باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

عشق، مرگ زندگان

امروز به قسمتی از کشکول شیخ بهایی رسیدم که از عشق به عنوان مرگ زندگان نام می برد، اینکه مریض هستی و هیچ طبیبی نمی تونه درمانت کنه حتی خود ابو علی سینا و با مرده فرق نداری!

جالبه که شیخ بهایی هم به این درد دچار شده بوده، منم ده سال پیش این موقع ها تو تب و تاب یه عشق بودم و دست آخر بیچاره شدم و می بینید که بعد ده سال هنوز اندر خم یک کوچه ام!؟

حالا اگر حدس من درست باشه و چند نفر که دورادور می شناسم عاشق من شده باشند چون اهل شعر و عرفان هستند به نظر من راه عرفان رو پیش بگیرند چون که من اصلا حال و روز خوشی رو ندارم!

هم بی طاقت شدم، هم بی حوصله و هم خسته، تازه تو خودم کشف کردم به هر کی نزدیک میشم چه زن، چه مرد، بعد از مدتی ازش خسته میشم، اولش فکر می کنم دوسش دارم و طرف جالب هست اما بعد از یه مدت برام تکراری میشه و دیگه حوصله شو ندارم!

پس به من نزدیک نشید چون آخرش میرسه به جدایی، تازه دیروز با یکی از دوستان چت می کردم میگفت منتظری یکی مثل شمس بیاد تو زندگیت و من گفتم سالهاست آرزومه اما بعد با خودم فکر کردم شمس و مولانا هم از هم جدا شدند و نتونستند تا آخر عمر کنار هم باشند، اصلا این مدل فرهنگ ماست مقطعی و دوره ای کنار هم هستیم و با هم خوشیم بعد یا روزگار جدامون می کنه یا خودمون به تیپ و تاپ هم می زنیم و از هم جدا میشیم!

خلاصه که من بسی از شمس سرگشته تر و شوریده تر هستم آتشی در سینه دارم که کل وجودم رو گرفته، صدام در نمیاد چون مدلم این طوره و خیلی هم از خودم ناامید شدم چون آدم شجاع و دلیری نیستم و حاضر نیستم پای آنچه می خوام هزینه ی گزاف بدم بنابراین حیران مانده ام در کار خودم و اینکه چطور ادامه بدم، از کسی چون من توقع خاصی نداشته باشید اگر می توانستم کاری برای خودم می کردم!؟

من چه کنم؟!

خودمو که نگاه می کنم می بینم هر دوره از عمرم دنبال یه موضوعاتی بودم و تهش از اون موضوع یا علم یا کار یا هر چی خسته شدم!؟

الان ده سالی از عمرم رو میشه گذاشتم روی شعر و عرفان و خودشناسی و روانشناسی و یوگا و مراقبه و این چیزها بلکه بیشترم بشه دیگه اشباع شدم از این حرف ها و برام لذتی نداره و کنجکاویم رو هم بر نمی انگیزه!؟

نمی دونم چه کار کنم؟! دیگه هر چی دوست داشتم امتحان کنم، امتحان کردم!؟ گفتم برم ورزش و باشگاه که دیدم نمی تونم و نمیشه!؟

شیخ بهایی میگه اونی قدر علم رو می دونه که براش زحمت و سختی کشیده، خودش یه کتاب رو رفته بغداد خونده یه کتاب رو تو هرات خونده، از شام بلند شدن اومدن اصفهان! واقعا چه زندگی هایی داشتن اونا؟!

من برای هر کدوم از چیزهایی که کسب کردم زحمتم کشیدم ولی آنچنان برام سخت نبوده چون درش استعداد داشتم یعنی دنبال هر چی رفتم که درش استعداد داشتم و دوسش داشتم و ازش لذت می بردم!

شاید برای اولین بار باید بزرگ بشم و کاری انجام بدم که برام طاقت فرساست و خسته کننده و بی لذت است خودم رو متعهد کنم به انجام دادنشون!

اینم بگم که برای من کشکول شیخ بهایی داره دیدم رو عوض می کنه یعنی داره جور دیگه ای دیدن رو بهم یاد میده عقلانیتش با مولانا و حافظ و سعدی و عقلانیت مدرن و عقلانیت اسلامی یا مسیحی و غیره فرق می کنه بهتون پیشنهاد میدم بخونید ضرر نمی کنید در حد چند صفحه در روز چون بعضی حرفاش واقعا عمیقه بعضیاشم من منظورش رو نمی گیرم یا از قبل می دونستم!

راستشم بخواین می ترسم به خودم فشار بیارم باز مریض بشم تو دوران ارشد اومدم به خودم سخت بگیرم که مثلا کسی بشم داغون شدم، همه چی با هم قاطی شد، تازه الان داره یواش یواش به روزهای خوب بر می گردم، باز نمی خوام دیوونگی کنم!؟

دلم میخواد حرف بزنم!

دلم میخواد حرف بزنم اما نمی دونم از چی بگم؟!

صبحانه خوردم ولی دلم یه صبحانه ی خاص و مفصل میخواد، همین جوری دورهمی هوس کردم البته حوصله ندارم تهیه ش کنم و از خودم دریغش می کنم! خخخخ!

دیشب از لحاظ روانی نمی دونم چرا قاطی کرده بودم! چند تا آهنگ داشتم گوش می دادم هنوزم تو سرمه! زانیار!

امروز خرید میوه و سبزی داریم، دیروزم رفتم خرید کردم خوش گذشت، میوه فروشی خیلی خوبه، حس میوه ها و سبزی های رنگارنگ روح آدم رو تازه می کنه!

یکی دلم می خواسته تو لوازم تحریری کار کنم یکی میوه فروشی و یکی هم روسری فروشی فقط من اعصاب مصاب ندارم مشتری دو تا سوال بپرسه از دستش عصبانی میشم! خخخخ!

هوا امروز ابری و سرده، فکر کنم بارونم اومده تو این هوا تنبلیم میاد برم بیرون ولی خرید سوپرمارکتم داریم، ساعتای 10 میرم الان زوده!

یه سری پادکست مسیحی پیدا کردم مال موسسه ی دلهایمان احیا کن، خوبن آگاهی بخش هستند، ما در دنیایی عجیبی زندگی می کنیم تشخیص حق و حقیقت خیلی سخته ولی من دلم رو زدم به دریا و مسیحی شدم، با چند تا خواهر و برادر مسیحی هم در ارتباطم، خارجن!

من سال ها مرید عرفان اسلامی بودم اما با مطالعات چند سال اخیرم فهمیدم این عرفان اسلامی خیلی تحت تاثیر عیسی مسیح هست، همون طور که به نظر میاد تحت تاثیر زرتشتی و دین های هندی هست!

یه کتاب چند سال پیش می خوندم، نظرات فلاسفه مختلف رو نوشته بود بعد نقدشم نوشته بود، خیلی جالب بود که در بیشتر موارد به نظر من هم نظرات فیلسوفه درست بود هم نقدش، یعنی استدلالش منطقی بود و حرفاش با عقل جور در می اومد اما نقدشم همین طور بود بعد من اونجا به عقل خودم شک کردم چطور ممکنه هم نظرات فیلسوف درست باشه هم نقدش؟! برای همین میگم تشخیص حق و حقیقت سخته و من هنوز تو این مشکل موندم!؟ هنوزم درگیرشم!؟

بنابراین چون یه عمر با عقل خودم پیش رفتم و هزار جور اتفاق برام افتاده می خوام این بار با عقل مسیح پیش برم، خداوند راهنماییم کنه البته نه اینکه خدا راهنماییم نکرده باشه نه اما خودم رو سپردم به دستان عیسی مسیح و خدا و روح القدس، اگر کورم بینایم کنند!؟

خوب خیلی چرت و پرت گفتم، برم دیگه، خواهشی که دارم اینه که گیر ندید که چرا مسیحی شدید چون مرغ من یه پا داره و الان تشخیصم این بوده که این کار رو بکنم!؟ خخخخخخ!


فیض کاشانی

تازگی با اشعار فیض کاشانی آشنا شدم خیلی خوب شعر میگه ازش خوشم میاد.

امروز در مورد تحقیق کردم داماد ملاصدرا بوده و عالم و فقیه شیعه!

دو تا کتاب از کتابناک ازش دانلود کردم یکی دیوان اشعارش خیلی خوبه!

یکی هم کتاب علم الیقین که زبان نسبتا ساده ای داره و فهرستش و یه مقدار ازش رو خوندم خیلی جالب بود، یه نگاه فلسفی و عرفانی داره منتها با زبان ساده!

پیشنهاد می کنم دانلود کنید و بخونید تو بازار سخت پیدا میشند!

واقعا چقدر کتاب خوب هست باید خوند چقدر دایره ی علم و دانش و فرهنگ این سرزمین زیاد هست!

هوش مصنوعی و آگاهی و کتاب

امروز روی آپارات یه گفتگو دیدم از یه استاد دانشگاه تهران، در مورد هوش مصنوعی و تمدن لینکش رو می تونید بزنید، جالب بود، آخر گفتگو دو تا کتاب معرفی کرد یکیش در مورد آگاهی بود رفتم این کتاب رو از سابت ناشر بگیرم دو تا کتاب دیگه هم در مورد آگاهی گرفتم، به نظر خیلی جذاب می رسند فقط بخونم چون من هنوز دقیق نمی دونم آگاهی چیه؟! البته هنوز خود دانشمندان هم درست نمی دونند!

خود گفتگو هم خیلی جالب بود واقعا فکرش رو نمی کردم هوش مصنوعی می تونه در آینده این قدر کارهای مختلف بکنه و یه کتاب هم در مورد هوش مصنوعی معرفی کردند که دیگه اون رو فعلا سفارش ندادم باشد تا عمری باشه و من باز بخونم،  آخه یه مقدار از حوزه ی روانشناسی خسته شدم از حوزه ی دین و عرفانم خسته شدم شاید این کتاب ها یه مقدار بهم نشاط بده!

آها راستی یه نکته ی جالب گفتند که هوش مصنوعی می تونه سوگیری داشته باشه چون پایگاه دانشش سوگیری داره لاجرم تحلیلی که می کنه با سوگیری هست به این دقت نکرده بودم و اینکه ما باید یاد بگیریم چگونه از هوش مصنوعی سوال بپرسیم تا جواب درست بده و باید یاد بگیریم جواب هاشو تحلیل کنیم تا یه موقع جواب نادرست داد متوجه بشیم!