باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

یک نقطه ضعف

اگر ما نمی توانیم یک نفر را ببخشیم و نه آن بخششی که دیگر دلمان پاک شود بلکه فقط بگذریم و قبول کنیم آدم مقابل ما هم اشتباه می کند همان طور که اگر خودم اشتباه کنم دوست دارم دیگران مرا ببخشند پس من هم با دیگران همان طور رفتار می کنم و می بخشمشان!

اگر نمی توانیم بعد از یک مشاجره و دعوا به حالت متعادل خود بازگردیم این یک نقطه ضعف است چرا توقع داریم وقتی عصبانی هستیم و توهین می کنیم دیگران ما را درک کنند اما خودمان حاضر به درک عصبانیت دیگران نیستیم؟!

این ها همه نشانه ی خودخواهی و خودپسندی است، نشانه ی یک انسان رشد نیافته که مثل یک کودک فکر می کند مرکز عالم است و خوب یک کودک فکر می کند مرکز عالم است اما ضعیف است و نمی تواند دید وسیع داشته باشد!

اگر می خواهید دیگران شما را درک کنند آستین هایتان بالا بزنید و سعی کنید دیگران را درک کنید، سعی کنید به دیگران فرصت دهید انسان های بهتری باشند نه اینکه کاری کنید که روی زشتشان را بالا بیاورید این هنر نیست اوج حماقت است!

گلپا و آهنگ

از وقتی آقای اکبر گلپایگانی فوت شدند فضای مجازی پر شده از آهنگ های این خواننده، الحق هم خوش صدا بودند اون هم با اون کیفیت ضبط اون موقع، یک نفر دیگه که من تازگی کشف کردم صداشون و خوانندگیشون خیلی عالی بوده خانم دلکش است، منتها آهنگ ها قدیمی هست و یک نفر باید بشینه کیفیت این آهنگ ها رو به روز کنه ما گوشامون عادت نداره به نویزهای تو این آهنگ ها!

خلاصه که خواننده ها و موسیقیدان ها و آهنگ ها همیشه من یکی رو که نجات دادند، در حال بدم که هیچ کس رو نداشتم و ممکن بوده از غصه بمیرم این آهنگ ها بودند که نجاتم دادند البته آهنگ های فاخر نه هر آهنگی!

روح رفتگان این هنر شاد و عاقبت زندگان این هنر هم به خیر باشه و همون طور که اونا ما رو از گرفتاری نجات دادند خدا هم اونا رو از گرفتاری هاشون نجات بده  و ان شاالله ما قدر این هنر رو بدونیم و ازش خوب استفاده کنیم!

حافظ خوانی

امروز در یکی از فرهنگسراهای مشهد جلسه حافظ خوانی هست نمی دونم به درد می خوره یا نه!؟

این جور جلسات خیلی شرکت کردم و خوب بیشتر به جنبه ی هنری شعر توجه می کنند منم حوصله م از این بحث ها سر میره هر چی هم میام خودمو مشتاق نشون بدم نمیشه!؟

کلا هم دیگه یه طوری هستم از درون سرد شدم اشتیاق هیچ کاری هم ندارم  ببخشید غرغر نمی کنم!؟

هنر برای هنر، ورزش برای ورزش

دیشب جایزه ی موسیقی گرمی به شروین خواننده ی ما داده شده است و کسی که نام آقای شروین حاجی پور را اعلام کرده است همسر رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا بوده است!

خوب باید بگویم خوشحال شدم یک خواننده ی جوان ایرانی در سطح بین المللی مطرح شده است با این که سبکش خیلی غربیست و من گوشم عادت ندارد ولی باعث افتخار است.

اما مسئله اینجاست که همسر رئیس‌جمهور این جایزه را به شروین داده است یعنی سیاست در هنر وارد شده است! شاید بعضی ها بگویند ایشان افتخار داده اند بله خوب درست است اما چرا وقتی هنرمندان نظر خودشان را در مورد سیاست می دهند سیاستمداران می گویند شما تخصص ندارید دخالت نکنید!؟

در ایران هم سال هاست مهم ترین جشنواره ی هنری با نام فجر در دهه ی فجر انقلاب اسلامی برگزار می شود این استفاده ی ابزاری سیاست از هنر نیست!؟

برای ورزش هم همین داستان ها هست لطفا یا بگذارید هنرمندان و ورزشکاران حرف خودشان را راحت بزنند یا از هنر و ورزش وقتی که به نففعتان هست در راستای سیاست استفاده نکنید برای وجهه خودتان می گویم!

رسالت در زندگی

چند روز پیش یک جا خواندم رسالت شما در زندگی شفای زخم هایتان است و اینکه به دیگران هم  یاد بدهید چطور خودشان را مداوا کنند است!

یک دوست دیگرم هم چند وقت پیش به من گفت رسالتت در زندگی شفای خودت است و پیدا کردن خودت، به نوعی شناخت خود. معنای زندگیم زین پس خودم و شفای خودم است.

اینکه من با روانشناسی آشنا شدم و روان خودم را تا قسمتی شناختم باعث شد دنیای جدیدی را ببینیم با آلبرت الیس و ویکتور فرانکل آشنا شدم هر دو را مثل حافظ و مولانا دوست دارم و می پرستم. ( این هم از عادت های ما ایرانی هاست مرید شدن و پرستیدن یک فرد  قطعا دلایلی هست).

من از این رسالتم خوشم آمد در ضمن می دانم موسیقی و شعر خودشان برای روح و روان مرهم هستند البته هنرهای دیگر هم همین گونه می باشند سینما، نقاشی، تئاتر، ادبیات و ...

حیطه ی خیلی بزرگیست فرهنگ و هنر و وارد شدن به آن به این آسانی ها نیست چون من پیش زمینه آنچنانی هم ندارم ولی خوب می شود و باید انگار واقعا دستی در هنر ببرم آن هم به نیت شفای زخم روح و روان خودم و انسان ها.