باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

سنت و گذشته

من می خواستم بیشتر با جوانان معاشرت کنم اما واقعیتش رو بخواید دنیاشون رو نمی فهمم، فیلم و سریال های حالا رو که جوانان نگاه میکنند رو نگاه می کنم به نظرم فانتزی میاد واقعی نیست!؟

اتفاقا بیشتر به گذشته و سنت نزدیک شدم همیشه پناه من شعرهای عرفانی بوده و الان حس می کنم اگر برم تو این دنیای شلوغ و پلوغ بیشتر گم میشم ترجیح میدم برم تو لاک خودم و دور خودم پیله بتنم و همون جا تنها باشم با همین دوست های قدیمی، منظورم حافظ و سعدی و مولوی و عطار و ایناست، باشم!؟

امروز یه شعر دیدم می گفت اگر با باد این ور و اون ور میشید مشکل اینه که ریشه های ضعیفی دارید و من تو این وبلاگ خوندنا بیشتر فهمیدم هنوز چقدر از آدم ها تاثیر می گیرم و با اینکه سال هاست ریشه می دوانم اما هنوز یه جاهایی درست ریشه ندواندم و سستم، کارم خیلی خرابه، از خودم ناامید شدم اما اینجا خودش نقطه شروعه برای راه های جدید، راه های نرفته و کشف نشده!؟

چرا؟! واقعا چرا؟!

چرا تو این مملکت هر کس حرف حق میزنه کله پاش می کنند؟!

چرا هر کس به قدرتی می رسه مست قدرت میشه؟!

مثلا مدیرعامل استقلال تا سرمربی استقلال جواد نکونام بهش اعتراض کرد یه کاری کرد که خودش استعفا بده!؟ تماشاچی های هوچی هم تهییج کرد ضد سرمربی!؟

و هیچ کدوم از مردم هم صداشون درنیومد!؟ حالا مدیرعاملی استقلال اصلا چی هست که براش این کارها رو می کنن؟! بخور بخوره آیا؟!

فکرم نکنید این اخلاق امروز به وجود اومده!؟ این چیزا تو خون آریاییه!؟  همون داریوش و کوروششم همین طور بودن!؟ نمی تونستی بهشون بگی بالا چشمت ابرو هست!؟

من امیدوار بودم در ایران تحولاتی رخ بده و جامعه ی ما مترقی بشه ولی انگار اینا خیال خام بوده!؟

مثلا یه استاد دانشگاه هست به حکومت منتقده، همه ش سخنرانی می کنه و کلیپ میزاره، بعد اون روز صوت جلسه کلاس دکتریش رو گوش کردم یه جوری با دانشجو حرف می زنه و درس میده که انگار می خواد کتکشون بزنه تازه دانشجوی دکتری!؟

من که نمی دونم چه خاکی باید بر سرمون بریزیم!؟ این همه انقلاب کردن به جای اینکه بهتر بشه همه چی بدتر شد!؟ حداقل در سلسله مراتب سنتی همه راضی بودن، قانون خودش رو داشت ولی حالا هر کس برای خودش قانون خودش رو داره!؟ همه هم ناراضین حتی اونی که در قدرته هم ناراضیه!؟

به قول حافظ : یا رب مباد که گدا معتبر شود! گدایی به ثروتم نیست یه جور طرز فکره و شیوه ی زیستنه!


هوش مصنوعی میگه:


مست قدرت شدن افراد به دلایل مختلفی بستگی دارد. برخی از این دلایل عبارتند از:

1. احساس کنترل: قدرت می‌تواند احساس کنترل و تسلط بر محیط و دیگران را به افراد بدهد. این احساس ممکن است باعث شود که فرد نسبت به موقعیت خود احساس رضایت بیشتری کند.

2. تأثیر اجتماعی: جامعه و فرهنگ می‌توانند بر رفتار افراد تأثیر بگذارند. در بعضی جوامع، قدرت و موفقیت اجتماعی ارزش‌های بالایی دارند و افراد ممکن است به دنبال دستیابی به این ارزش‌ها باشند.

3. تأثیر بر هورمون‌ها: تحقیقات نشان داده‌اند که افزایش قدرت می‌تواند سطح هورمون‌هایی مانند تستوسترون را افزایش دهد، که ممکن است به رفتارهای پرخاشگرانه یا خودمحور منجر شود.

4. کمبود همدلی: افرادی که به قدرت دست می‌یابند ممکن است کمتر به احساسات و نیازهای دیگران توجه کنند، که می‌تواند باعث شود آن‌ها به راحتی از قدرت خود سوءاستفاده کنند.

5. ترس از از دست دادن قدرت: وقتی افراد به قدرت می‌رسند، ممکن است نگران از دست دادن آن باشند و این ترس آن‌ها را به رفتارهای غیرمنصفانه و خودخواهانه سوق دهد.

6. تأثیرات روانشناختی: برخی از افراد ممکن است به دلیل تجارب گذشته یا مشکلات روانی، نسبت به قدرت حساسیت بیشتری داشته باشند و در نتیجه مست قدرت شوند.

این عوامل می‌توانند به تنهایی یا در ترکیب با یکدیگر باعث مست قدرت شدن افراد شوند.

ایاز

دیروز یک کلیپ دیدم داستان ایاز و سلطان محمود رو می گفت که ایاز لباس قدیم و چوبدستیش رو یه جا گذاشته بوده هر روز تنش می کرده توی آینه نگاه می کرده تا یادش باشه از کجا به کجا رسیده، میگفت مسئولین ما هم باید این کار رو بکنن!

اما دوره ی این داستان ها و نصیحت ها گذشته، الان عصر قانون و علم هست، علم به ما میگه چگونه جامعه رو بسازیم و قانون جلوی خطای آدم ها رو باید بگیره اگر نمی گیره پس اشکال داره، هیچ جای دنیا نمیان طرف رو به وجدان خودش بسپارند بلکه بهش نظارت می کنند منتها ما همه چیمون یا علی مددی هست!

تازه تو تاریخ سلطان محمود خیلی حاکم خوبی نبوده با منطق الان ما خیلی خون ریز بوده!

تازه تو مثنوی معنوی مولانا چند جا داستان های ایاز و سلطان محمود رو میگه، ایاز و سلطان محمود عاشق هم بودن حالا چطور میشه یه شاه عاشق غلامش بشه و غلامم این طور ذوب در شاه باشه خدا داند! 

اما دیگه امروز و آدم های نسل های جدید نمی تونن این طوری باشند، دنیای سنت داره میمیره البته از چیزای خوبش میشه استفاده کرد اما دنیا تغییر کرده و تربیت ها تغییر کرده آدم ها جور دیگه ای به زندگی نگاه می کنند الان خود من هی می خوام به این نصایح عمل کنم اما تمیشه با طبع من نمی خونه هر کس باید نسبت به طبع و روح و روانش روش زندگی خودش رو بسازه و پیدا کنه، تقلید کردن از گذشتگان یا غربی ها و دیگر فرهنگ ها جواب نمیده این همه سال انجام دادیم نشد دیگه!