باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

جنگیدن

وقتی یک نفر با چاقو به ما حمله می کند یا به یکی دیگر حمله می کند، عقل و غریزه می گوید از خودمان دفاع کنیم نه اینکه بگوییم ها بیا بزن خلاصم کن! برای اینکه از جان و مالت دفاع نکردی آن دنیا ازت بازخواست می شود به خصوص که جهاد بر مرد مسلمان واجب ا!

آن داستان های حضرت عیسی و حلاج و امام حسین و ... برای کسیست که در مرحله ی قربانی کردن نفس خود قرار دارد مثل حضرت ابراهیم که ازش خواستند پسرش را که عزیزترین چیزش بود برای خدا قربانی کند آن ها از دنیا گذشته بودند و تزکیه نفس کرده بودند مثل ما در مراحل اول نبودند یا مثلا آن هایی که جام زهر خوردند مثل سقراط یا چند تا از امامان شیعه!

پس اگر کسی این داستان ها را برای ما تعریف کرد تا ما از جنگیدن صرف نظر کنیم باید بدانیم که متاسفانه جنگ یک اصل در بقاست و هر شخصی لازم است بقای خود را حفظ کند اصلا واجب است مثل غذا خوردن! آن هایی هم که این کار را نکردند و انگشت شمار در طول تاریخ بودند در مرحله ی قربانی نفس بودند که فقط افراد خاصی به آن می رسند! آن ها تسلیم بودن را در مرحله ی خاصی تجربه کردند که آن نوع تسلیم بودن برای ما نیست و معمولا هم قبلش خوابی را دیده اند!

من جدید، برگشتم!

دیروز و امروز خیلی فکر کردم من تو تختم فکر می کنم شاید هم وسط فکر کردن خوابم ببرد اما باز بیدار می شوم و فکر می کنم!

دیگر عذاب وجدان آنچنانی برای اوضاع جامعه ندارم دیگر با خودم فکر نمی کنم من باید یک کاری انجام دهم! دنیا صاحب دارد خودش به موقع همه چیز را مرتب می کند الان زمان بی نظمیست!

پدرم دیروز کلی سرزنشم کرد بابت اینکه گوشه اتاقم هستم و همه ش خوابم! می گوید من قضاوت نمی کنم و توقع ندارم اما کلی قضاوتم کرد و توقعات بی پایه اش را بهم گفت من هم برای اولین بار در کمال خونسردی جوابش را کامل دادم اما سر حرفش ایستاد!

من می دانم مادرم پشت سر من می رود حرف می زند و خرابم می کند و آبرویم را می برد اما دیگر مهم نیست آن ها شصت سال را گذشته اند دیگر تغییر نمی کنند من امروز پذیرفتماشان، با همین اخلاق هایشان و البته دیگر تصمیم گرفتم برای خوشایند خودم زندگی کنم من هم اهمیتی به ناراحت بودن آن ها از خودم نمی دهم! آن ها هم من را همین طوری بپذیرند!؟

از دیشب افتادم روی یک سری آهنگ های شادمهر دیگر موسیقی سنتی بهم فاز نمی دهد خوشحالم فکر می کنم حالم بهتر است حداقل امروز بهتر است شاید تازه خودم را پیدا کردم خانم رضوان به من گفت خودت را مقصر ندان و از خودت دفاع کن من هم برای اولین بار دیروز این کار را کردم الان حسم بهتر است کلا متفاوت شده ام! دیگر می دانم آدم ها چقدر بی انصاف هستند  تقصیرات و گناه های خودشان را به گردن دیگران می اندازند و من باید خیلی محکم تر باشم و از خودم دفاع کنم هیچ کس به کسی که خودش را پایمال می کند احترام نمی گذارد و پایمالش می کند حتی پدر و مادرت!

اسلام دین کامل

علمای اسلام ادعا می کنند اسلام دین کاملی هست!

برای همه ی زمان ها و مکان هاست!

قابلیت به روز شدن دارد!

پس چرا برای دنیای جدید اسلام را به روز نمی کنید؟!

چرا می خواهید به اسلام ناب محمدی باز گردید؟!

مگر وقتی اعراب اسلام را گسترش دادند به ایران و شام و شمال آفریقا سنت های ملل دیگر وارد اسلام نشد؟!

آیا آن ها گفتند که نه ما باید عین شکل اولیه ی اسلام را حفظ کنیم و مردم را مجبور کنیم تابع آن شوند یا این که آمدند و اسلام را منطبق کردند با فرهنگ مردم آن دیار؟!

به دنبال چه هستید که بنیادگرایی دینی را در دنیا ترویج می دهید؟!

آیا بنیادگرایی یک طور دفاع هست در مقابل امپریالیسم!؟

دفاع خوبی نیست؟!

پاک کردن صورت مسئله و فرار از تغییر است؟!

چون نمی توانید و نمی خواهید خودتان را با دنیای مدرن منطبق کنید بر می گردید به عقب؟!

باید بگویم ترسویید و خودتان می دانید چیزی در چنته ندارید و نمی توانید با دنیای مدرن رقابت کنید! برای همین چنگ می اندازید به بنیادگرایی!؟

که این نفع غرب است و به ضرر دین!

گل به خودی می زنید و فکر می کنید دارید رقابت می کنید!

این روزها، خشونت

متاسفانه چیزی که این روزها شاهدش هستیم بالا گرفتن خشونت از طرف حکومت و معترضان است!

هر دو طرف می خواهند جمعیتی که خاکستری نام گرفته اند یعنی قشری که تا الان خود را وارد معرکه نکرده اند به آن ها بپیوندند اما با روشی که پیش گرفته اند بیشتر طرفدارهای خود را از دست می دهند.

متاسفانه خبرهای زیادی از فوت شدگان که به شیوه ی ناراحت کننده ای هم کشته شده اند در شبکه های اجتماعی منتشر می شود.

کار به جایی رسیده است که دو طرف می خواهند انتقام کشته شدگانشان را از هم بگیرند و به هیچ چیز جز انتقام فکر نمی کنند.

معترضین با شعارهای زیبا به خیابان آمدند و از ما خواستند به آن ها بپیوندیم گفتند هیچ کار نکنید فقط در خیابان حضور داشته باشید اما این حضور مفهومش این است که ما با کارهای شما موافق هستیم.

عده ای معتقد هستند کسانی می توانند این حکومت جنایتکار را برچینند که از خود این حکومت بیشتر خشونت و جنایت کنند اما به نظر من نمی شود چنین حکمی داد لزوما این طور نیست.

متاسفانه معترضین از کس یا گروهی هدایت نمی شوند و بهشان جهت داده نمی شود در نتیجه اگر بینشان افراد نادرستی باشد دست به کارهای بدی خواهند زد که به اسم تمام معترضین نوشته می شود.

معترضین فراموش کردند که حکم دفاع مشروع دارند نه حکم حمله و خشونت یا انتقام. مگر نمی خواهید عدالت را پیاده کنید چطور آدم ها را بدون دادگاه مجازات می کنید؟!

حرف زدن با حکومت هم که فایده ای ندارد هر چه بیشتر حرف می زنی اعمال آن ها بدتر می شود!؟

می دانم کسی برای حرف من تره هم خرد نمی کند اما من حرف خودم را می زنم شاید روی تعداد معدودی افراد اثر بگذارد!

دفاع از نفس یا جنگ؟

ما در جامعه ی امروزی خود یک مشکل بزرگ در خانواده ها داریم که به دلیل فهم نادرست از هم به وجود آمده است.

ما مردانی داریم که نیازمند بودن دیگر اعضای خانواده به خود استفاده می کنند تا حرف خود را به کرسی بنشانند و قدرت تصمیم خانواده در دست خودشان باشد.

و در طرف دیگر زنان و فرزندانی داریم که می خواهند آن جور که خودشان می خواهند زندگی کنند و کسی به آن ها امر و نهی نکند.

در نتیجه این زنان و فرزندان شروع می کنند تا روی پای خودشان بایستند خودشان را مستقل از پدر خانواده می کنند تا او از نیاز آن ها بر ضدشان استفاده نکند.

اما مشکلی که پیش می آید این است که مردان خود به حس رضایتی که از تامین کردن افراد خانواده ی خود دارند نیاز دارند و وقتی می بینند دیگر کسی به آن ها نیاز ندارد احساس بد می کنند و چون عموما مغرور هستند برای دفاع از خودشان نمی خواهند حرف بزنند یا از دیگران درخواست کنند رو به کارهایی می آورند تا جلوی استقلال دیگر اعضای خانواده را بگیرند غافل از این که اعضای خانواده هم فقط دارند از نفس خودشان دفاع می کنند.

در نتیجه یک جنگ در خانواده به وجود می آید که دلیلش فهم نادرست از هم است 

طبق تحقیقات روانشناسان زنان خود را سریعتر با تحولات وفق می دهند و مردان بیشتر بر مبنای گذشته عمل می کنند گویا مردان جامعه ما هنوز باورهای سنتی در مورد خانواده و جایگاه خود و حتی تعریف از خودشان دارند و زنان رو به باورها و ارزش های جهان مدرن آورده اند و فرزندان خود را نیز با همین باورها تربیت می کنند و فرزندان نیز می خواهند نوگرا باشند.

این هم یک دلیل برای برای این است که جنگ در خانواده ها به وجود آمده است که البته اگر خوب بنگریم هر شخص باز هم در حال دفاع از خویشتن خویش است.

تنها راهی به نظر من می رسد تعریف دوباره از جایگاه هر فرد در خانواده است تعریفی که حس نیاز مردان به اینکه تامین کننده هستند را برطرف کند و از طرفی  جلوی سواستفاده مردان از نیازمند بودن دیگران به خود بگیرد و زنان و فرزندان نیز مجبور نباشند وابسته ی مردان بوده تا تن به هر چه مردان می خواهند بدهند.

این گونه برای همه بهتر است از هر طرف اگر کمی از موضع هایی سخت خود کوتاه بیاییم و متوجه باشیم برای دفاع از خود به جای رفتارهای لجوجانه سعی کنیم حرف بزنیم و نترسیم از این که اگر دیگران ضعف های مرا بدانند بر ضدم ازش استفاده می کنند یا غرورم و وجهه ام را از دست خواهم داد.