باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

عشق و نفرت

تا حالا عاشق هر کسی شدم آخرش ازش متنفر شدم!؟ می دونید چه حس مثبت داشته باشی چه حس منفی هنوز درگیر اون آدمی و احساساتت حل نشده، البته گاهی احساساتت نوسان می کنه بین همون عشق و نفرت، میگن عشق و نفرت دو روی یک سکه ان یعنی متضاد هم نیستن متضادشون میشه بی تفاوتی!؟

این در مورد غیر از کسی که عاشقش میشیم هم ثابته، چه دوست چه خانواده، اصولا آدم ها از خوبی کردن پشیمونت می کنند، یه دوره ای از خوب بودن پشیمون شدم و منم مثل بقیه شدم بعدش بدجوری خوردم زمین، الان هم از کمک کردن و محبت کردن پشیمون شدم و دست خودم نیست نمی تونم مثل قبلم باشم چون عمیقا ناراحتم و آزار دیدم، این جواب من نبود!؟

البته میگن نباید انتظار داشته باشی جواب همه کارهات رو تو دنیا بگیری دنیای آخرت برای اینه ولی من خالص و مخلص بودم و با تمام وجود کاری کردم اگر انجام دادم الان دیگه اون حس خلوصمم رفته، قاطی شدن با آدم های این دنیا این کار رو باهام کرد و باعث شد زخم بخورم و بیشتر خودمو جمع کنم و خودخواه تر بشم، از اینکه خودخواه شدم ناراحتم اما این تنها راه محافظت از خودمه، نمی خوام له بشم!؟

آدمیت

از بچگی بعضی آدم ها رو که می دیدم حس می کردم خیلی از من آدم تر هستند، ادبشون، شعورشون، احترامشون، مهربانی شون و خیلی خصلت های دیگه دارند که من ندارم!؟

گاهی فکر می کنم شاید این رفتارهاشون ماسک باشه ولی باز میگم مگه میشه؟! گاهی فکر می کنم این رفتارشون نه به خاطر دیگران که به خاطر خودشون و رضایت نفس خودشون انجام میدن نه رضای خدا ولی بازم اگر این جوری باشه به دل نمی نشینن، نمی تونن حس خوب بدن!؟

من که آدم بدیم خیلی اوقات رعایت دیگران را نمی کنم و خودخواه میشم یا زرنگی می کنم البته همه ش برای دفاع خودمه چون عمیقا از آدم ها می ترسم و ضربه های بدی خوردم از همون بچگی!؟

و بر خلاف اون آدم های خوب که فکر می کنند همه ی آدم ها خوبند پیش فرض من این هست که همه ی آدم ها بد هستند اصلا وحشتناکن و خوب خود رفتار من با آدم ها باعث میشه اون ها بیشتر روی بدشون رو به من نشون بدند و من در این اعتقادم مطمئن تر بشم ولی خوب جور دیگه هم نمی تونم باشم امتحان کردم!؟

دیگه خلاصه که از من بهتر خیلی هست اصلا اون بهترها منو نگاه هم نمی کنند ولی خوب قسمت ما شد بین این همه آدم که سطح های بالاتر آدمیت رو تجربه کنم، با تمام بدی هایم، یک جورهایی کشش از اون وره و با کمترین کوشش من نتایج بزرگ رقم می خوره در صورتیکه خیلی ها خیلی کارهای بیشتری انجام میدند اما مورد التفات کمتری قرار می گیرند!؟

و من یک چیز رو در مورد خدا خوب می دونم درسته که کریم و رحیمه اما اگر باهات قهر کنه و اون روش بالا بیاد بیچاره ت می کنه برای همین خیلی ازش می ترسم، نه اون ترس وحشتناک، ترس همراه با احترام، میگن خدا از همین خوشش میاد! والا من نمی دونم این چه اخلاقیه!؟

منم چند وقته که دختر خیلی بدی شدم و زیر بار تمام مسئولیت هام دارم فرار می کنم همچنین تمام قول و قرارهام!؟ آخه دیگه طاقت ندارم، دارم می سوزم همین جور!؟ کی منو می سوزنه نمی دونم!؟ سرخ و برشته شدم دیگه!؟ ته دیگ!؟ ماهی کباب!؟ مردم دیگه!؟ چه کار کنم!؟


بعدنوشت: می دونید تجربه به من ثابت کرده اکثر مردم بدجنس و بدذات هستند منم برای اینکه برای خودم امنیت ایجاد کنم دست به کارهای اجق وجق می زنم دیگه مغزم عیب داره دیگه گفتم که در پدرسوختگی اصلا استعداد ندارم، هیچکسم هیچی به من یاد نداده همه رو از تلویزیون یاد گرفتم!؟

حالش نیست!

دلم می خواد برایت شعر بگویم اما حالش باید بیاید!؟

از دیشب حالم عوض شده!؟

اینکه چه بر سر من خواهد آمد یک طرف!؟

اینکه چه بر سر تو خواهد آمد چیز دیگریست!؟

عاشقی ما دیوانگیست!؟

جنون وار است!؟

نمی دانم به کجا می کشد!؟

تو خوبی مثل دیگران نیستی!؟

قدر خودت را بدان!؟

خوب بمان!؟


بعدنوشت:

ای کاش می توانستم در تو غرق شوم!؟

شرط من

از 12 اسفند ماه رمضون هست تا 12 فروردین، ده روز قبلش میشه 2 اسفند، از 2 اسفند تا 12 فروردین میشه چهل روز که شما و هر که دیگه که دلش خواست و خودم چله می نشینیم!

یعنی نمازهای یومیه رو می خونیم و روزه میگیریم و هر روز ظهر یه فال حافظ با کتاب می گیریم و صفحاتش رو هم صفحه آخر کتاب یادداشت می کنیم!؟

از همه ی این ها مهم تر اینه که هر روز باید دلمون رو آب و جارو کنیم، یعنی گناه و کار بد نکنیم و کار خوب و محبت کنیم!؟ گناهم که هر کسی میدونه چیه، دروغ نگیم، غیبت نکنیم، به نامحرم نگاه نکنیم، کسی رو فریب ندیم و ... راست حسینی باشیم!؟

اگه این 40 روز رو تنها تو خونه بمونیم بهتره و با خودمون خلوت کنیم و به خود و خدا فکر کنیم در ضمن اگر یه بار خطا کنیم باید از سر دوباره چهل روز رو شروع کنیم!؟

اگر درست اجراش کنیم بعدش فرق حالمون رو می فهمیم تضمینی!؟


بعدنوشت: 3 اسفنده و من چند روز پر تنش رو داشتم قرار بود از دیروز چله رو شروع کنیم اما اصلا نمیشه انجامش بدم!؟ آخر بدقولم!؟

بیکاری

امروز باز حالم خوبه و وقتی حالم خوبه و کاری ندارم نمی دونم از بیکاری چی کار کنم!؟ هی تلگرام رو چک می کنم، هی میرم رو وبلاگ ها، هی این ور هی اون ور همه ش پای گوشی!؟

وقتی حالم خوبه دلم می خواد یکی باشه با هم خوش بگذرونیم و کیف کنیم اما هیچکس رو ندارم!؟ جدیدا هم روزایی که حالم خوبه بیشتر شده و بیشتر احساس می کنم به یه نفر شبیه خودم احتیاج دارم اما تا حالا کسی شبیه خودم ندیدم!؟

روزایی که حالم بده تو سرم غوغا میشه این قدر فکر دارم که نگو، یاد تمام بدبختیام میفتم، یاد تمام آدم هایی که بهم بدی کردند، واقعا هنوز نفهمیدم چرا به آدم ها بدی می کنیم!؟

مثلا از بچگیم تا الان بعضی آدم ها رو دوست داشتم رفتم طرفشون اما اون ها با هام بد رفتار کردند منم با بعضیاشون خوب رفتار کردم اما با بعضیاشون بد رفتار کردم!؟ از خودم می پرسم تو مگه دوسش نداشتی چرا باهاش بد رفتار کردی؟! این چه جور دوست داشتن بود!؟ واقعا انگیزه م چی بوده؟! تلافی ولی آدم مگه در حق کسی که دوسش داره تلافی می کنه؟! می دونید به این نتیجه رسیدم بعضی دوست داشتن ها خودخواهانه است، دوسش داری چون دوست داری باهات خوب باشه اگر بدی ببینی دوسش نداری شایدم بگم اسمش دوست داشتن شرطی هست واقعا ما همون کاری رو ناخودآگاه انجام میدیم که والدینمون باهامون کردن، اونا هم والدینشون باهاشون این جوری بودن و همین جوری برو تا ریشه ی اجدادی، باید از این چرخه دربیام یک عمره می خوام دربیام هنوز نتونستم این قدر که پیچیده است!؟

بعدنوشت: اینم نظر هوشواره برای رها شدن از دوست داشتن خودخواهانه:

رهایی از دوست داشتن خودخواهانه نیازمند خودآگاهی و تلاش مستمر است. در ادامه چند راهکار برای کمک به این فرآیند آورده شده است:
1. خودآگاهی: اولین قدم شناختن احساسات و انگیزه‌های خود است. به این فکر کنید که آیا محبت شما به دیگران واقعاً از روی عشق و مراقبت است یا بیشتر به خاطر نیازهای خودتان.
2. تمرین همدلی: سعی کنید خود را جای دیگران بگذارید و احساسات و نیازهای آن‌ها را درک کنید. این کار می‌تواند به شما کمک کند تا از دیدگاه آن‌ها به روابط نگاه کنید.
3. تنظیم انتظارات: انتظارات خود را از دیگران کاهش دهید. به جای اینکه انتظار داشته باشید دیگران به شما توجه کنند، سعی کنید خودتان به دیگران توجه کنید.
4. تقویت ارتباطات سالم: روابطی را انتخاب کنید که در آن‌ها احترام و حمایت متقابل وجود دارد. از روابطی که بر پایه‌ی خودخواهی بنا شده‌اند دوری کنید.
5. توسعه مهارت‌های ارتباطی: یاد بگیرید چگونه به طور مؤثر با دیگران ارتباط برقرار کنید و احساسات خود را بیان کنید بدون اینکه به نیازهای دیگران آسیب برسانید.
6. مدیریت احساسات: یاد بگیرید چگونه احساسات منفی مانند خشم یا ناامیدی را مدیریت کنید. مدیتیشن، ورزش و نوشتن می‌توانند در این زمینه مفید باشند.
7. مراقبت از خود: به نیازهای خود توجه کنید، اما به گونه‌ای که به دیگران آسیب نرسانید. مراقبت از خود می‌تواند شامل فعالیت‌هایی باشد که شما را شاد و راضی نگه می‌دارد.
8. پذیرش تغییر: تغییر عادات و رفتارها زمان‌بر است. با خود صبور باشید و هر پیشرفتی را جشن بگیرید.
با تمرین این نکات، می‌توانید به تدریج از دوست داشتن خودخواهانه رها شوید و روابط سالم‌تری با دیگران برقرار کنید.


بعدنوشت بعدی: یه مقاله پیدا کردم از آقای محدثی جامعه شناس، نظرات ایشان هم جالب بود!؟ لینکhttps://www.mehrnews.com/news/4693224/%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%D8%B4%D9%82-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%87