باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

خنثی کردن افراطی گری

خوب ما متوجه هستیم افراطی گرایی خود باعث به وجود آمدن افرط گرایی دیگر بر ضد آن میشود مثلا حکومت سکولار و ملی گرای پهلوی باعث به وجود آمدن جمهوری اسلامی شد یا افراط گرایی یهودی صهیونیست باعث به وجود آمدن حماس و جنگ شد!

اما به نظر من برای خنثی کردن افراط گرایی، لازم است در ایالات‌متحده آمریکا یک تغییری رخ دهد چون به عنوان یک ابر قدرت با نظام لیبرال خود قطعا زیاده روی هایی می کند و باعث میشود افراط گراهای مسیحی مثل مورمور ها در خود کشورش یا افراط گراهای اسلامی یا اسم دیگرشان بنیادگراها به وجود بیایند پس این دولت آمریکاست که لازم است میانه رو بشود و این هم کار مردم آمریکاست نه ما!

هوش مصنوعی می گوید: 

برای خنثی کردن افراط گرایی، می‌توانید از راه‌های زیر استفاده کنید:
1. ترویج فرهنگ تعدد فکری و احترام به نظرات دیگران: با ترویج فرهنگ تعدد فکری و احترام به نظرات دیگران، می‌توانید افراط گرایی را کاهش دهید. باید به دیگران اجازه دهید که نظرات خود را بیان کنند و آن‌ها را به دقت بشنوید.
2. ترویج آموزش و آگاهی: با ترویج آموزش و آگاهی، می‌توانید افراط گرایی را کاهش دهید. باید به دیگران نشان دهید که چگونه می‌توانند بهترین راه‌حل‌ها را پیدا کنند و از نظرات مختلف استفاده کنند.
3. ترویج همبستگی: با ترویج همبستگی، می‌توانید افراط گرایی را کاهش دهید. باید به دیگران نشان دهید که همه در یک قایق هستیم و باید با هم کار کنیم تا بهترین نتیجه را بگیریم.
4. ترویج انسانیت: با ترویج انسانیت، می‌توانید افراط گرایی را کاهش دهید. باید به دیگران نشان دهید که ما همه انسان هستیم و باید به همدیگر کمک کنیم و به همدیگر احترام بگذاریم.
5. ترویج حوزه‌هایی مانند فرهنگ، هنر و ورزش: با ترویج حوزه‌هایی مانند فرهنگ، هنر و ورزش، می‌توانید افراط گرایی را کاهش دهید. باید به دیگران نشان دهید که ما همه به چیزهای مشترکی علاقه داریم و می‌توانیم با همدیگر در این حوزه‌ها همکاری کنیم.


ولی به نظر من اگر بتوانیم به افراط گرایان ثابت کنیم کارهایشان غیرمنطقیست هوادارهایشان کم می شود آنگاه خود به خود قدرت از دستشان گرفته می شود و به حاشیه می روند و این را هم لازم است قبول کنیم همیشه عده ای افراط گرا خواهند بود اما اگر اکثریت افراطی شوند وضع خطرناک می شود!

مارتین لوتر کینگ، مبارز بزرگ آمریکایی


روزی در بدترین حالت روحی بودم، فشارها و سختىﻫﺎ جانم را به تنگ آورده بود. سر در گم و درمانده بودم. مستأصل و نگران، با حالتی غریب و روحى ﺑﻰجان و ﺑﻰتوان به زندگی خود ادامه ﻣﻰدادم.

همسرم مرا دید به من نگاه کرد و از من دور شد، چند دقیقه بعد با لباس سر تا پا سیاه روی سکوى خانه نشست. دعا خواند و سوگوارى کرد!
با تعجب پرسیدم: چرا سیاه پوشیدهﺍی؟ چرا سوگواری ﻣﻰکنی؟
همسرم گفت: مگر ﻧﻤﻰدانی او مُرده است؟
پرسیدم: چه کسی؟
همسرم گفت: خدا... خدا مُرده است!
با تعجب پرسیدم: مگر خدا هم ﻣﻰمیرد؟ این چه حرفی است که ﻣﻰزنی؟
همسرم گفت: رفتار امروزت به من گفت که خدا مُرده و من چقدر غصه دارم، حیف از آرزوهایم...
اگر خدا نمُرده پس تو چرا اینقدر غمگین و ناراحتی؟

او در ادامه ﻣﻰنویسد: در آن لحظه بود که به زانو در آمدم گریستم.
راست ﻣﻰگفت، گویا خدای درون دلم مُرده بود...
بلند شدم و براى ناامیدیﺍم از خدا طلب بخشش کردم.

هیچوقت نا امید نشوید، خداوند هرگز ﻧﻤﻰمیرد...!

چشم زیبابین

از پرفسور حسابی نقل شده که می‌گفت : در دوره تحصیلاتم در آمریکا در یک کار گروهی با یک دختر آمریکایی به نام "کاترینا و همین‌طور فیلیپ" که نمی‌شناختمش هم‌گروه شدم از کاترینا پرسیدم فیلیپ رو می‌شناسی؟!

کاترینا گفت: آره...همون‌پسر که موهای بلوندِ قشنگی داره و ردیف جلو می‌شینه...

گفتم نمی‌دونم کیو میگی...

گفت: همون پسرِ خوش‌تیپ که معمولا پیراهن ‌و شلوار روشن شیکی تنش می‌کنه

گفتم بازم نفهمیدم منظورت کیه!

گفت همون پسر که : کیف و کفشش رو با هم ست می‌کنه!

بازم نفهمیدم منظورش کی بود.
کاترینا تن صداشو یکم آورد پایین و گفت: فیلیپ دیگه! همون پسر «مهربونی که روی ویلچر می‌شینه...»

این بار دقیقا فهمیدم کیو میگه ولی به طرز غیرقابل باوری رفتم تو فکر آدم چقدر باید نگاهش به اطرافش مثبت باشه که بتونه از ویژگی منفی چشم‌پوشی کنه...

چقدر خوبه مثبت دیدن! با خودم گفتم اگر کاترینا از من در مورد فیلیپ می‌پرسید چی می‌گفتم؟ حتما سریع می‌گفتم همون معلوله دیگه !

وقتی، نگاه کاترینا رو "با نگاه خودم مقایسه کردم" خیلی خجالت کشیدم ...

حالا ما با چه دیدگاهی به اطراف نگاه می‌کنیم؟ مثبت یا منفی؟
زیبابین و زیبایی بین هستیم یا فقط عیب و نقص ها برامون شاخص می شن و به چشم میان ؟ ذهنمون گرایشش به مثبت اندیشیه یا ...؟

قبول دارید زیبابینی هم از مصادیق بارز شکرگزاری خداونده ؟

روزنوشت اوقات تلخی

اوقاتم تلخ شد!

دنیا دارن مسخره مون می کنند!

به خاطر تجمع مردم واسه رونالدو!

**********

برای چند ثانیه شیشه ها لرزید!

فکر کنم زلزله شد!

**********

آستارا هم سیل اومده!

**********

من واقعا نمی دونم چه کار کنم!؟

آمریکا زودتر حمله کن ما رو بکش!؟

با یه کاری کردن که عملا مرده ایم!؟

خوبم نمیشیم!

فقط چند روز تو لحظه حال بودم و به هیچی فکر نمی کردم!

حالم خوب بود!

من خیلی فکر کردم...

من خیلی فکر کردم زمان شاه ایران قدرتمندترین کشور منطقه بود اما انقلاب که شد اتفاقاتی افتاد که کشور ضعیف شد بعدم جنگ شد و هزاران نفر کشته شدند کلی ضرر اقتصادی کشور دید، عقب موندیم از کشورهای دیگه ی منطقه!

الان کشور یه قدرت نسبی داره، این قدر قدرتمند هست که آمریکا حاضر نیست بیاد بجنگه و می خواد یه طوری کنار بیاد، اگر ما انقلاب کنیم باز کشور ضعیف بشه و حتی تجزیه بشه یا مثلا طالبان با اون تجهیزات آمریکایی و رفتارش بیاد به ایران حمله کنه، خیلی اوضاع بد میشه!

شاید بگید من ترسو هستم یا زیاد محتاطم یا دارم جنبه ی بد داستان رو می بینم ولی حفظ جان آدم ها مهم تر از مجازات چند تا آخوند و سپاهی هست، چه بخوایم چه نخوایم اینا سنشون زیاده کم کم عمرشون سر میاد با کارهایی هم که کردند احتمالا مریضی های بدی بگیرند و فوت کنند، راه اصلاح کشورم انقلاب نیست تدریجی است پس مجبوریم صبر کنیم می دونم گفتن اینکه شرایط بد رو تحمل کنیم آسونه اما خیلی از مردم در فشار اقتصادی هستند و باید فکری کرد، البته خود مردم به خودشون کمک می کنند اما تا اقتصاد سامان نگیره و تورم باشه چیزی عوض نمیشه متاسفانه یه عده می خوان که شرایط این طوری باشه، پس باید فکر کرد یه راه جدید اختراع کرد تا از بن بست دربیایم!

این نظر فعلی منه!