امروز چای خوردم قهوه نخوردم ولی سه تا لیوان خوردم باز پلکم پرش گرفت!
هوش مصنوعی میگه چای هم کافئین داره چای سیاه از همه ی چای ها بیشتر اما از قهوه کمتر کافئین داره!
هوش مصنوعی گفت باید آب زیاد بخوری تا کافئین دفع بشه!؟
تقصیر خودمه تشنه میشم به جای آب میرم چای سیاه می خورم دیگه مصرف چای رو هم باید محدود کنم!؟
من صبح ها دمنوش می خوردم بچه های اینجا گفتن نارسایی کبد و کلیه میاره نباید همه ش استفاده کنی!؟
دیگه باید آب بخورم آبمیوه و شربتم که قند داره خوب نیست!
در کتاب های حکمای ایرانی می خوانیم یک دوره هایی ایران زمین توسط مردم و حکومت ها آباد و ساخته شده است و یک دوره هایی هم دوره های نابودی و از میان رفتن شکوه ایران زمین بوده است!
حکما بر این اعتقادند که هر دو دوره لازم هستند و کامل کننده ی هم هستند و در این فعل و انفعالات، اتفاقاتی می افتد و کسانی ظهور می کنند که تاریخ را رقم می زنند!
البته تاریخ دیگر کشورها را هم که می خوانیم چنین فراز و نشیب هایی را داشته اند!
حال ما در دورانی از تاریخ ایران زمین هستیم که به سوی نابودی و تاریکی می رویم و قاعدتا یا کسانی ظهور می کنند تا این اوضاع را عوض کنند یا جنگ های بزرگی در می افتد و بیماری و گرسنگی بیش از پیش شایع می شود!
من هم به تنهایی کاری ازم بر نمی آید هر چه روضه بخوانیم فایده ندارد مردم به نوعی و حکومت به نوعی دیگر گوششان بدهکار نیست!؟
فعلا خشم و کینه و نفرت بین ما بیشترین رواج را دارد و حتی در خانواده ها هم وضع همین طور است و خوب من نمی دانم باید چه کار کرد خودم نمی توانم کینه ی دیگران را فراموش کنم و آن ها را ببخشم چگونه برای دیگران روضه بخوانم!؟
وقتی این قدر تحولات داره سریع اتفاق میفته مگه میشه اخبار ندید؟! آدم پیش وجدان خودش ناراحت میشه!؟ من در آرامش باشم دیگران در سختی و عذاب؟! من به فکر خودم باشم و دیگران هیچکس براشون اهمیت قائل نباشه؟!
دیروز تاکسی اون مسافتی که همیشه دو هزار تومن بود رو ده هزار تومن گرفت!؟ این قدر قیمتها رفته بالا!؟ دکتر ویزیتش 200 هزار تومن!؟ داروخونه نزدیک 500 هزار تومن!؟
بعد تا میری چهار قدم توی خیابون گدا و زباله گرد می بینی این قدر که زیادند وقتی کمک می خوان نمیشه کمک نکنی که!؟
من اصلا ادعا ندارم آدم رئوف و نازکدلی هستم نه اتفاقا اونی که این طور باشه خواب راحت نداره دنبال این می گرده که این شرایط رو عوض کنه، من این طوری نیستم دل خوشی هم از آدم ها ندارم ولی بازم انصاف نیست این طور زندگی کنند!؟
این قدر دلم می خواد اعصابم آروم باشه و برم دنبال زندگی خودم اما نمیشه!؟ نمی تونم!؟
چند هفته پیش مردی عراقی تبار در سوئد قرآن را آتش زد که سر و صدای زیادی در پی داشت و واکنش های زیادی را برانگیخت حال اما مردی سوری تبار در سوئد خواسته است انجیل و تورات را آتش بزند!
البته ایشان گویا به روش حکمای مسلمان می خواسته اند درسی به آن هایی که از آزادی بیان سواستفاده می کنند بدهند چون که همه اش یک فیلم بوده است و ایشان در موعد مقرر تورات و انجیل را نسوزانده اند!
کار قشنگی بود اما جالبست که بازتاب زیادی در خبرگزاری های خارجی و داخلی نداشته است یا بعضی ها تعبیرها و تفسیرهای دیگری از این کار کرده اند!؟
لینک توضیحات و خبر کامل را می گذارم اگر کنجکاو شده اید ببینید، خیر پیش!
امروز رفتم دکتر داخلی، دکتر آزمایش و سونوگرافی نوشت باید برم انجام بدم ولی حالا که برگشتم پلک چپم نبض می زنه، آبم خوردم خیلی گرمم نبود و خیلی پیاده نیومدم اما انگار اصلا نمی کشم واقعا نمی دونم باید چی کار کنم!؟ باید خودمو نجات بدم اما نمی تونم اما نمی دونم چه جوری!؟
پی نوشت: در اینترنت جستجو کردم اسمش پرش پلک هست البته پلک من نمی پره حالت خفیفش هست نوشته خستگی باعثش می شه اما علامت بیماری های جدی ترم هست اگر بیشتر تکرار شد مجبورم پیگیری کنم!؟