باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

هر روز دلم بیشتر می گیره!؟

الان رو یوتیوب فیلمی رو دیدم که صحنه ی قتل نیکا شاکرمی از کشته شدگان اعتراضات پارسال بود افتاده بود کف حیاط!؟
بعد یه سند رو نشون دادن که انگار گروه هکری عدالت علی افشایش کرده و پزشکی قانونی گفته جای کوفتکی و ضرب و شتم روی بدن این دختر بوده و بهش تجاوز شده بوده!؟
اگر واقعیت داشته باشه خیلی وحشتناکه!؟

واقعا دلم می گیره از این دنیا و بعضی از آدماش، دیگه اینجا جای موندن نیست!؟

واقعا باید چه کنیم؟!

جنگه

اعلامیه هایی در فضای مجازی منتشر شده است که مردم را به آتش زدن اموال عمومی و ساختمان های دولتی ترغیب می کند!

روز اول که مهسا امینی کشته شد همه ناراحت بودیم من در اینستاگرام نوشتم که همه عصبانی هستیم اما از خشونت پرهیز کنید اما کسی گوش به حرف من نکرد!

گفتم گور خودتان را می کنید چون می دانستم زندان های جمهوری اسلامی از گور بدتر است و حالا هم که دادگاه های نمایشی و اعدام های ناعادلانه صورت می گیرد.

الان هم می گویم که اگر این کارها را بکنید یعنی آتش زدن و به معنای واقعی اغتشاش و آشوب، کشور به سمت جنگ داخلی می رود!

همین الان بعضی ها در اینستاگرام می نویسند جنگ است و بکشید بسیجی ها را! حتما من را هم می خواهید بکشید چون پیرو شما نیستم!؟

واقعا فکر می کنید زورتان به حکومتی که تا دندان مسلح است و رحم هم ندارد می رسد؟! عقل ندارید و خیلی سرتق هستید!

با خودتان فکر نکرده اید چرا دقیقا وقتی که اعتراضات داشت آرام میشد شروع کردند به اعدام کردن؟! یعنی نمی دانستند این بنزین روی آتش است؟! پس چرا تعمدا این کار کردند!؟

من هم نمی دانم دیگر حدس هم نمی زنم ولی داستانی پشت پرده است اگر ما می گوییم در سیاست دخالت نمی کنیم برای همین است که می دانیم پشت پرده ها خبرهاییست و نمی خواهیم بازیچه شویم! 

اما شما کله شق تر از این حرف ها هستید نه؟ شما مثل ما ترسو و محتاط نیستید نه؟ شما حقتان را می توانید بگیرید نه؟ خوب الان بگیرید دیگر بگیرید؟!

یک نفر را در دانشگاه علامه دار زده پیدا کردند! می فهمید این یعنی اعلان جنگ! یعنی سر همه یتان این بلا را می آوریم!؟ با آدم های معمولی طرف نیستیم با باند جنایتکار طرفیم!؟


دیگر من چه بگویم!؟ می خواهید بجنگید!

روشنفکران

مدتی است روشنفکران سکوت را کنار گذاشته اند و شروع به اظهار نظر کردند البته این خیلی خوب است که نظرات مختلف را بیان می کنند و از میان این دیدگاه ها در آخر شاید مباحثی وارد جامعه شود.

اما مثل همیشه روشنفکران نظراتشان را صریح بیان نمی کنند نمی دانم محافظه کار هستند یا در ذهنیت خاصی دارند اما خوب اگر این گونه پیش برود به گرد پای جوانان در خیابان نمی رسند!؟

جوانان عجله دارند سریع تر انقلاب کنند شاید روشنفکران خبر از اینستاگرام ندارند که چقدر پست و استوری ها با موضوع اعتراضات و اعتصابات زیاد است!؟

من هم آن اوایل که با روشنفکران آشنایی پیدا کرده بودم از ادبیات آن ها استفاده می کردم اما بعد به این نتیجه رسیدم فایده ندارد ادبیا خودم را در پیش گرفتم که آن هم تند است دارم سعی می کنم ادبیاتی بیایم که کسی خشونت کلامی یا بی احترامی برداشت نکند چون قصدش را ندارم اما در عین حال واضح و صریح باشد.

البته این را بگویم که چند تا از نوشته هایم را در شرایط عصبانی  بودن نوشته ام و دقیقا قصدم توهین بوده است این روزها اخبار واقعا آدم را دیوانه می کند اما به جز آن چند نوشته، نوشته های دیگرم قصد پرخاش نداشتم.

این را هم بگویم آدم با تجربه هر اتفاقی بیفتد زود واکنش نشان نمی دهد سکوت می کند و صبر می کند ببیند چه اتفاقاتی می افتد بعد موضع می گیرد و اظهار نظر می کند و روند عقلانی پیش رفتن کندتر از روندهای دیگر است. این ها را می دانیم با این وجود خواهشمندیم که آنچه در ذهن دارند را شفاف تر بیان کنند.

دلم می خواهد از چیزهای خوب بنویسم!

دلم می خواهد از چیزهای خوب بنویسم!

اما دست و دلم نمی رود!

خبرهای بد از هر طرف می آید!

به خودت می آیی می بینی ابروهایت توی هم هستند!

ای کاش کاری می شد کرد!

ای کاش گوش شنوایی بود!

خسته ام از این زندگی پردردسر!

کی قرار است به آسایش و آرامش برسیم!

دیروز می خواستم بروم اعتراضات!

اما زانو ام درد گرفت!

واقعا نمی دانم چه چیز در عمق روان من است که هر موقع می خواهم بیرون از خانه بروم یک جای بدنم درد می گیرد!

از بچگی این طور بودم!

بزرگ ترها فکر می کردند بهانه ی الکی می آورم که مدرسه نروم!

اما واقعا درد داشتم آن هم بدون دلیل!

شاید عمق روان من از معترضین می ترسد!

البته واقعا خودآگاهانه هم ازشان می ترسم!

می ترسم حرفشان را وقتی پیروز شدند عوض کنند!

ما همیشه با ترس زندگی کردیم!

ترس از همدیگر!

بی اعتمادی به هم!

حال دیگر به اوجش رسیده است!

چه نفرینی شده ایم!