دلم می خواست بنویسم با اینکه بلاگ اسکای خراب هست و منتشر نمی کند اما من می نویسم!
می دانید وقتی تصمیمی می گیرید کائنات آدم را امتحان می کند تا ببینید چقدر محکم هستید!
من هم دلم محکم نشده بود برای مجرد ماندن اما امروز محکم شد!
دیگر هر چی ببینم از عشق آخرم تکان نمی خورم! دیگه غمباد نمی گیرم!؟
من راه برای خودم می سازم ناسلامتی مهندس هستم!؟
بالاخره روزهای خوبم می آید!
تازه همین الان نسبت به چند ماه پیش خیلی بهتر هست!
آره هیچ چیز نمی ماند!
نه خوبی ها ماندگارند نه بدی ها!
می گذرد!
شکایت و غرغر و ناامیدی و یاس نداریم!
زندگی عمیق هست اگر عمقش را بفهمی و در سطحش گیر نکنی!؟
من امشب فهمیدم!
من تصمیم گرفتم از این به بعد یک جور دیگر باشم!
همیشه می خواستم خوب باشم و مواظب بودم کوچک ترین کار خطایی نکنم یا حرفی نزنم کسی برنجد!
اما حالا می خواهم راستش را بگویم حتی به قیمت این که کسی برنجد!
اصلا می خواهم گناه کنم، خطا کنم، دیگر بس است!
الان دیگر مطمئنم رشد معنوی انسان به این چیزها نیست!
تازه من از خدا می ترسیدم که گناه نمی کردم اما دیگر نمی ترسم می خواهم جلویش بایستم!
این همه سال از خشونت اجتناب کردم فقط خودم را افسرده کردم!
آدم هایی که دیگران را آزار می دهند زنده و سلامت راست راست راه می روند و من باید گوشه ی خانه مریض باشم!
دیگر احتیاط نمی کنم، آسه نمی روم آسه نمی آیم!
من با وجود بعضی چیزها که گناه بوده است و من دانسته و ندانسته انجام داده ام تا اینجا آمده ام اگر قهر خدا بود نمی گذاشت!
می خواهم ثابت کنم که گناه برای این گناه است که به خودت ظلم می کنی و ضرر می رسانی وگرنه گناهی وجود ندارد!
البته این را بگویم قرار نیست دیوانه شوم و هر کاری بکنم! حسابش را کرده ام می دانم چه می کنم! بی ادب می شوم!
الان یه مطلبی رو اینستاگرام دیدم میگه
آنچه برای رضایت خدا انجام می دید اخلاص و آنچه برای رضای خلق انجام میدید ریاست
توضیح داده
اگر به دیگران خوبی می کنید و جفا می بینید و ناراحت می شید این ریاست و به خاطر خلق انجام دادید و خالص نبودید
واقعا عجیبه یعنی یعنی هی من خوبی کنم به کسی که قدر نمی دونه به خاطر خدا؟! آدم چقدر توان داره این کار رو بکنه؟!
تازه یه موقع خوبی می کنی و ملامتم می کنن! این دیگه نوبرشه!؟
ولی خوب اگه می خوای صوفی بشی باید این کارها رو بکنی تا حدی که بهت فشار نیاد!؟
من همیشه سعی کردم خوبی کنم و در دجله اندازم، ایزدم در بیابان بهم پس داده!
هنوزم کسی ازم چیزی بخواد دریغ نمی کنم اما دیگه خودم ازشون چیزی نمی خوام! خودم مگه چلاقم؟! خودم برای خودم انجام میدم؟!
آره دیگه از خدا می خواه اخلاص عمل!؟
چند هفته پیش رفته بودم مشاور، بهم گفت شما صبر و تحمل و تاب آوری تون خیلی زیاده اما تحمل زیاد نباید تبدیل به خفت بشه!
خوب از اون موقع دارم فکر می کنم برای من عزیز بودن خودم در رفتاری نیست که دیگران باهام بکنم اگر کسی جلوم دولا و راست بشه نمی گم وای الان من چقدر محترمم و اگه کسی بهم فحش بده بگم وای حرمت من رو زیر سوال برد.
اگر کسی به من احترام بگذارد نشانه ی شخصیت اون فرده و اگر کسی بی احترامی کند باز هم نشانه شخصیت خودش هست من می دانم کی هستم چه کاره هستم طبق ارزش ها و اصولم عمل می کنم چه دیگران خوششان بیاید چه خوششان نیاید چه تایید و تحسین شوم چه توبیخ و تنبیه البته تا جایی که در حیطه ی خودم است و به حقوق دیگران و حریم شخصیشان همیشه سعی کرده ام ضرر نرسانم.
از طرف دیگر اگر کسی کارش را نمی کند یا زور می گوید یا بی احترامی می کند که من کارش را من بکنم من انجام می دهم زیرا در واقع من دارم ثواب جمع می کنم و اوست که ثواب های خود را از دست می دهد و در سراشیبی سقوط قرار می گیرد.
نمی گویم همیشه من نیکی کرده ام و هرگز بدی نکرده ام که دروغ بزرگیست اما اگر بدی کردم دیر یا زود پشیمان شده ام و کارمایش را هم داده ام اگر هم خوبی کرده ام برای خودم ثبتش نکرده ام بلکه رد شدم چون خوب بودن را وظیفه ی هر انسانی می دانم.
حال اگر اشتباه می کنم لطفا شما به من بگویید اگر دیدم در جایی بسته مانده است دیدم را باز کنید.