خرد چیست؟
تعریفی که من دارم این است.
توانایی تحلیل و بررسی موقعیت و فهم و دید همه جانبه و تصمیم گیری مناسب.
من چند تا یادداشت در روزهای گذشته نوشتم
در یکی نقل قولی از امام علی کردم با این مضمون که هر کس نفسی را بکشد مثل این است یک نسل را کشته است اما در ادامه نوشتم که خود امام علی در جنگ تعداد زیادی انسان را کشته است و همین طور در موقعیت هایی نیز نجنگیده است و افرادی را زنده گذارده است که بعد همان ها بر ضد خودش عمل کرده اند و حتی بعد از ضربت خوردن به دست ابن ملجم از خانواده ی خود می خواهد او را قصاص نکنند!
در یک یادداشت دیگر نوشتم در انجیل آمده است روزی فردی به صورت حضرت عیسی سیلی زد و حضرت عیسی آن طرف دیگر صورتش را به سمت آن شخص برد تا باز هم بزند و فرد خجالت زده شد و ایمان آورد اما همین حضرت عیسی با عالمان یهود و فریسیان چنین برخوردی نمی کند و از اول تا آخر جلویشان می ایستد.
خوب همان طور که مشخص است اگر بخواهیم کپی برداری کنیم مشخص نیست با مخالف خود چگونه باید برخورد کنیم نتیجه ای که می توان گرفت این است که کپی برداری یا مقایسه موقعیت ها با هم کار اشتباهی است هر موقعیت شرایط خودش را دارد و هر کنش یک واکنشی می طلبد و هر واکنش پیامدهای خودش را دارد در موقع تصمیم برای انجام یک عمل به همه ی این ها باید توجه کرد و به نسبت سود و زیان و میزان پایبندی به اصول و ارزش ها لازم است تصمیم مناسب گرفته شود.
یک جایی می خواندم برای غربی ها این شور حماسی خاورمیانه ای ها به خصوص ایرانی ها خیلی عجیب است.
در تمام تاریخ شور حماسی ایرانی ها به دادشان رسیده است و همه را بسیج کرده است برای جنگ و دفاع.
ایرانی ها دوست دارند جنگاوری را، می ستایند جنگاور را، حال امام علی باشد یا امام حسین یا رستم دستان یا ...
حتی زنان جنگاور هم داشته ایم و ستایش شده اند یا زنانی که فرزند جنگاور تربیت کرده اند ستایش شده اند و می شوند.
راستش را بخواهید من خودم هم از این شور و غوغاها خوشم می آید هیجان مثبت دلچسبیست حس زندگی دارد.
اما اولش این طور با شور است بعد که جنگ اتفاق بیفتد در وسط گود که باشی وقتی زخمی شوی یا ببینی یکی یکی همرزمانت کشته می شوند یا زخمی می شوند وقتی همه جا را بوی خون بر می دارد آنگاه دیگر شورانگیز نیست!
البته من که جنگ نرفتم فقط خیال کرده ام یا فیلم و تئاتر جنگی دیده ام اما با این ها می توان بهت و حیرت جنگ را کمی لمس کرد و می توانی بفهمی کسی که زنده می ماند تا آخر عمر با این خاطرات چگونه زجر خواهد کشید.
یک فرزانه ی چینی (که اسمش یادم نیست) می گوید هر وقت بشود در زمان جنگ، صلح اتفاق بیفتد باید این کار را کرد به صلاح همه است و هر کس بخواهد خون خواهی کند یا جنگ را ادامه دهد احمق است چون به خاطر خون های قبلی، خون های بیشتری ریخته خواهد شد.
البته فرهنگ های ملل مختلف با هم فرق دارد در فرهنگ ما خون خواهی ارزش است جنگاوری ارزش است و نمی توانی به مردم بگویی ارزش هایی که قرن ها داشته اید را کنار بگذارید و حال ارزش های چینی جای آن بگذارید!
اما از طرفی دوره و زمانه ی یک چیزهایی گذشته است امروز دیگر قدرت بازو یا قدرت شمشیرزنی یا تیراندازی فرد را به قدرت نمی رساند بلکه این هوش انسان است که برایش قدرت، نان و آب دارد.
من نمی دانم این ها توی سرم است اما هیچ نتیجه ای از این حرف ها نمی توانم بگیرم هر کس خودش نتیجه بگیرد بهتر است.
چند هفته پیش رفته بودم مشاور، بهم گفت شما صبر و تحمل و تاب آوری تون خیلی زیاده اما تحمل زیاد نباید تبدیل به خفت بشه!
خوب از اون موقع دارم فکر می کنم برای من عزیز بودن خودم در رفتاری نیست که دیگران باهام بکنم اگر کسی جلوم دولا و راست بشه نمی گم وای الان من چقدر محترمم و اگه کسی بهم فحش بده بگم وای حرمت من رو زیر سوال برد.
اگر کسی به من احترام بگذارد نشانه ی شخصیت اون فرده و اگر کسی بی احترامی کند باز هم نشانه شخصیت خودش هست من می دانم کی هستم چه کاره هستم طبق ارزش ها و اصولم عمل می کنم چه دیگران خوششان بیاید چه خوششان نیاید چه تایید و تحسین شوم چه توبیخ و تنبیه البته تا جایی که در حیطه ی خودم است و به حقوق دیگران و حریم شخصیشان همیشه سعی کرده ام ضرر نرسانم.
از طرف دیگر اگر کسی کارش را نمی کند یا زور می گوید یا بی احترامی می کند که من کارش را من بکنم من انجام می دهم زیرا در واقع من دارم ثواب جمع می کنم و اوست که ثواب های خود را از دست می دهد و در سراشیبی سقوط قرار می گیرد.
نمی گویم همیشه من نیکی کرده ام و هرگز بدی نکرده ام که دروغ بزرگیست اما اگر بدی کردم دیر یا زود پشیمان شده ام و کارمایش را هم داده ام اگر هم خوبی کرده ام برای خودم ثبتش نکرده ام بلکه رد شدم چون خوب بودن را وظیفه ی هر انسانی می دانم.
حال اگر اشتباه می کنم لطفا شما به من بگویید اگر دیدم در جایی بسته مانده است دیدم را باز کنید.
متاسفانه سال هاست یک عده در ایران به روش های گوناگون مردم را در مقابل مردم قرار می دهند و سطحی نگری را نشر می دهند.
یکی از این روش ها تحریک افراد از سطح اقتصادی پایین تر در مقابل افراد در سطح اقتصادی بالاتر است.
می گویند کاخ نشین ها حال کوخ نشین ها را نمی فهمند یا هر کس مال زیاد دارد حتما حقی را خورده یا مال مردم را خورده که به اینجا رسیده است.
در تاریخ بسیار کسان بوده اند که در کاخ زندگی می کردند اما به عدالت و شرافت معروف هستند کوروش بزرگ، انوشیروان نامدار، سلیمان نبی، یوسف پیامبر و ... همه یشان دغدغه ی مردم را داشته اند.
اتفاقا کار آنکه از نظر مادی در نعمت است از کار کسی که کم بضاعت است سخت تر است چون باید جلوی دلبستگی خود به مادیات را بگیرد و خویشتنداری بیشتری به خرج دهد.
متاسفانه مغلطه های از این دست در جامعه ی ما زیاد است افرادی می خواهند قشری گری و سطحی نگری را در جامعه زیاد کنند تا خودشان از آب گل آلود به وجود آمده ماهی بگیرند!
چند روز پیش با یکی از عمه هایم حرف می زدم به ایشان گفتم مادر و پدر من حزب اللهی بودند وقتی من بچه بودم کلا منکر شد.
به ایشان گفتم پدرم با من قهر می کند از همان بچگی هم این طور بود گفت نه بابای تو هیچ وقت این کار را نمی کند اصلا اهلش نیست؟!
بعد گفتند پدرشان ( یعنی پدربزرگ من) مذهبی بودند اما روحانیت و آخوندها را می شناختند با آن ها مخالف بودند با شاه هم مخالف بودند.
بعد از قطع شدن تلفن به یادم آمد بابای من یک عبای قهوه ای داشت که می گفت مال بابایش بوده است و این را مثل یک شئ مقدس می دانست و گاهی می پوشیدش و احساس مقدس بودن می کرد! چطور پدر بزرگم که با روحانیت مخالف بوده است لباس آن ها را داشته و می پوشیده است!؟ این هم یک حرف بدون سند دیگر.
می خواهم بگویم ما نه تنها حکومتمان منکر خرابکاری هایش هست بلکه هر کس از آن نسل هست منکر گذشته خود و تمام اشتباهات خود است نمی دانم شاه با این ها چه کرده است که این طور شده اند!
ایضا مردم دنیا بدانید ما از کودکی تا الان با آدم هایی طرف هستیم که به واسطه ی یک تکه پارچه که خودشان آن را خریده اند احساس مقدس بودن می کنند و فکر می کنند با پوشیدن آن پاک می شوند یا به درجات بالای روحانی می رسند؟!
خدا یا تا کی ما باید دست و پا بزنیم تا از این آدم ها رها شویم؟! این ها را برای چه آفریده ای؟!