باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

پیوند دوباره جامعه

صلاح جامعه در پیوند دوباره ی جامعه است. مردم اگر باور داشته باشند که حکومت جامعه خیرخواه آن هاست و برای این کار حاضر است منافع خودش را زیر پا بگذارد دوباره به سمت حکومت باز می گردند.

وقتی مردم ناامید هستند و چراغ روشنی نمی بینند حتی دست از خدا می شویند آن هایی که روزی با خدا بودند حال بی خدا می شوند و حاضرند برای بقای خود هر کاری کنند.

یادتان هست فیلم کشتی تایتانیک را که موقع غرق شدن کمتر کسی به عزیزانش فکر می کرد حتی حاضر بودند عزیزانشان را رها کنند و خودشان زنده بمانند چه برسد به بیگانگان!

وقتی فشار حکومت روی مردم در این حد است چه انتظاری دارد که مردم اخلاقی عمل کنند؟ یا قانون را رعایت کنند؟  آیا وقتی شما توسط غربی ها تحریم می شوید و تحریم ها را دور می زنید برای بقای خودتان نیست؟! خوب این مردم هم کاری که شما با غربی ها می کنید با شما می کنند تا ادامه دهند!؟

اگر روا نیست کاری که غرب با شما می کند چرا آن را بر مردم خودتان روا می دارید؟! اصلا این کار مصلحت برای خودتان هم نیست زیرا روز به روز مردم بیشتری از شما فاصله می گیرند و اگر فکر می کنید بی پشتوانه ی مردم می توانید ادامه دهید اشتباه می کنید خودتان هم می دانید اشتباه می کنید!

ما غربی شده ایم!

یک سری شواهد به ما نشان می دهد که ما غربی شده ایم و نسل های جوان تر بیشتر گرایشات غربی دارند مثلا همین که آهنگ برای آزادی شروین حاجی پور که سبکش بیشتر غربیست چنین بازتابی داشت و بین جوانان این قدر محبوب شد در صورتیکه خواننده های دیگر مثل مهدی یراحی هم چند آهنگ انقلابی و اعتراضی ساختند اما آن ها چندان محبوب نشد!

آمریکا خیلی قشنگ و نرم و بدون دردسر فرهنگش را به ما منتقل کرد جوری که خودمان تمایل بیشتری به این فرهنگ داریم تا فرهنگ خودمان!؟ کاری که اعراب و مغول و اسکندر نتوانستند بکنند!؟

البته من نشانه هایی می بینم که نوجوانان ایرانی هم در مراوداتی که با خارجی ها دارند یک چیزهایی را از فرهنگ ایران به آن ها منتقل کرده اند باید دید در این بد و بستان ها چه می شود!


جاوید ایران

آشتی غرب و شرق

آیا تمام نزاع ها سر غرب و شرق است؟! یعنی ایران، افغانستان یا هند یا هر جای دیگر دعواها و حکومت هایشان به خاطر شرق و غرب است؟! اینکه چقدر نفوذ داشته باشند در هر کشوری و اینکه بخواهند نفوذ دیگری را کمتر کنند!؟

الان ایران با یک بحران روبروست جایی که بسیار استراتژیک است و آیا خارجی ها می خواهند انقلاب راه بیندازند؟ یا اگر انقلاب نشد حمله ی نظامی کنند؟

آیا بهتر نیست به جای جنگ راه انداختن برای یک دفعه از شیوه ای دیگر استفاده کنید؟! آیا با ایرانیان خصومتی دارید؟ اگر ندارید اختلاف هایتان را حل کنید!؟ نه با فشار و زور با حرف خوش!؟

اگر خاورمیانه جنگ شود هزینه اش بیشتر است یا اینکه بنشینید و به حرف های هم گوش بدهید؟! 

این را برای خود ایران هم می گویم! چرا دولت فعلی یا نمایندگان رهبری با آقای رضا پهلوی و دیگر مخالفین خارجی و داخلی که بعضی هایشان زندان هستند صحبت نمی کند!؟

من می دانم وقتی اختلاف و دلخوری و حتی نفرت و کینه در افراد به وجود می آید دیگر حرف زدن سخت می شود وقتی پر بغضی و هر حرفی می خواهی بزنی اشکت سرازیر می شود! راستش ما تا الان نتوانستیم اختلاف خانوادگی خودمان را حل کنیم چه برسد به اختلاف های جمعی!؟

در این روزگار بخشیدن سخت شده است مردم معنای واقعی آن را درک نکردند چون الگوی واقعی بخششی وجود ندارد تا برایمان حرف بزند تا از او یاد بگیریم کلمات دیگری نیز این گونه اند پذیرش، بینش، نیایش، خرد و ... .

تجربه افغانستان و عراق و سوریه فکر می کنم کافی باشد تا نشان دهد فقط با قدرت نمی توان در جایی استیلا پیدا کرد اگر امروز فرهنگ غربی به خصوص انگلیسی زبان ها در همه جا نفوذ کرده است فقط به خاطر قدرت این کشورها نیست هنر این کشورها در دل های نسل های جدید ملل دیگر رسوخ کرده است زندگی آن ها الگوی ما شده است با تمام اشکلاتی که بهشان وارد است اما این اشکالات سنگین نیست تا در معیار سنجش ما جایش را چیز دیگری بگیرد!

موسیقی سنتی

موسیقی سنتی یک حس خاصی دارد یک حس خاص که نمی شود وصفش کرد نه تنها موسیقی سنتی ایرانی بلکه موسیقی سنتی ملل دیگر هم همین طور است.

کشورهایی مثل هند و افغانستان و ترکیه و آذربایجان و کشورهایی عربی که مثل خودمان شرقی هستند یک حس دارند و موسیقی سنتی کشورهای غربی حس دیگری دارند مثل اسکاتلندی و انگلیسی ولی متفاوت تر از همه موسیقی ملل شرق دور است ژاپنی و چینی یا کره ای.

البته من خیلی دقیق دنبالش نرفته ام توی فیلم ها یا اینترنت شنیدم اما به خاطرم مانده است همین که به خاطرم مانده یعنی خاص بوده اند.

نمی دانم موسیقی کلاسیک غربی جزو کدام دسته حساب می شود در واقع نمی دانم برطبق چه مشخصه هایی سبک های موسیقی را طبقه بندی می کنند اما موسیقی کلاسیک هم خیلی زیبا و گوش نواز است.

یک بار یک روانشناس وقتی فهمید موسیقی سنتی ایرانی گوش می دهم به من گفت: آدم هایی با احساسات و خاص و لطیف دنبال موسیقی سنتی می روند من و شوهرم هر دو ساز تار می زنیم.

ویدئویی هست از یک گروه ژاپنی که با سازهای ایرانی، به خوانندگی یک ایرانی، آهنگ اندک اندک استاد شهرام ناظری را اجرا می کنند نمی دانید چه حس خوبی دارد و این گروه چقدر گوگولی مگولی هستند. پیام دوست داشتن و عشق از این گروه می گیری.

در این دنیای شلوغ و پلوغ سریع السیر، موسیقی آن هم از نوع سنتی یا کلاسیک خیلی خیلی به آرامش روح و روان کمک می کند.

فشار آوردن بر ایرانی ها

اکثر ایرانی ها خلقیاتی دارند که شاید بقیه کشورها نداشته باشند. مثلا فشار آوردن، سرکوب کردن، منع کردن روی یک ایرانی معمولا جواب عکس می دهد.

حکومت ما موسیقی را منع کرد همه بیشتر از قبل رفتند دنبال موسیقی، ماهواره را منع کرد بیشتر مردم رفتند سراغ ماهواره، حجاب را اجبار کرد و هر کس رعایت نکرد تحت فشار گذاشت بیشتر بی حجابی رونق گرفت، کازینو و میخانه ها را جمع کرد علاقمند به رفتارهایی که درون این مکان ها بود بیشتر شد، اینترنت را فیلتر کرد همه فیلترشکن نصب کردند!

دولت آمریکا سالهاست حکومت ایران را تحت فشار قرار می دهد اما نتیجه ی عکس می گیرد الان هم دارند در سازمان ملل جلسه برقرار می کنند که رای گیری کنند ایران را از کمیسیون مقام زن حذف کنند باور کنید این کار را کنید زنان در ایران بیشتر تحت فشار قرار خواهند گرفت.

ایرانی ها نمی توانند گروهی کار کنند نمی دانم دردمان چیست اما در شرکت ها همه با هم سر جنگ دارند و می خواهند هم را کنار بزنند، رقابت و برتری جویی و خودکامگی در بین ما ایرانی ها خیلی زیاد است. حاضریم سرمان برود ولی حرفمان نرود!

آمریکا و غرب اگر می خواهند ایران را نابود کنند خوب به کارهایشان ادامه دهند اما اگر خیرخواه ما هستید این روشتان جواب نمی دهد، بگذارید خودمان با زبان خودمان، بین خودمان مشکلاتمان را حل کنیم! شما نمی دانید اکثر مردهای ایرانی خلقیات عجیبی دارند و زن های ایرانی همیشه با شیوه ی خودشان آن ها را مدیریت کرده اند!

خیلی تلخ است که جامعه ی ما این گونه است اما هست!؟ زمان می برد تا شیوه ی زندگانی ما تغییر کند اول زن ها باید تغییر کنند چون آن ها نسل بعد را تربیت می کنند اما مشکل این جاست دیگر زنان حالشان با خودشان خوب نیست! چرایش را نمی دانم!؟

ما شیوه ی زندگی مادرمان را نمی پسندیدیم از رفتار پدرمان با مادرانمان ناراحت بودیم پیش خودمان شیوه ی دیگری در پیش گرفتیم اما شیوه ی ما، ما را از اصلمان دور کرد، اینکه دیگران چقدر مقصر بودند را نمی دانم اما من یکی امروز دیگر مسئولیت گذشته ام را به عهده گرفتم حتی اگر گولمان زده باشند باز هم خودم گول خوردم باز هم چیزی درونم بوده است که من بااختیار خودم آن را انتخاب کردم! همین!