باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

شور خاورمیانه ای

یک جایی می خواندم برای غربی ها این شور حماسی خاورمیانه ای ها به خصوص ایرانی ها خیلی عجیب است.

در تمام تاریخ شور حماسی ایرانی ها به دادشان رسیده است و همه را بسیج کرده است برای جنگ و دفاع.

ایرانی ها دوست دارند جنگاوری را، می ستایند جنگاور را، حال امام علی باشد یا امام حسین یا رستم دستان یا ...

حتی زنان جنگاور هم داشته ایم و ستایش شده اند یا زنانی که فرزند جنگاور تربیت کرده اند ستایش شده اند و می شوند.

راستش را بخواهید من خودم هم از این شور و غوغاها خوشم می آید هیجان مثبت دلچسبیست حس زندگی دارد.

اما اولش این طور با شور است بعد که جنگ اتفاق بیفتد در وسط گود که باشی وقتی زخمی شوی یا ببینی یکی یکی همرزمانت کشته می شوند یا زخمی می شوند وقتی همه جا را بوی خون بر می دارد آنگاه دیگر شورانگیز نیست!

البته من که جنگ نرفتم فقط خیال کرده ام یا فیلم و تئاتر جنگی دیده ام اما با این ها می توان بهت و حیرت جنگ را کمی لمس کرد و می توانی بفهمی کسی که زنده می ماند تا آخر عمر با این خاطرات چگونه زجر خواهد کشید.

یک فرزانه ی چینی (که اسمش یادم نیست) می گوید هر وقت بشود در زمان جنگ، صلح اتفاق بیفتد باید این کار را کرد به صلاح همه است و هر کس بخواهد خون خواهی کند یا جنگ را ادامه دهد احمق است چون  به خاطر خون های قبلی، خون های بیشتری ریخته خواهد شد.

البته فرهنگ های ملل مختلف با هم فرق دارد در فرهنگ ما خون خواهی ارزش است جنگاوری ارزش است و نمی توانی به مردم بگویی ارزش هایی که قرن ها داشته اید را کنار بگذارید و حال ارزش های چینی جای آن بگذارید!

اما از طرفی دوره و زمانه ی یک چیزهایی گذشته است امروز دیگر قدرت بازو یا قدرت شمشیرزنی یا تیراندازی فرد را به قدرت نمی رساند بلکه این هوش انسان است که برایش قدرت، نان و آب دارد.

من نمی دانم این ها توی سرم است اما هیچ نتیجه ای از این حرف ها نمی توانم بگیرم هر کس خودش نتیجه بگیرد بهتر است.

امشبم خوابم نمی بره

امشبم خوابم نمیبره

البته امشب حالی ندارم که نزدیک به دیوونه شدن باشه

خوبم اما اجیر اجیرم

کلا فکر کنم یه شب در میون خوابم نمیبره!

خوبه یه شب می خوابم یه شب بیدارم

خودشم این طور میشه

این قدر آهنگ گوش کردم ولی خول شدم

خون از رخم بشوی، همایون شجریان

خون را با آب می شویند

اما به من بگویید خونریز رو باید چه کرد؟

با آبم بشویی اش کارش پاک نمی شود

امام علی می گوید هر کس نفسی را بکشد مثل این است که یک نسل را کشته است.

منظور این است که اگر آن فرد زنده بود بچه دار میشد بعد بچه اش بچه دار میشد و الی آخر وقتی او را کشتی بچه های احتمالی اش را نیز کشتی.

البته خود امام در جنگ ها خیلی آدم ها کشته اند!

خیلی ها هم که با منطق ما باید می کشته را نیز نکشته است!

ولی خوب داستان جنگ با زمان صلح فرق می کند.

یا در زمانی که اگر نکشی، کشته می شوی، که دفاع از خود است.

عقل من می گوید نباید هیچ وقت بگذاریم شرایط به جایی برسد که آدم ها در چنین شرایطی قرار بگیرند 

اما متاسفانه از دیر باز بعضی افراد تعمدا کاری می کردند که آدم ها در چنین شرایطی قرار بگیرند و آدم را در برابر آدم قرار می دادند برای اهدافی که داشته اند جنگ یک شیوه است برای رسیدن به نتیجه دلخواه!

ازنظر من البته با جان آدم ها بازی کردن است آدم ها را مهره ی شطرنج دیدن، مهره هایی را فدا می کنی تا شاه باقی بماند تا حریف را کیش و مات کنی.

نمی دانم من که از بچگی هم شطرنج را دوست داشتم هم نداشتم خیلی هم بازی نکردم الانم یادم رفته است.

برای من یک بازی است اسمش رویش است مجازیست حقیقی نیست اما برای خیلی ها، بازی ها حکم مرگ و زندگی را دارد.

این روزها کارم خواب است!

این روزها اصلا انرژی ندارم! مدام در تخت هستم و چرت می زنم! امروز حالت سرماخوردگی هم دارم! نمی دانم کروناست یا چیز دیگر!

از طرف دیگر وضعیت جامعه متشنج است و مدام اخبار ناگوار به گوش می رسد!

می خواهند انقلاب کنند برای آزادی! 

دیروز یک ویدئو دیدم از یک نفر از کشته شده ها، یک دختر نوجوان به نام سارینا اسماعیل زاده، می گفت حقوق برابر با مردان می خواهد، می گفت چرا برادرش ساعت 11 شب می تواند برود بیرون اما او نمی تواند! حالا اگر ما بگوییم برادرت کار اشتباهی می کند ساعت 11 شب می رود بیرون به ما می گویند طرفدار اونایی! گویا هیچ منطقی وجود ندارد هر کس حرف این ها را تایید نکند می شود طرفدار اون ها! این منطق فرقی با منطق جمهوری اسلامی ندارد! در واقع هیچ کدامشان منطقی حرف نمی زنند! استدلال منطقی بر اساس یک سری اصول حقیقت است نه آنچه من فکر می کنم درست، یا ما فکر می کنیم درست پس درست است.

به من حق بدهید که بخواهم بخوابم و خودم را درگیر این ماراتن نکنم چون دو طرف دعوا روی اصول خودشان که هیچ حساب و کتابی پشتش نیست پافشاری می کنند و سرانجامش کشتار است.

من می دانم شرایط اقتصادی خوب نیست، حکومت ناکارآمد است، آزادی نیست، فشار است، مردم به تنگ آمده اند، آینده ای برای خود نمی بینند، سیستم فاسد است و مثل یک مافیا عمل می کند، مردم می خواهند از این فشار و خفقان رها شوند و هر روز لعنت می فرستند بر این نظام، باب گفتگویی نیست یعنی جایی برای گفتگو نگذاشته اند این قدر جنایت کرده اند که جایی برای مصالحه نمانده است اما این را بدانید از شدت خشم آدم کور می شود به قول مولانا احول می شود احول یعنی دوبین یعنی دو تا می بیند هم شئ را هم خیالی از شئ را.

من هم آدم عمل کردن در زمان خشم و عصبانیت نیستم یعنی هر وقت این کار را کردم پشیمان شدم خوردم بد هم خوردم همین