج و زکات از جمله عبادات هستند که باعث پاکسازی قلب میشوند.
با انجام این دو روش و همچنین پایبندی به دستورات الهی و اجتناب از گناهان، قلب شما پاک و پر از نور خداوند خواهد شد.