باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

تربیت ناصحیح

به ما از اول گفتن به دیگران احترام بگذار اما یاد ندادن به خودت احترام بگذار!؟

به ما گفتن این کار رو انجام بده آبروت نره جلوی این و اون اما اگه کسی نباشه ازش خجالت بکشیم از درون خودمون خجالت نمی کشیم و کارامون رو انجام نمیدیم!؟

همیشه گفتن مراقب این باش مراقب اون باش اما از خودمون مراقبت کردن رو بهمون یاد ندادن!؟

مسئولیت های سنگین بقیه رو بهمون دادن و ازمون انتظار داشتن انجام بدیم اما مسئولیت زندگی خودمون رو بهمون یاد ندادن که اولویتمون باشه!؟

این قدر بد باهامون حرف زدند که از خودمون بدمون میاد، خودمون رو لایق نمی دونیم، حاضریم هر کاری بکنیم که صداهای بدی که تو ذهنمون بهمون سرکوفت میزنن رو نشنویم!؟

من خیلی ناراحتم از پس خودم نمی تونم بربیام و نمی تونم یه تصمیم قاطع بگیرم و طبقش عمل کنم، این باعث میشه بیشترم از خودم بدم بیاد، بگم تو به چه دردی می خوری!؟

عه چشمم افتاد به کشو این صحنه رو دیده بودم قبلا!؟ واقعا موندم این دژاووها چی می خواد بگه!؟

از این وضعم خسته شدم اما نه اون قدر که بهم فشار بیاد و یه تکونی به خودم بدم، کج دار و مریض ادامه میدم اما این اسمش زندگی نیست!؟

آیا این کار درستیست؟!

آیا این کار درستیست که اگر کسی خطایی می کند تا وقتی از آن پشیمان نشده است دیگران به او پشت کرده و طردش کنند؟!

ما را همین طور تربیت کرده اند ما هم در مواجهه با موقعیت مشابه همین کار را کرده ایم اما چندیست به نظرم می آید این کار خیلی ظالمانه است منتها روش دیگری بلد نیستم!؟

به خصوص وقتی یک عده یک کار خطایی انجام می دهند دیگر طرد کردن اثر ندارد چون آن ها با هم هستند و ککشان هم نمی گزد و شاید برعکس هم بشود و آن ها بخواهند از ما انتقام بگیرند!؟

این جور روش ها فقط کشمکش آفرین است چرا واقعا بلد نیستیم به جای طرد کردن که همان قهر کردن است با طرف حرف بزنیم و متوجه اشتباهش کنیم؟! این کار خود نوعی خشونت است و کارهای خشونت آمیز راحت تر است اما کم اثرتر است!؟


بعد نوشت: از برادر مسیحیم پرسیدم گفت اونا اول فرد رو دعوت می کنند که رفتار خطاش رو ترک کنه و توبه کنه چند مرحله این کار رو انجام میدند بعد اگر دیدند اصرار داره به اون کار و مثل میوه ی گندیده شده و روی بقیه اثر می گذاره تصمیم می گیرند طردش کنند یا نه!

ترک عادت های بد

داشتم فکر می کردم!

می گویند هر کس توسط والدینش و آموزگارانش تربیت نشود روزگار تربیتش می کند!

خوب من هم یک سری عادت ها از بچگی داشتم که خوب نبودند اما خودم این طور فکر نمی کردم و مصرانه می خواستم انجامشان دهم ازشان لذت می بردم!

اما حال می بینم که همه چیزم را از دست داده ام به خاطر آن ها!

واقعا قلبی پشیمان شدم و ترکشان می کنم چون که دیدم چه بر سرم آمده است و نمی خواهم در شصت سالگی افسوس بخورم!

متاسفانه خیلی چیزها که در جامعه ی امروزی بین جوانان باحال است از بعد شیطانی ما نشات گرفته است و برنامه ها بدآموزی دارند و در جهت منفی تبلیغ می کنند!

آدم ها نمی دانند!

آدم ها نمی دانند ما را جوری تربیت کرده اند که ماشین و برده باشیم!

 که کارگر و کارمند باشیم

 که یک عمر کار کنیم برای بقیه

اما پس زندگی خودمان چه می شود؟

اصلا نمی دانیم خواسته ی قلبی خودمان چیست؟

ارتباطمان را با روحمان از دست داده ایم!

غرق در روزمرگی شده ایم!

نمی دانیم با تنهایی خود چه کنیم؟!

من به شما یک نصیحت دارم!

منتظر هیچ کس نمانید!

منتظر نمانید یک نفر بیاید با هم خوش بگذرانیم!

برویم کافه، برویم پارک، برویم سفر، برویم باشگاه و ...

همه ی این ها را تنهایی می توانی انجام دهی!

فقط دلت ببین چه می خواهد!

برو و انجامش بده!

باور کن می چسبد کیف می کنی!

امتحان کن وقت را از دست مده!

ما را ترسو بار آورده اند

نمی دانم از چه زمانی بین آدم ها باب شده بچه ها را ترسو تربیت می کنند شاید از وقتی که سیستم آموزش و پرورش نوین پایه گذاری شده!

مادربزرگم همیشه می گفت جوون آدم ترسو سالم می مونه! مامانم هم مقلدانه همین رو تکرار می کنه! این قدر از این حرفشون بدم می آمد که نگو!

از نظر اون ها من کله ام باد داره و بی کله و دیوونه هستم تازه من اصلا خودم رو آدم شجاعی نمی دونم ولی همیشه تا می اومدم کاری کنم می گفتند ها چیه شجاع شدی!؟ این قدر از این حرفشان بدم می آمد!؟

اوشو هم می گوید ما را ترسو بار می آورند او که مال قرن قبل است آن هم در هندوستان اما خوب کنترل کردن آدم های ترسو راحت تر است!

از سرانجام مادربزرگم به این نتیجه می رسیم ترسو بودن اصلا خوب نیست چون انواع و اقسام مریضی ها را می گیری و ده سال آخر عمرت را باید وابسته به دیگران زندگی کنی البته اگر بشود نام آن را زندگی گذاشت!

در کل افراط تفریط بد است چه بی کله باشی چه ترسو باشی بد است باید بفهمی چه کار می کنی و کجا پا می گذاری و حساب کار دستت باشد این را تازگی از عطار یاد گرفتم!