باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

مشاور

دیروز مشاور بودم گفتن تو که ریاضی دوست داری توی طراحی لباس موفق میشی برو دنبال اون منم گفتم اصلا علاقه ندارم ترجیح می دم برم نویسندگی.

اما الان دارم فکر می کنم دقیقا منظورم از اینکه مشاور گمراهت می کنه همینه با چنان اطمینانی میگه برو دنبال طراحی لباس که فکر می کنی یه چیزی می دونه بعد میری یه مدت تو این چیزا آخرش می فهمی اشتباه اومدی!

واقعا فکر می کنم پیش مشاور نرم بهتره چون بیشتر چیزایی که بهم گفت خودم می دونستم اما عمل نمی کردم کلا هم به عقلش شک کردم گفت ریاضی دوست داری برو دنبال طراحی لباس، طراحی لباس کار هنریه منم اصلا ذوق هنری ندارم یعنی کور شده ذوقم.

ای کاش

ای کاش یک نفر رو داشتم باهاش حرف می زدم.

کسی که واقعا دوستم بود.

ولی انگار ناف من رو با تنهایی بریدن.

البته از اونجایی که به هر کسی نزدیک میشم اون کسی که می خوام نیست و اخلاق های ناجور داره که خوشم نمیاد آخرش هم با هم دعوامون میشه یه خاطره ی بد ازم براش می مونه بهتره به کسی نزدیک نشم.

البته یه پیج پیدا کرده بودم تو اینستاگرام مثل خودم بود

می گفت به همه خوبی کردم ازم استفاده کردن با همه خوب بودم آخرش وقتی مشکل داشتم هیشکی کمکم نکرد!

یه بار تست دادم پیش یه روانشناس بهم گفت تقریبا اختلال شخصیت اجتنابی داری.

می دونید تازگی فهمیدم از هر کی خوشم میاد بهم نزدیک نمیشه ازم فاصله می گیره اما یه کسایی که ازشون خوشم نمیاد میان باهام دوست میشن منم از بی دوستی باهاشون دوست میشدم ولی به خودم ضرر زدم با این کار، اونا دوست واقعی نبودن.

میگن زمانی پخته شدی که پر حرف باشی اما چیزی به زبون نیاری. من برعکس شدم قبلا حرف نمی زدم حالا همش می خوام حرف بزنم فکر کنم بد پختم وا رفتم!؟

خنک بود می دونم!

من واقعا به کمک احتیاج دارم اما هیچ مشاوری نمی تونه کمکم کنه این قدر مشاور رفتم همه شون حرفایی می زنن که فقط گمراه تر میشی!

کلا روانشناس هایی که من دیدم همه شون تیپ هایی بودن که من نمی تونم اون ارتباط که باید رو باهاشون بگیرم فقط یه دکتر هومیوپاتی بود که البته پزشک بود و روانشناسی می دونست که حس خوب بهش داشتم اصلا با هم دوست شدیم ولی دیگه اون ارتباطم تموم شد.

کلا پزشک ها رو دوست دارم نمی دونم چرا! با اینکه تو مطبشون اذیتت می کنند و خودشون و منشی هاشون اخلاق درست برخورد کردن با مراجع رو ندارن ولی معمولا هم اونا هم من ارتباط خوبی با هم می گیریم اما روانشناسا نه گاهی اون ها می خواستن بهم نزدیک بشن اما من نخواستم!

رویایی با تعبیر عجیب

دیشب دم صبح یک خوابی دیدم 

فقط یک صحنه اش یادم مونده

خواب یک نفر بود

تعبیرش هم خیلی عجیب هست

هم فرهنگ نمادها رو نگاه کردم

هم سایت تعبیر خواب رو

خودش یه دو راهی است

همین جوریش بین زمین و هوا بودم

حالا بیشتر تو این حالتم

یه هیجان و ذوقی دارم که اگر بشه چی میشه!؟

یه حالتم دارم ناراحتم از این که این قدر ذوق کردم!؟

دیشب قول دادم به خدا

دقیقا باید همون شب این خواب رو می دیدم!؟

می دونم اگه بگیری فقط واسه چند سال این حس های خوب هست بعدش من فیلم یاد هندوستون می کنه و خسته کننده برام میشه!؟

ولی با خودم می گم شاید بهم نیاز داره این غیر انسانیه یه نفر که وابسته ت شده رو ول کنی!

البته خیلی وابسته نشده بود هنوز اول ماجرا بود

من تو نزدیک شدن به آدما خیلی محتاطم، زود به کسی از هر جنسی پا نمی دم!

الان که اعتمادم ندارم!؟

خوب بالاخره نوشتم و خالی شدم هیجانم خوابید

موسیقی سنتی

موسیقی سنتی یک حس خاصی دارد یک حس خاص که نمی شود وصفش کرد نه تنها موسیقی سنتی ایرانی بلکه موسیقی سنتی ملل دیگر هم همین طور است.

کشورهایی مثل هند و افغانستان و ترکیه و آذربایجان و کشورهایی عربی که مثل خودمان شرقی هستند یک حس دارند و موسیقی سنتی کشورهای غربی حس دیگری دارند مثل اسکاتلندی و انگلیسی ولی متفاوت تر از همه موسیقی ملل شرق دور است ژاپنی و چینی یا کره ای.

البته من خیلی دقیق دنبالش نرفته ام توی فیلم ها یا اینترنت شنیدم اما به خاطرم مانده است همین که به خاطرم مانده یعنی خاص بوده اند.

نمی دانم موسیقی کلاسیک غربی جزو کدام دسته حساب می شود در واقع نمی دانم برطبق چه مشخصه هایی سبک های موسیقی را طبقه بندی می کنند اما موسیقی کلاسیک هم خیلی زیبا و گوش نواز است.

یک بار یک روانشناس وقتی فهمید موسیقی سنتی ایرانی گوش می دهم به من گفت: آدم هایی با احساسات و خاص و لطیف دنبال موسیقی سنتی می روند من و شوهرم هر دو ساز تار می زنیم.

ویدئویی هست از یک گروه ژاپنی که با سازهای ایرانی، به خوانندگی یک ایرانی، آهنگ اندک اندک استاد شهرام ناظری را اجرا می کنند نمی دانید چه حس خوبی دارد و این گروه چقدر گوگولی مگولی هستند. پیام دوست داشتن و عشق از این گروه می گیری.

در این دنیای شلوغ و پلوغ سریع السیر، موسیقی آن هم از نوع سنتی یا کلاسیک خیلی خیلی به آرامش روح و روان کمک می کند.

تحریک پذیری و عصبانیت

مدتی است که دچار عصبانیت هستم و زود اعصابم تحریک می شود و مثل قبل که خشمم را درونم می ریختم نیستم بلکه زود واکنش نشان می دهم.

از صبح داشتم مقاله در این باره می خواندم اما بعد از تمام شدن مقاله رفتم به آشپزخانه و با مادرم بحثم شد یعنی واقعا چند دقیقه بیشتر طول نکشید از آرامشی که از خواندن مقالات پیدا کردم تا اینکه مادرم یک حرفی بهم زد و من عصبانی شدم الان هم یک مگس آمده است و موی دماغم شده است!

وقتی می آیی کنش اجتماعی انجام دهی ناکام می شوی وقتی ناکامی، عصبانی می شوی بعد مجبور می شوی همه چیز را بپذیری و بنشینی یک کنار بعد می گویند چرا ساکتی؟! چرا آدم های خوب کاری برای دنیا نمی کنند و ساکت هستند!؟ خوب چه کار می شود کرد!؟ شما بگویید!؟ تا دنیا بوده همین بوده است، ظلم، به خصوص به زن ها!؟

یک نقل قول دیگر هم در اینترنت هست که می گوید ادب و صداقت چیزهای گرانقیمتی هستند از هر کسی نمی شود انتظار داشت دارای آن باشد.

علل عصبانیتhttps://www.chetor.com/89979-%D8%B9%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AA/

عصبانیت در زنانhttps://www.chetor.com/27637-%d8%b9%d9%84%d8%aa-%d8%b9%d8%b5%d8%a8%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%aa-%d8%b2%d9%86%d8%a7%d9%86/

مدیریت احساسhttps://www.chetor.com/65696-%d9%85%d8%af%db%8c%d8%b1%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d8%ad%d8%b3%d8%a7%d8%b3%d8%a7%d8%aa/

تحریک پذیریhttps://doctoreto.com/blog/%D8%AE%D9%84%D9%82-%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%DA%A9-%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1/