باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

گناهان زیبا

من این دو رابطه ی آخرم که داشتم که تازه چیزی هم نبوده، در همون اولش تمام شده هر دو بار بعدش مشکل هورمونی پیدا کردم و دچار اختلالات قاعدگی شدم، شاید از نظر علمی قابل توجیه باشه اما به نظرم این طور آشنایی ها و رابطه ها واقعا گناهه و من هر بار دارم کفاره میدم منتها چون که آگاه نبودم دارم گناه می کنم و برامون منطقی و درست نشون داده بودند به قولی گناه در نظرمون زیبا جلوه داده شده بوده خوب مشکل کمتری دچارش شدم!

یا مثلا یک گناه دیگه اینکه، امام سجاد تو صحیفه سجادیه میگه خدا یا کاری بکن من همانند ترسی که از تو دارم از والدینم هم داشته باشم! بعد ما از بچگی می خواستیم به زور از خانواده استقلال پیدا کنیم و آزادی داشته باشیم اصلا پدر و مادرمون رو قبول نداشتیم و البته هنوزم بعد از این همه سال نتونستیم استقلال و آزادی پیدا کنیم و گرفتارشونیم، اینم از اون چیزهای مدرن هست که البته فاصله فرهنگی هم بین نسل ما با نسل والدینمون بوده، باز بین نسل ما و نسل های بعد هم هست و البته چیزی که من فهمیدم و برنامه های عموما خارجی تلویزیون به ما یاد داد، این بود که به ما گفتن توی روی پدر و مادرمون بایستیم تا به خواسته هامون برسیم بهمون پنهانکاری و اوقات تلخی رو یاد می دادن به جای اینکه بگن بشینید با پدر و مادرتون حرف بزنید یا از یه مشاور کمک بگیرید و اون ها هم که بی خبر بودن از عالم ما تو دنیای خودشون بودن پدر ما رو در آوردن چونکه فکر می کردند ما بچه های بدی هستیم!؟

من دیگه بازگشت به سنت کردم البته نه دقیقا همون سنت قدیمی بلکه دارم نکاتی رو پیدا می کنم که حیاتی هست و لازمه تو دنیای مدرن هم در نظر گرفته بشه وگرنه بدبختی می آفرینه!؟

جانوری به نام آدم

امروز داشتم روی یوتیوب می گشتم یک برنامه از شبکه های ماهواره ای مربوط به دو سال پیش دیدم که مجری با یک حالت که من رو به تهوع میاورد در حال مقایسه نیروی نظامی ایران و اسرائیل بود!؟

واقعا آدم ها چرا این جورین؟! هر چی می گذره بیشتر می فهمم که آدم ها چقدر بدند!؟ دیگه نمی خوام با هیچکس در ارتباط باشم و برای هیچکسی کاری بکنم!؟ قیافه هاشون رو درست می کنند اما درونشون لجنه!؟ هر کی هم بیشتر به قیافه ش می رسه انگار درونش لجن تره!؟ دیگه هم این شبکه رو نگاه نمی کنم!؟


بعدنوشت: نمی دونم چرا مثل سابق، احساس نفرت و بیزاری توم نمی مونه! میاد و میره!؟ من آرومم، هر چه آدم ها لجن و خطرناک باشند بازم پشت بهشون نمی کنم!

تغییرات بدن و مغز

قبلا این جوری بودم که هر چی میوه و سبزی می خوردم دوست داشتم میوه و سبزی رو بیشتر دوست داشتم اما حالا دلم نمیکشه زیاد ازشون بخورم نمی دونم چرا این قدر بوی غذاهای پختنی برام خوب شده، هی بدنم مرغ می خواد!؟

دیگه نمی تونم خام گیاهخواری کنم باید یه رژیم دیگه پیدا کنم یه رژیمی که بیشترش گیاهان باشه و کمش پختنی، شاید باید دنبال کتاب بگردم!

جالبه که مغز و بدنم این طور تغییر کرده یه تغییر دیگه ش این بود که دیگه آهنگ های رمانتیک رو دوست ندارم و به آهنگ های دلم دیمبویی علاقمند شدم!؟

یه تغییر دیگه م اینه که دیگه برنامه های تلویزیونی برام جذابیت نداره از فیلم حوصله م سر میره این قدر انیمیشن دوست داشتم اما به نظرم بی محتوا میرسه، مناظره های اینترنتی حوصله م ازشون سر میره و حوصله ی کتابم ندارم ازش خسته شدم!؟

نمی دونم باید یه کار دیگه کنم ولی نمی دونم چی!؟

کار کردن

قبل از اینکه بری سر کار، فکر می کنی میرم سر کار، پول جمع می کنم، ال می کنم بل می کنم، اما یه مدت که میری سر کار می بینی دچار روزمرگی شدی، دیگه چیز تازه ای نیست یاد بگیری، دیگه کارا تکراری هست، سر و کله زدن با این و اونم هست اگرم خجالتی باشی و حرفت رو نتونی بزنی بدتر میشه، یهو می بینی زیر کلی فشاری، برای اینکه هی مسئولیت قبول کردی، نه گفتن بلد نیستی، بعد یواش یواش فرسودگی شروع میشه، شب می خوابی صبح بلند میشی می بینی هنوز خسته ای، هی مریض میشی، هر  روز استرس داری، اینا همه ش اعلان روان و بدنت هست که از شرایط ناراحته و تو بهش توجه نمی کنی!؟

بگذریم، اگر مثل من عطش یادگیری دارید و از روزمرگی بیزارید دنبال کار کارمندی نرید البته در خونه هم روزمرگی هست اما هر چی باشه برنامه ت دست خودته، می تونی نسبت به حالت برنامه ریزی کنی، پول داشتن و دستت تو جیب خودت بودن خیلی خوبه اما نه به قیمت سلامتی، چون بعد باید تمام پول هاتو خرج کنی تا سلامتیت رو بدست بیاری که اونم مثل اولش نمیشه!

اگر ذوق و شوق یک هدف رو داری می دونی می خوای چه کسب و کاری داشته باشی یا ایده ای داری این خیلی خوبه اما اگر هدفت فقط کار کردن باشه زود خسته میشی چون کارت معنی و مفهومی برات نداره، لازمه بری دنبال چیزی که معنی و مفهوم برات داشته باشه، البته این تجربه منه!

نودل و تبلیغات

الان تبلیغ نودل دیدم دلم خواست!؟

تنها چیزی هست اینه که می دونی خوردنی ها به اون خوشمزگی که در تبلیغات و برنامه های دیگه به نظر میان نیستن!

این همه نودل خوردم چرا این قدر اون نودل تو تبلیغ خوشمزه به نظر میاد؟! 

نمی دونم بهت القا میشه یه مزه دیگه ای داره!؟

رنگ ها خیلی دخیلن اینو می دونم!؟

قرمز اشتها رو تحریک می کنه!

حالا من بچه شدم امشب!

تبلیغش برای بچه ها بود!

خخخخ


بعدنوشت: فقط اینو باید بگم که نودل سرده وقتی می خورم بلغمم بالا میره و مفصل های انگشتام درد می گیره برای همین نمی خورم!