باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

غم مخور

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور


ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور


گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور


دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور


هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب

باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور


ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند

چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور


در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور


گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور


حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور


حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار

تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور


حافظ

حال آدمیزاد

واقعا حال آدم هم چیز عجیبیست صبح عصبانی بودم بعد یه مقدار پرسه زدم در شبکه های اجتماعی و با هوش مصنوعی چت کردم بهتر شدم یه ساعت پیش دوش گرفتم و الان این قدر خوشحالم که نگو!

راست میگن ضرب المثل این نیز بگذرد برای حال و احساسات آدم هم هست البته خود نوشتن هم خیلی کمک می کنه ولی واقعا جهان ثباتی نداره حتی خودتم ثباتی نداری، باید پذیرفتش!

یاد غزل یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور حافظ افتادم بعد از این نوشته می ذارمش!

حافظ خوانی

امروز در یکی از فرهنگسراهای مشهد جلسه حافظ خوانی هست نمی دونم به درد می خوره یا نه!؟

این جور جلسات خیلی شرکت کردم و خوب بیشتر به جنبه ی هنری شعر توجه می کنند منم حوصله م از این بحث ها سر میره هر چی هم میام خودمو مشتاق نشون بدم نمیشه!؟

کلا هم دیگه یه طوری هستم از درون سرد شدم اشتیاق هیچ کاری هم ندارم  ببخشید غرغر نمی کنم!؟

معنویت و خطراتش

تا الان دو نفر را دیدم که یک نفر به اسم عرفان بهشان گفته یک اعمالی انجام دهند و این دو نفر دچار بیماری شدند!

و همجنین طبق تحقیقاتی که کردم ذکر اگر متناسب با ظرفیت افراد تعیین نشود می تواند موجب بیماری یا فقر شود!

چله نشستن اگر زیر نظر یک استاد وارد نباشد می تواند منجر به بیماری اعصاب و روان یا حتی خودکشی شود!

این ها گفتم که اولا قبل هر چیز دنبال یک استاد باشید دوما هر کسی را به عنوان استاد قبول نکنید فردی که استاد این کار است صاحبدل است و فرد صاحبدل روشن ضمیر است و در اوضاع و احوال کنونی جهان این افراد خودشان را از عموم مردم مخفی می کنند بنابراین به هر کسی اعتماد نکنید به خصوص آن هایی که دوست دارند برای خود گروه و دم و دستگاهی درست کنند این طور افراد بیشتر به نظر می آید دنبال معروفیت باشند!

البته می شود ریسک کرد اما خوب معمولا شیطان نمی گذارد به این راحتی ها کسی وارد حرم الهی شود به قول حافظ:

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز

دست غیب آمد و بر سینه ی نامحرم زد

چیزی که من فهمیدم اولین کاری که باید بکنیم عبادت از سر عادت را کنار بگذاریم و به قول حضرت عیسی با تمام دل خداوند را محبت کنیم!

همان ذکرهای حضرت فاطمه و صد تا لا اله الا الله و آیت الکرسی و چهار قل را بخوانیم نمازمان با تمام توجه و دل باشد کم کم درست می شویم!

روز شیراز

امروز 15 اردیبهشت، روز شیراز است، من چند باری شیراز رفته ام شهر خوش آب و هوا و با صفاییست البته حتما الان خیلی تغییر کرده است!؟

پر از جاذبه های دیدنی و باغ های باصفاست می گویند اصفهان نصف جهان اما شیراز هم از اصفهان کم نمی آورد! 

یک دلیل اینکه شیراز را دوست دارم به خاطر این است که شهر حافظ و سعدیست و مردم خوش ذوقی دارد قبلا که این طور بود!

یکی از صحنه های جالب در شیراز دیدن گربه های پرشین در خیابان است جالب است که گربه های شهرهای مختلف ایران با هم فرق دارند البته شاید حیوانات دیگر هم همین طور باشند اما گربه ها بیشتر توی چشم هستند!

این هفته هر روز، یک مناسبت بود اردیبهشت ماه زیبایی است ماه فالوده شیرازی و آبلیموه و بهارنارنج! به به!


پی نوشت: یادی هم کنیم از نرگس شیراز و سرو شیراز که پای ثابت اشعار فارسی هستند و رنگ و عطر فوق العاده ای دارند!