باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

همه چی کشکه!

چند روزه دارم فکر می کنم دیگه تا آخر عمرم رای ندم هر رژیمی روی کار باشه برام فرق نمی کنه به این نتیجه رسیدم سیاست کشکه!؟

عمری دنبال علم و دانش و اطلاعات بودم چقدر از تکنولوژی لذت می بردم اما حالا به این نتیجه رسیدم همه ش کشکه!؟

چقدر دنبال عشق دویدم چقدر خودم رو بابتش اذیت کردم اما همه ش کشکه!؟

چقدر خانواده برام مهم بود چقدر دوستی رو اجر می نهادم اما بعد فهمیدم فقط خودمو دارم و این ارزش ها همه ش کشکه!؟

من دیگه نمی تونم اون آدم قبل بشم یعنی دیگه از آدمیت دراومدم واقعا دیگه هر چی که برای بقیه جالبه برام بی معنیه!؟

حال عجیبی دارم واقعا به هیچ بودن دنیا رسیدم دلم میخواد گریه کنم جالبه که تولدم نزدیکه شاید واقعا متولد بشم، شاید یه آدم نو بشم، شاید دیگه این قدر حرف نزنم، زندگی رو بیخودی جدی گرفتم، زندگی هیچی نداره، فقط منم که اگه این من هم نباشه دیگه هیچی نیست الا هستی لایزال، من بیخودی سر بر داشتم که منم هستم منم اراده و اختیار دارم من هیچی نیستم همه ش هستیه، هستی!؟

من چه کنم؟!

خودمو که نگاه می کنم می بینم هر دوره از عمرم دنبال یه موضوعاتی بودم و تهش از اون موضوع یا علم یا کار یا هر چی خسته شدم!؟

الان ده سالی از عمرم رو میشه گذاشتم روی شعر و عرفان و خودشناسی و روانشناسی و یوگا و مراقبه و این چیزها بلکه بیشترم بشه دیگه اشباع شدم از این حرف ها و برام لذتی نداره و کنجکاویم رو هم بر نمی انگیزه!؟

نمی دونم چه کار کنم؟! دیگه هر چی دوست داشتم امتحان کنم، امتحان کردم!؟ گفتم برم ورزش و باشگاه که دیدم نمی تونم و نمیشه!؟

شیخ بهایی میگه اونی قدر علم رو می دونه که براش زحمت و سختی کشیده، خودش یه کتاب رو رفته بغداد خونده یه کتاب رو تو هرات خونده، از شام بلند شدن اومدن اصفهان! واقعا چه زندگی هایی داشتن اونا؟!

من برای هر کدوم از چیزهایی که کسب کردم زحمتم کشیدم ولی آنچنان برام سخت نبوده چون درش استعداد داشتم یعنی دنبال هر چی رفتم که درش استعداد داشتم و دوسش داشتم و ازش لذت می بردم!

شاید برای اولین بار باید بزرگ بشم و کاری انجام بدم که برام طاقت فرساست و خسته کننده و بی لذت است خودم رو متعهد کنم به انجام دادنشون!

اینم بگم که برای من کشکول شیخ بهایی داره دیدم رو عوض می کنه یعنی داره جور دیگه ای دیدن رو بهم یاد میده عقلانیتش با مولانا و حافظ و سعدی و عقلانیت مدرن و عقلانیت اسلامی یا مسیحی و غیره فرق می کنه بهتون پیشنهاد میدم بخونید ضرر نمی کنید در حد چند صفحه در روز چون بعضی حرفاش واقعا عمیقه بعضیاشم من منظورش رو نمی گیرم یا از قبل می دونستم!

راستشم بخواین می ترسم به خودم فشار بیارم باز مریض بشم تو دوران ارشد اومدم به خودم سخت بگیرم که مثلا کسی بشم داغون شدم، همه چی با هم قاطی شد، تازه الان داره یواش یواش به روزهای خوب بر می گردم، باز نمی خوام دیوونگی کنم!؟

فیض کاشانی

تازگی با اشعار فیض کاشانی آشنا شدم خیلی خوب شعر میگه ازش خوشم میاد.

امروز در مورد تحقیق کردم داماد ملاصدرا بوده و عالم و فقیه شیعه!

دو تا کتاب از کتابناک ازش دانلود کردم یکی دیوان اشعارش خیلی خوبه!

یکی هم کتاب علم الیقین که زبان نسبتا ساده ای داره و فهرستش و یه مقدار ازش رو خوندم خیلی جالب بود، یه نگاه فلسفی و عرفانی داره منتها با زبان ساده!

پیشنهاد می کنم دانلود کنید و بخونید تو بازار سخت پیدا میشند!

واقعا چقدر کتاب خوب هست باید خوند چقدر دایره ی علم و دانش و فرهنگ این سرزمین زیاد هست!

فلسفه ی رواقی

کتابی پیدا کرده ام به نام فلسفه ی رواقی اثر ژان برن، بسیار شیرین و با علاقه به بیان این مکتب پرداخته است!

در کتاب نوشته است زنون، بنیان گذار فلسفه ی رواقی، تا 42 سالگی در خدمت استادها تعلیم حکمت می دیده است! بعد 42 ساله ی زمان یونان باستان یعتی 55 ساله ی الان!

من خیلی از خودم انتظار دارم واقعا کمالگرا هستم با وقتی که صرف مطالعه می کنم و وقتی که به فکر کردن می گذارم انتظار دارم به بینش برسم یا علم و حکمت را با تمام چم و خمش یاد بگیرم و بفهمم!

واقعا نمی شود من یک آدم متوسط هستم حالا شاید متوسط رو به بالا و نمی توانم از خودم انتظار نبوغ یا معجزه داشته باشم، باید بپذیرم که در مقابل دریای علم من یک لیوان هم بهره نبردم و تا آخر عمرم هم نمی توانم چیز فوق العاده ای را کسب کنم!

بی سوادی

حس بدی پیدا می کنم وقتی که می بینم با این که این همه سال درس خواندم و کتاب های گوناگون خواندم هنوز متون و کتاب هایی هستند که از فهم آن ها عاجز هستم!؟ مجبورم چند بار یک قسمت را بخوانم شاید متوجه شوم!؟

امروز با دوست آذری ام حرف می زدم از تجربه اش از فارسی حرف زدن گفت و من گفتم زبان دومی بلد نیستم که بفهممش!؟ مایوس کننده است بعد از این همه سال حداقل از انگلیسی و عربی نمی توانم به عنوان زبانی که به آن مسلطم نام ببرم!؟

حس بی سوادی دارم و این اعصابم را خورد می کند اما کلنجار رفتن با متن برای فهمش نیز اعصابم را خورد می کند اصلا دلم می خواهد ول کنم و دیگر دنبال علم و دانش نروم!؟ علمی هم ندارم البته!؟