باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

حرف کی را باور کنیم؟!

دیروز دبیر کل سازمان ملل تو سخنرانیش این قدر همه چیز رو وحشتناک نشون داد!؟

بعد رئیس جمهور آمریکا اومد کلی تعریف کرد و همه چیز رو گل و بلبل نشون داد!؟

آدم می مونه حرف کدومشون رو باور کنه؟!

یکی از وبلاگ نویس ها نوشته بود سران جمهوری اسلامی بمیرند دست پرورده هاشون میان جاشون و همه شونم جزم اندیش هستند، تازه جدیدا بدتر از قبلی ها هستند!؟

ولی به نظر من یه مشکل سران جمهوری اسلامی اینه که فکراشون قدیمیه و تو دنیای خودشونن اما حتی بچه هاشون قبولشون ندارند و فکرشون فرق کرده برای همین میرن کشورهای غربی!؟

حالا شاید باز من دارم ساده فکر می کنم از تجربه ی زیسته ی خودم تو خانواده ی خودم میگم و تعمیمش میدم به اونا!؟

به نظر من که بشینیم نگاه کنیم سیاستمدارا با هم چی کار می کنند!؟ یه کم بخندیم بهشون!؟

کودک ماندن

بنده بچه بودم مادرم می گفت بچه ها رو هول نده، یه موقع یکی می خوره زمین سرش می شکنه!

بازی هایی که هول دادنی بود مثل صندلی بازی رو نمی کردم، جوگیرم نمی شدم که همه دارن هول میدن منم هول بدم، از اینکه توی یه بازی الکی هم ببازم احساس شرم نمی کردم، اصلا مهم نبود، اونایی که بردن مگه بهشون چی دادند؟!

بابام وقتی بچه بودم میگفت مردم مثل گوسفندند، از خودشون نمی فهمند، گله ای زندگی می کنند، گله ای یورش می برن یه جا!؟

حرفش زشت بود ولی راست بود، منم اون موقع فهمیدم با جماعت نباید همراه بکشم، یک گوشه ای زندگی خودم رو بکنم، به داشته هام راضی باشم!؟

بعدا که بزرگ تر شدم فهمیدم از قصد مردم رو این طور کردند، واقعا نمی دونم چه دشمنی با مردم دارند ولی تقصیر خود مردمم هست که از مغزشون استفاده نمی کنند، می گذارند دیگرون بگردونندشون!؟

منتها خیلی کم هستند کسایی که متوجه بشند، بیشتر مردم عقل و هوششون در حد کودک هست یعنی از اون کودکی زیر دبستان منم کوچکترند!؟ کاریشم نمیشه کرد!

جنگیدن با جمهوری اسلامی

من هر بار بر ضد جمهوری اسلامی می نویسم، درون خودم آلوده میشه، الان دارم از خشم می ترکم و احساسات بدی مثل نفرت دارم!

بعد باید کلی کار خوب کنم تا دوباره درونم تصفیه بشه و این احساسات برن و به قولی ارتعاشم مثبت بشه!؟

جنگیدن با این افراد فقط روح خودمون رو آلوده می کنه، من چند بار امتحان کردم، نمی دونم قدیمیا چطور می جنگیدن که با جهاد درونشون تصفیه میشد اما ما بلد نیستیم، متاسفانه خیلی چیزا فراموش شده و دنیای ما تاریک تر شده!؟

روزنوشت اوقات تلخی

اوقاتم تلخ شد!

دنیا دارن مسخره مون می کنند!

به خاطر تجمع مردم واسه رونالدو!

**********

برای چند ثانیه شیشه ها لرزید!

فکر کنم زلزله شد!

**********

آستارا هم سیل اومده!

**********

من واقعا نمی دونم چه کار کنم!؟

آمریکا زودتر حمله کن ما رو بکش!؟

با یه کاری کردن که عملا مرده ایم!؟

خوبم نمیشیم!

فقط چند روز تو لحظه حال بودم و به هیچی فکر نمی کردم!

حالم خوب بود!

آقای جمهوری اسلامی!

آقای جمهوری اسلامی، مردم تا یه زمانی دندان روی جگر می گذارند اما ناگهان دیگر طاقتشان طاق می شود و ترس هایشان فرو می ریزد و دیگر نمی شود کاری کرد!

از ما گفتن بود، خود دانی!