باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

روانشناسی و خودشناسی

مدتی است که بد دهان شده ام آن هم من که از فحش دادن بدم می آمد و اصلا این کار را نمی کردم بنابراین گشتم و یک مقاله ی خوب پیدا کردم فحش دادن و با نیش و کنایه حرف زدن نوعی از خشونت کلامیست که به دلیل ناکامی و کم بودن مهارت گفت و گو به وجود می آید باید اعتراف کنم که با نیش و کنایه حرف زدن را از نوجوانی داشته ام و فکر نمی کردم کار بدی باشد فکر می کردم از خودم دفاع می کنم بگذریم.

در مقاله های مربوطه به این مقاله هم دو مقاله ی خوب در مورد چگونه شاد بودن خانم ها و اختلال دوقطبی نوع 2 را پیدا کردم که برایم مفید بودند لینک های هر سه مقاله را می گذارم اگر دوستان تمایل داشتند استفاده کنند مقاله ها مفصل و طولانیست اما ارزش خواندن را دارد.

علل فحش دادنhttps://namnamak.com/%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C/%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C/%D8%B9%D9%84%D8%AA-%D9%81%D8%AD%D8%B4-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%86

زنان شادhttps://namnamak.com/%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C/%D8%B2%D9%86-%D8%B4%D8%A7%D8%AF

اختلال دو قطبی نوع 2https://namnamak.com/%D8%A8%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D9%88-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA/%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86/%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%AF%D9%88-%D9%82%D8%B7%D8%A8%DB%8C-%D9%86%D9%88%D8%B9-%D8%AF%D9%88

رسالت در زندگی

چند روز پیش یک جا خواندم رسالت شما در زندگی شفای زخم هایتان است و اینکه به دیگران هم  یاد بدهید چطور خودشان را مداوا کنند است!

یک دوست دیگرم هم چند وقت پیش به من گفت رسالتت در زندگی شفای خودت است و پیدا کردن خودت، به نوعی شناخت خود. معنای زندگیم زین پس خودم و شفای خودم است.

اینکه من با روانشناسی آشنا شدم و روان خودم را تا قسمتی شناختم باعث شد دنیای جدیدی را ببینیم با آلبرت الیس و ویکتور فرانکل آشنا شدم هر دو را مثل حافظ و مولانا دوست دارم و می پرستم. ( این هم از عادت های ما ایرانی هاست مرید شدن و پرستیدن یک فرد  قطعا دلایلی هست).

من از این رسالتم خوشم آمد در ضمن می دانم موسیقی و شعر خودشان برای روح و روان مرهم هستند البته هنرهای دیگر هم همین گونه می باشند سینما، نقاشی، تئاتر، ادبیات و ...

حیطه ی خیلی بزرگیست فرهنگ و هنر و وارد شدن به آن به این آسانی ها نیست چون من پیش زمینه آنچنانی هم ندارم ولی خوب می شود و باید انگار واقعا دستی در هنر ببرم آن هم به نیت شفای زخم روح و روان خودم و انسان ها.

قربانی نشان دادن و جلب ترحم

یک استوری در اینستاگرام خواندم با این مضمون که قربانی نشان دادن خود، اینکه بگویی کسی دوستت ندارد، اینکه بگویی کسی قدرت را نمی داند و ... برای جلب ترحم دیگران کاری مبتذل است و نشان فرومایگی یک نفر می باشد!

اول لازم است بگویم که آقای چخوف جای ما نیست که این حرف ها را می زند دقیقا دارد قضاوت می کند و به ما برچسب می زند!

دوم این که خوب مادر و مادربزرگ و هر کس دورمان بوده است همین حرف ها را به ما می زد و ما هم که کودک یا نوجوان بودیم گوش می کردیم البته که نمی دانستیم چه می گویند و درونشان چه خبر است و نمی دانستیم دنبال جلب ترحم هستند!

سوم باشد من دیگر این کار را نمی کنم اگر دیگران این طور فکر می کنند و البته دیدن عاقبت نسل های پیش هم درس بزرگی می دهد که اگر می خواهی به سرنوشت آنان دچار نشوی بگرد و راهی پیدا کن که از این مهلکه به درآیی وگرنه اوضاعت خیلی بدتر از آن ها خواهد بود!؟

آری من دیگر خودم لوس نمی کنم به کودک درونم خودم می رسم تا نیازی به جلب محبت دیگران نداشته باشد می گویند باید طرحواره هایت را درمان کنی فعلا می خواهم با کتاب و اینترنت این کار را بکنم چون حوصله ی مشاور روانشناسی را ندارم اگر جواب نگرفتم دیگر مجبورم مراجعه کنم!

انسانیت

جدیدا علاقه به مبحث انسانیت خیلی زیاد شده است می گویند انسانیت از دین و مذهب بالاتر است!

می خواهم بیشتر در موردش تحقیق کنم و بنویسم از نظر من انسانیت از دین خارج نیست!

حال برسیم به یک نکته هایی که تا به حال فهمیده ام!

قدیم ها انسان ها آموزش ندیده بودند و ذهن فعال نداشتند انسان ها روان انسانی را نمی شناختنند! تنبیه ها بدنی بود اما الان روانیست!؟

مثلا می گویند چرا در قرآن حکم شلاق داریم این کار غیرانسانی است اما آیا سلول انفرادی که امروزه تنبیه زندانی های نافرمان است انسانیست!؟

شما شلاق بخورید خیلی دردناک است بدنتان زخم می شود و جایش باقی می ماند اما در سلول انفرادی شما بی صدا و بی درد رو به دیوانگی و پریشانی می روید و این درد روانی درمان ندارد و تا آخر عمر با شما خواهد بود آیا این بدتر نیست؟!

 بگذریم که شکنجه های روانی دیگر هم هست که ما آگاه نیستیم

اگر فرض را بر این بگیریم که حکومتی عادل بر کشوی حاکم است این حکومت چگونه باید شهروندان خلافکار را تنبیه کند؟! عده ای می گویند اصلا تنبیه نباید کرد خلافکارها باید رواندرمانی شوند و ریشه ی مشکلشان که باعث می شود رفتار ضد اجتماعی بروز دهند پیدا شود! 

در این مورد فعلا همین قدر می دانم اینکه منوال کار چگونه است را نمی دانم اما این را می دانم در بیمارستان های اعصاب و روان ما رفتاری صورت می گیرد که بیمار را بیمارتر می کنند به نظر می رسد کادر روانپزشکان و روانشناسان و پرستاران ما آنچنان حرفه ای عمل نمی کنند در این صورت شما چه انتظاری از زندانبانان دارید!؟

علوم شناختی

علوم شناختی یک رشته ی جدید میان رشته ایست که عمر زیادی در ایران ندارد و از مقطع ارشد می توان واردش شد.

این رشته بین کامپیوتر و علوم مغز و اعصاب و فلسفه و روانشناسی است.

ابتدا که با روانشناسی آشنا شده بودم به سرم زد بروم ارشد این رشته را بخوانم خوب من کارشناسی و ارشدم کامپیوتر است اما بعد دیدم من از دانشگاه زده شده ام باز بروم آنجا چه کار!؟

ولی رشته ی نو و جذابی به نظر میاد دقیقا آن چیزی هایی درش هست که همیشه من را به خودش جذب می کرده است ای کاش از مقطع کارشناسی این رشته بود.

کلا که من درس و علم و مطالعه را باید بگذارم کنار به جایی رسیدم که دیگر این ها جواب روحم را نمی دهد ولی هنوز حب علم دارم حب سیاست هم دارم حب کار هم دارم!؟