باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

قدرت و ثروت

من یک چیزی به نظرم اومده، آیا درسته؟

تو کشورهایی که دموکراسی موفق هست افراد قدرت رو می خوان برای ثروت ولی تو کشورهایی مثل ما، آدم ها قدرت رو می خوان واسه قدرت، برای همین تو کشورهای ما هر کارم که می کنی انحصارطلبی بودنشون باعث میشه قدرت دست یکی بیفته اما تو کشورهای سرمایه داری، آدم ها قدرتم وسیله ی پول می کنند و با پولشون خوشند نه با قدرتشون!؟


پی نوشت: منظورم اینه که اونا ثروت رو قدرت می دونند اما ما زور و چماق رو قدرت می دونیم!

سکوت و بی تفاوتی

شاید وقتی من سکوت می کنم بعضی ها برداشت کنن بی تفاوتم اما این طور نیست در واقع نمی دونم چه کار کنم و چی بگم که خوب باشه، گاهی عصبانی میشم و نمی خوام بی احترامی کنم که سکوت می کنم، گاهی بلد نیستم درست حرف خوب بزنم با خودم میگم یه چیزی بگم کار رو خراب تر نکنم!؟ می دونم یه بخشیش از اعتماد به نفس کمم ناشی میشه اما دیگه منم ضعف هایی دارم! ببخشید!؟

یه ایده ی جدید

من یه ایده ای به ذهنم اومده ولی نمی دونم چقدر بدرد بخوره!؟

بیایم دموکراسی رو با ریاضی ترکیب کنیم، مثلا اگر قرار هست ایران جور دیگه ای اداره بشه بیایم برای هر استان شاخصه تعریف کنیم مثلا بر حسب جمعیت یا توان اقتصادی یا سطح سواد یا منابع، اینا هر کدوم یه وزن هستند که به هر استانی میدیم، بر اساس این وزن ها هر استان قدرتش در نظام سیاسی تعیین میشه، اولا یه رقابت ایجاد میشه که هر استان خودش رو توسعه بده، دوما این مقیاس ها یه مبنای شناور هستند که در زمان تغییر می کنند یه کم پیچیده است اما کامپیوترهای امروزی سریع می تونن محاسبه ش کنن و این جنبه ی آماری داره!

نمی دونم این میشه یا نمیشه باهاش یه مجلس تشکیل داد و جنبه های مثبت و منفیش چیه!؟ منتظر نظراتتون هستم!


بعد نوشت: الان دارم فکر می کنم که این ایده یک نقطه ضعف بزرگ داره اونم اینکه اون استانی که شاخص هاش بالاتره هیچ وقت به اون استانی که شاخص هاش پایین تره کمک نمی کنه چون به نفعشه اون ضعیف تر باشه تا قدرت بیشتر در دست خودش باشه!؟


بعد نوشت فردا: من یه کم دیگه فکر کردم اگر استان هایی که از لحاظ شاخصه ها بالاتر هستند موظف کنیم در در استان هایی که شاخصه هاش پایین تره سرمایه گذاری کنن یعنی یه درصدی از درآمدشون باید صرف این کار بشه شاید دیگه کسی نتونه قدرت رو غبضه کنه!؟

هنوز قلبم یه طوریه!

دیشب بالاخره خوابم برد اگه گفتید خواب کیا رو دیدم؟! رامبد جوان و نگار جواهریان!؟ خخخخخخ

خوابم چرت و پرت بود و استرسشم زیاد بود اما مشکل اصلی اینه که الان که بیدار شدم قلبم هنوز یه طوریه!؟ نمی تونم بگم پر نفرته ولی پر احساسات متضاده!؟

نمی دونم چرا فکر می کنم همه ی این جنبش زن زندگی آزادی برای این بود که منو گیر بندازن!؟ از بس وبلاگ نوشتم توهم مهم و معروف بودن برم داشته!؟

آخه حرفایی که من توی وب زدم بعد از طریق بقیه به گوشم میرسه!؟ نمی دونم اینایی که خاموش می خونن میرن پخش می کنن یا دست به دست میشه و چی!؟

ولی راستش ترسم برم داشته!؟ ممکنه برام نقشه های ناجور بکشند!؟ از اینا هر چی بگی برمیاد!؟

آخیش آروم شدم!؟ متاسفانه همراز ندارم!؟ مجبورم این حرفای دشمن شاد کن رو اینجا بزنم!؟


پی نوشت: قلبم انگار تیر خورده، یه حس این جوری دارم!

احساس نفرت

نمی دونم به خاطر کامنت هایی که برای محیا جون نوشتم یا چیز دیگه، پر از نفرت شدم این قدر که خوابم نمی بره؟!

من از وقتی که یادم میاد یعنی همون بچگی در حال جنگیدن بودم راه و رسم جنگیدن رو هم از خانواده و تلویزیون و اینا یاد گرفته بودم اگر غلط و نفرت انگیزه ببخشید!؟

اما وقتی که مریض شدم تصمیم گرفتم تغییر شیوه بدم یعنی یا باید به جنگیدن ادامه میدادم تبدیل به یه اژدها می شدم یا روش عشق ورزیدن رو پیش می گرفتم و اژدها رو می کشتم و می نداختمش تو سایه!؟

چند سال اخیر سعی کردم شیوه ام عشق ورزی باشه اما گاهی اون وسطا لجم دراومده و جنگیدم و باز به خاطرش دارم مریضی های جدید می گیرم، چند وقته پریودم نامنظمه و وقت فعالیت می کنم خونریزی پیدا می کنم، حتی پیاده روی، دیگه ورزش نمی تونم بکنم، سونوگرافی و آزمایش دادم چیزی نبود، چند شب پیش خواب دیدم روی نوار بهداشتیم عکس مار بود فکر کنم پیغام بود که یکی رو نیش زدم اینم جزامه!؟ البته خونش زیاد نیست!؟

ولی وقتی به خاطر ۴ بار یا کمتر از ۴ بار آزار رساندن با زبان  به دیگران این طوری میشه نمی دونم اونایی که همه ش این کار ها رو می کنن چه بر سرشون میاد؟! خوب منم باید از خودم محافظت کنم؟! یا این که حرصم می گیره و عصبانی می شم از رفتار دیگران؟! خوب واکنش میدم!؟ اما انگار همین قدرم نباید واکنش داد!؟


بعد نوشت: نزدیک نیمه شبه و من هنوز خوابم نمیبره، فکر کنم فهمیدم چرا پر نفرتم!؟ از اینایی که برای محیا حرف درآوردن و سرزنشش کردن حرصم گرفته!؟ واقعا کارشون نفرت انگیزه، دختر به چه وضعی افتاده!؟ این قدر بدم میاد از این کارا!؟