باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

تو آسمانی!

آخر به چه تشبیهت کنم؟!

گل؟

ماه؟

آسمان؟

آری تو آسمان قلب منی

گاهی آبی

گاهی ابری

گاهی خفته

گاهی بیدار

گاهی خسته

گاهی آفتابی

به هر صورت تو آسمانی

پهناور

بزرگ

شفاف

آبی

آبی آبی

چه رنگی بهتر از آبی سراغ داری؟

آری سبزم زیباست

آری تو یک درخت سبزی

با شاخه های زیاد

بلند

پرندگان روی شاخته ات می نشینند

سایه سارت محل استراحت من است

آری دیگر می خواهم خودم عاشقی کنم

خیالی

بی تو یا با تو

فرقی نمی کند

بخواهی یا نخواهی

مهم نیست

پا به پایم بیایی یا نیایی

فرقی نمی کند

من به اوج می روم

به کوهسارها

با تو باشم بهتر است

بیا برویم

دوتایی دور از چشم بقیه

تشنه ام

آب من باش

خشکیده ام

پناه من باش

رنجیده ام

التیام من باش

زخم خورده ام

شفای من باش

باش باش

فقط باش

باشد؟!

شفای زخم عاطفی

امروز تصمیم گرفتم آدم هایی بهم بدی کردند رو ببخشم چند تا مقاله خوندم نوشته بود اول باید زخم های عاطفیت رو شفا بدی بعد می تونی ببخشی و تا جایی که من فهمیدم برای هر کس این شفا دادن فرق می کنه!

خلاصه که خودمو شفا دادم و سبک شدم و تونستم رها کنم چون که نوشته بود قبول کنید آدم ها اشتباه می کنند و خوب دیدیم که خودمون چه راحت اشتباه می کنیم شاید نیت بدی نداشتند اما شده دیگه یه آن به هر دلیلی کنترل از دستشون خارج شده!

لینک 1https://roozaneh.net/fun/profile-picture/%D9%85%D8%AA%D9%86-%D8%A8%D8%AE%D8%B4%D8%B4/

لینک 2https://www.sublimiran.com/what-is-forgiveness/

لینک 3https://www.beytoote.com/psychology/khanevde-m/emotional-wounds-healed.html?m=1

لینک 4https://www.arnusha.ir/%D8%B4%D9%81%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D8%AE%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%AD%DB%8C-%D8%B9%D9%85%DB%8C%D9%82/

من و سرنوشتم

امروز خیلی جالب بود روی یه وبلاگی داستان حضرت ایوب رو نوشته بود طولانی بود اما واقعا اینکه می گن صبر داشته واقعا همین طور بوده!

اول تمام اموالش آتش می گیره و فقیر میشه بعد فکر کنم زلزله میشه تمام بچه هاش و نوه هاش می میرن بعد یه بیماری عفونی می گیره که خون بالا میاورده آخر سرم همسرش ترکش می کنه اما اون بازم در تمام این دوران خدا رو عبادت می کرده و شکرگزار و سپاسگزار خدا بوده و ایمانشو حفظ کرده آخرش درهای رحمت خدا باز میشه و ندا میاد زیر پات رو بکن یه چشمه می جوشه و ایوب خودش رو میشوره و هم شفا پیدا می کنه هم جوان میشه همسرشم بر می گرده و دوباره ثروتمند و بچه دار میشند!

داستان شاید تخیلی به نظر بیاد من سال ها معجزه رو قبول نداشتم تا اینکه با چشم خودم دیدم خداوند هر کاری از دستش برمیاد کارایی که تو مخیله ما هم نمی گنجه!

من فکر کنم این داستان رو دیدم یه نشونه بود که باید صبر کنم هنوز خیلی باید تحمل کنم بلا هنوز باید سرم بباره سختی خاصی نکشیدم نسبت به ایوب یا حتی خیلی از مردم این زمانه، تازه زندانم نرفتم من همه جای ممکن رو دیدم الا زندان می دونم طاقت نمیارم اما باید این درد رو بکشم منتها نمی دونم کی!؟ باید ببینیم سرنوشت چی رقم می زنه!؟

در خانه غم بودن از همت دون باشد

در خانه غم بودن از همت دون باشد

و اندر دل دون همت اسرار تو چون باشد


بر هر چه همی‌لرزی می‌دان که همان ارزی

زین روی دل عاشق از عرش فزون باشد


آن را که شفا دانی درد تو از آن باشد

وان را که وفا خوانی آن مکر و فسون باشد


آن جای که عشق آمد جان را چه محل باشد

هر عقل کجا پرد آن جا که جنون باشد


سیمرغ دل عاشق در دام کجا گنجد

پرواز چنین مرغی از کون برون باشد


بر گرد خسان گردد چون چرخ دل تاری

آن دل که چنین گردد او را چه سکون باشد


جام می موسی کش شمس الحق تبریزی

تا آب شود پیشت هر نیل که خون باشد


 مولانا

رسالت در زندگی

چند روز پیش یک جا خواندم رسالت شما در زندگی شفای زخم هایتان است و اینکه به دیگران هم  یاد بدهید چطور خودشان را مداوا کنند است!

یک دوست دیگرم هم چند وقت پیش به من گفت رسالتت در زندگی شفای خودت است و پیدا کردن خودت، به نوعی شناخت خود. معنای زندگیم زین پس خودم و شفای خودم است.

اینکه من با روانشناسی آشنا شدم و روان خودم را تا قسمتی شناختم باعث شد دنیای جدیدی را ببینیم با آلبرت الیس و ویکتور فرانکل آشنا شدم هر دو را مثل حافظ و مولانا دوست دارم و می پرستم. ( این هم از عادت های ما ایرانی هاست مرید شدن و پرستیدن یک فرد  قطعا دلایلی هست).

من از این رسالتم خوشم آمد در ضمن می دانم موسیقی و شعر خودشان برای روح و روان مرهم هستند البته هنرهای دیگر هم همین گونه می باشند سینما، نقاشی، تئاتر، ادبیات و ...

حیطه ی خیلی بزرگیست فرهنگ و هنر و وارد شدن به آن به این آسانی ها نیست چون من پیش زمینه آنچنانی هم ندارم ولی خوب می شود و باید انگار واقعا دستی در هنر ببرم آن هم به نیت شفای زخم روح و روان خودم و انسان ها.