باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

کیان رنگین کمان

همیشه رنگین کمان را دوست داشتم

هنوز که هنوز هست گاهی نقاشی رنگین کمان می کشم

وقتی بچه بودم چه ذوقی می کردم وقتی بعد از باران رنگین کمان تشکیل می شد.

اما دیگر ذوق نمی کنم غصه ام می گیرد.

برای کیان، برای تمام بچه ها، تمام نوجوان ها و جوان هایی که کشته شدند، که کشته می شوند.

تاریخ چه تلخ است

از بین کتاب ها آمده جلوی رویمان

و کاری از دست من بر نمی آید

من باید بروم به دنبال کار خودم

از نیک و بد روزگار بگذرم

به صلح و جنگ جهان کاری نداشته باشم

از نام و ننگ خودم هم بگذرم

اما چگونه؟!

مگر می شود؟!

متاسفانه دچار ضعف هم هستم

با اینکه تغذیه مناسب دارم

از طرفی از خودم بدم می آید که کاری از دستم بر نمی آید!

از طرفی خوشحال هستم تکلیفم تقریبا مشخص است!

اگر بخواهم فعالیت سیاسی کنم از فعالیت اصلیم باز می مانم!

چون مغز من به گونه ای هست که فقط می تواند روی یک چیز تمرکز کند و فکر و ذکرم همان می شود و دیگر کارها در حاشیه قرار می گیرند!

چرا این طور هست نمی دانم؟!

ولی دیگر همینم!

صلح

برای من همیشه سوال بوده است که آنچه در اخبار جهان صلح می نامند چطور صلحی است که هر روز سلاح های بیشتری اختراع و ساخته می شود یا کشورهایی که تکنولوژی ساخت سلاح ندارند از سازندگان سلاح، سلاح می خرند.

انگار آرامش تا وقتی برقرار است که کشورها از هم بترسند و هر کشوری سعی دارد به سلاح قوی تر برسد تا دیگر کشورها بیشتر از آن بترسند!

بیشتر نوعی دندان نشان دادن است که گرگ ها برای هم انجام می دهند تا قلمرویشان را حفظ کنند یک جنگ مخفی و پنهان در جریان است که نمی توان نام آن را صلح و آشتی گذاشت.

از طرف دیگر بحثی که وجود دارد بحث منافع است که هر جا دو کشور دشمن با یکدیگر دشمن سوم مشترکی داشته باشند که منافعشان را بیشتر به خطر بیندازد بر ضد آن کشور سوم با هم متحد می شوند و بعد از پیروز شدن بر کشور سوم دوباره با هم دشمن می شوند!

این همه احساس مبارزه جویی و منفعت طلبی یا احساس خطر چرا در بین ما انسان ها وجود دارد! این گونه نمی شود یک دنیای هماهنگ و یک کل یکپارچه درست کرد!

به اطلاع قدرت های جهان می رسانم رویه ای که شما پیش گرفته اید فقط باعث نابودی همه ی ما می شود موردی که سال هاست به طرق مختلف بیان شده و به مردم نشان داده شده است.

چرا هیچ کس قبول نمی کند امیالی مانند حرص و طمع، حسادت، خودخواهی در آدم ها هست که در قالب های گفتمان مدرن خودش را به شکل کلمه منفعت نشان می دهد؟!

اگر قرار باشد صلح برقرار شود ابتدا آدم ها باید یاد بگیرند چگونه با هم دوست باشند، چگونه با هم آشتی کنند، چگونه صداقت داشته باشند، چگونه به هم اعتماد کنند، چگونه زرنگی در برابر هم انجام ندهند، اما اتفاقی که افتاده است دقیقا برعکس این است.

اینکه فقط عهد ببندیم تا مدتی متحد باشیم بعد برویم دنبال کارهایمان کافی نیست یا اینکه در عین حال که متحد هستیم مخفیانه بر ضد هم کارهایی بکنیم! این فرهنگ از کجا آمده است؟!

 متاسفانه این فرهنگ سیاستمنداران امروزه بین مردم عادی نیز رواج پیدا کرده است و دیگر نمی توانی به کسی اعتماد کنی یا با کسی دوست باشی یا صادق باشی چون می ترسی هر لحظه بر ضدت کاری انجام شود.

این صرفا فقط خالی کردن ذهن و زبان بود و بنده ایده ای برای حل این مشکلات ندارم شاید در آینده آن قدر بفهمم که بتوانم راهی برای بیرون آمدن از این بن بست یا منجلاب پیدا کنم.

شور خاورمیانه ای

یک جایی می خواندم برای غربی ها این شور حماسی خاورمیانه ای ها به خصوص ایرانی ها خیلی عجیب است.

در تمام تاریخ شور حماسی ایرانی ها به دادشان رسیده است و همه را بسیج کرده است برای جنگ و دفاع.

ایرانی ها دوست دارند جنگاوری را، می ستایند جنگاور را، حال امام علی باشد یا امام حسین یا رستم دستان یا ...

حتی زنان جنگاور هم داشته ایم و ستایش شده اند یا زنانی که فرزند جنگاور تربیت کرده اند ستایش شده اند و می شوند.

راستش را بخواهید من خودم هم از این شور و غوغاها خوشم می آید هیجان مثبت دلچسبیست حس زندگی دارد.

اما اولش این طور با شور است بعد که جنگ اتفاق بیفتد در وسط گود که باشی وقتی زخمی شوی یا ببینی یکی یکی همرزمانت کشته می شوند یا زخمی می شوند وقتی همه جا را بوی خون بر می دارد آنگاه دیگر شورانگیز نیست!

البته من که جنگ نرفتم فقط خیال کرده ام یا فیلم و تئاتر جنگی دیده ام اما با این ها می توان بهت و حیرت جنگ را کمی لمس کرد و می توانی بفهمی کسی که زنده می ماند تا آخر عمر با این خاطرات چگونه زجر خواهد کشید.

یک فرزانه ی چینی (که اسمش یادم نیست) می گوید هر وقت بشود در زمان جنگ، صلح اتفاق بیفتد باید این کار را کرد به صلاح همه است و هر کس بخواهد خون خواهی کند یا جنگ را ادامه دهد احمق است چون  به خاطر خون های قبلی، خون های بیشتری ریخته خواهد شد.

البته فرهنگ های ملل مختلف با هم فرق دارد در فرهنگ ما خون خواهی ارزش است جنگاوری ارزش است و نمی توانی به مردم بگویی ارزش هایی که قرن ها داشته اید را کنار بگذارید و حال ارزش های چینی جای آن بگذارید!

اما از طرفی دوره و زمانه ی یک چیزهایی گذشته است امروز دیگر قدرت بازو یا قدرت شمشیرزنی یا تیراندازی فرد را به قدرت نمی رساند بلکه این هوش انسان است که برایش قدرت، نان و آب دارد.

من نمی دانم این ها توی سرم است اما هیچ نتیجه ای از این حرف ها نمی توانم بگیرم هر کس خودش نتیجه بگیرد بهتر است.

امشبم خوابم نمی بره

امشبم خوابم نمیبره

البته امشب حالی ندارم که نزدیک به دیوونه شدن باشه

خوبم اما اجیر اجیرم

کلا فکر کنم یه شب در میون خوابم نمیبره!

خوبه یه شب می خوابم یه شب بیدارم

خودشم این طور میشه

این قدر آهنگ گوش کردم ولی خول شدم

خون از رخم بشوی، همایون شجریان

خون را با آب می شویند

اما به من بگویید خونریز رو باید چه کرد؟

با آبم بشویی اش کارش پاک نمی شود

امام علی می گوید هر کس نفسی را بکشد مثل این است که یک نسل را کشته است.

منظور این است که اگر آن فرد زنده بود بچه دار میشد بعد بچه اش بچه دار میشد و الی آخر وقتی او را کشتی بچه های احتمالی اش را نیز کشتی.

البته خود امام در جنگ ها خیلی آدم ها کشته اند!

خیلی ها هم که با منطق ما باید می کشته را نیز نکشته است!

ولی خوب داستان جنگ با زمان صلح فرق می کند.

یا در زمانی که اگر نکشی، کشته می شوی، که دفاع از خود است.

عقل من می گوید نباید هیچ وقت بگذاریم شرایط به جایی برسد که آدم ها در چنین شرایطی قرار بگیرند 

اما متاسفانه از دیر باز بعضی افراد تعمدا کاری می کردند که آدم ها در چنین شرایطی قرار بگیرند و آدم را در برابر آدم قرار می دادند برای اهدافی که داشته اند جنگ یک شیوه است برای رسیدن به نتیجه دلخواه!

ازنظر من البته با جان آدم ها بازی کردن است آدم ها را مهره ی شطرنج دیدن، مهره هایی را فدا می کنی تا شاه باقی بماند تا حریف را کیش و مات کنی.

نمی دانم من که از بچگی هم شطرنج را دوست داشتم هم نداشتم خیلی هم بازی نکردم الانم یادم رفته است.

برای من یک بازی است اسمش رویش است مجازیست حقیقی نیست اما برای خیلی ها، بازی ها حکم مرگ و زندگی را دارد.