باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

جنبش مهسا

باید بگویم که جنبش مهسا دارد از مسیر خود منحرف می شود!؟

مطالبات از چیزهای به جا به چیزهای نا به جا کشیده شده است مثلا پوشش اختیاری و آزادی یکی از مطالبات مردم بود اما الان خانم هایی را می بینیم که با تاپ در خیابان هستند یا لباسی که قسمتی از شکم بیرون است یا یک شانه یشان لخت است هیچ کجای دنیا چنین پوششی را در خیابان برای یک خانم عادی نمی پسندد!؟

بعد چرا زوم شده است روی حجاب؟! بازنشستگان چه؟! کارگران چه؟! چرا توجه نمی کنید و از کسانی خط می گیرید که شما را آلت دست قرار می دهند؟! آیا دارید لجبازی می کنید؟! با لجبازی که چیزی درست نمی شود!؟

پمپئی

یادم هست دانشجوی کارشناسی بودم که به روز مستندی از تلویزیون ایران پخش می شد در مورد شهری به نام پمپئی در ایتالیا، این بندر بسیار مرفه و زیبا بوده است و مردم در نعمت فراوان در این شهر زندگی می کردند اما اتفاقی که می افتد این مردم غرق لذت جویی می شوند و به کسانی که به آن ها می گفتند رو به راه درست بیاورید بی اعتنا بودند و روزی ناگهان آتشفشان در نزدیکی شهر فراوان می کند و همه ی شهر را گدازه و خاکستر در بر می گیرد و عده ی زیادی کشته می شوند حتی نمی توانند واکنش نشان دهند جالبست که این داستان آدم را یاد داستان های قرآن و نازل شدن عذاب بر سر مردمی که پیامبرانشان را قبول نداشتند می افتد!

اما من نکته ی دیگری می خواهم بگویم، آیا اگر این مردم دست از لذت جویی بر نمی داشتند آتشفشان فوران نمی کرد؟! طبق علم زمین شناسی خیر شاید قرن ها زمان برد تا آتشفشانی آماده ی فوران شود و جالب این جاست که مردم شهر خبر نداشتند زیر پایشان دارد چه اتفاقی می افتد و خوش و خرم زندگی می کردند!

حال سوالی که پیش می آید این است که اگر فوران آتشفشان حتمی بوده است آیا نافرمانی این مردم از خدایانشان نیز حتمی بوده است؟! به عبارت دیگر سرنوشت چیده شده بوده است تا این مردم بر اثر فوران آتشفشان بمیرند؟!
و باز آن سوال آیا جهان برنامه ریزی شده است؟! پس اختیار و انتخاب چه می شود؟!


پمپئی

آشنایی با شهر سوخته پمپئی-ایتالیا

خواب دیشب

دیشب یه تیکه تو خوابم بود که خواهرم بهم گفت کتاب های زبان انگلیسی خاله م رو بهش بدم!؟

فکر کنم خواب صادقه بود نمی دونم این تیکه ها که بعد تو واقعیت می بینمشون بهم چی می خواد بگه!؟

سالهاست که خوابای این جوری می بینم!؟

نتیجه ای که من گرفتم این بود جهان برنامه ریزی شده است!؟

آخه مثلا تو میری سر یخچال تشنه ای، آب هست، شیر هست، آبمیوه هست همون جا تصمیم می گیری یکیش رو انتخاب می کنی بعد میای برش داری میگی من این صحنه رو دیدم!؟

خوب من در لحظه انتخاب کردم  پس اختیار دارم یا ندارم!؟ اگه اختیار داشتم چگونه همون چیزی رو انتخاب کردم که باید انتخاب میشد!؟

دانشمندان فیزیک کوانتوم توجیهاتی واسه این پدیده دارند که من نه متوجه میشم چی میگن، نه برام قانع کننده است ولی می دونم اشتباه فهمیدم معنی اختیار و انتخاب و سرنوشت و اصلا ماهیت خودم رو و حتی شاید اینکه میگم جهان برنامه ریزی شده است هم اشتباه باشه! چون این پدیده سالهاست مدام داره تکرار میشه و من با عقل خودم که نفهمیدم یعنی چی!؟ وقتی تکرار میشه یعنی درست موضوع رو نگرفتی وگرنه دیگه تکرار نمیشد!؟

نمی دونم از نوشته های من چیزی متوجه میشید یا نه!؟

فشار آوردن بر ایرانی ها

اکثر ایرانی ها خلقیاتی دارند که شاید بقیه کشورها نداشته باشند. مثلا فشار آوردن، سرکوب کردن، منع کردن روی یک ایرانی معمولا جواب عکس می دهد.

حکومت ما موسیقی را منع کرد همه بیشتر از قبل رفتند دنبال موسیقی، ماهواره را منع کرد بیشتر مردم رفتند سراغ ماهواره، حجاب را اجبار کرد و هر کس رعایت نکرد تحت فشار گذاشت بیشتر بی حجابی رونق گرفت، کازینو و میخانه ها را جمع کرد علاقمند به رفتارهایی که درون این مکان ها بود بیشتر شد، اینترنت را فیلتر کرد همه فیلترشکن نصب کردند!

دولت آمریکا سالهاست حکومت ایران را تحت فشار قرار می دهد اما نتیجه ی عکس می گیرد الان هم دارند در سازمان ملل جلسه برقرار می کنند که رای گیری کنند ایران را از کمیسیون مقام زن حذف کنند باور کنید این کار را کنید زنان در ایران بیشتر تحت فشار قرار خواهند گرفت.

ایرانی ها نمی توانند گروهی کار کنند نمی دانم دردمان چیست اما در شرکت ها همه با هم سر جنگ دارند و می خواهند هم را کنار بزنند، رقابت و برتری جویی و خودکامگی در بین ما ایرانی ها خیلی زیاد است. حاضریم سرمان برود ولی حرفمان نرود!

آمریکا و غرب اگر می خواهند ایران را نابود کنند خوب به کارهایشان ادامه دهند اما اگر خیرخواه ما هستید این روشتان جواب نمی دهد، بگذارید خودمان با زبان خودمان، بین خودمان مشکلاتمان را حل کنیم! شما نمی دانید اکثر مردهای ایرانی خلقیات عجیبی دارند و زن های ایرانی همیشه با شیوه ی خودشان آن ها را مدیریت کرده اند!

خیلی تلخ است که جامعه ی ما این گونه است اما هست!؟ زمان می برد تا شیوه ی زندگانی ما تغییر کند اول زن ها باید تغییر کنند چون آن ها نسل بعد را تربیت می کنند اما مشکل این جاست دیگر زنان حالشان با خودشان خوب نیست! چرایش را نمی دانم!؟

ما شیوه ی زندگی مادرمان را نمی پسندیدیم از رفتار پدرمان با مادرانمان ناراحت بودیم پیش خودمان شیوه ی دیگری در پیش گرفتیم اما شیوه ی ما، ما را از اصلمان دور کرد، اینکه دیگران چقدر مقصر بودند را نمی دانم اما من یکی امروز دیگر مسئولیت گذشته ام را به عهده گرفتم حتی اگر گولمان زده باشند باز هم خودم گول خوردم باز هم چیزی درونم بوده است که من بااختیار خودم آن را انتخاب کردم! همین!

تسلیم بودن

دیده اید در ادیان می گویند تسلیم باید باشیم؟!

اما می گویند در سختی ها تسلیم نشوید؟!

سرنوشت هست و دنیا را یک نفر دیگر می چرخاند پس اراده و اختیار ما چه معنی دارد؟!

آیا ما مجبوریم؟!

من نمی خواهم این پرسش های اساسی را جواب دهم چون هیچ کس نمی تواند جواب دهد!

اما می خواهم بگویم منفعل بودن با تسلیم بودن فرق دارد!

جا زدن و خود را باختن به مشکلات با تسلیم بودن فرق دارد!

تسلیم بودن یک حالت روحی و روانی است که در قلب احساس می شود یعنی فرد تسلیم مقاومتی در برابر رویدادها ندارد و شکوه و شکایت به درگاه خدا نمی کند آنچه هست می پذیرد و این به یک باره اتفاق نمی افتد گام به گام در مسیر زندگی بیشتر و بیشتر تسلیم می شویم.

اما جنگیدن با مشکلات و غلبه به سختی ها نشانه ی اراده و اختیار ماست و منفعل نبودن در برابر وقایع خود یک ارزش است این که نگذاری هر موجی تو را به هر سمتی ببرد البته شاید گاهی بخواهی سوار امواج شوی اما این همیشگی نیست و گاهی خود سکان را دست می گیری چون اگر این کار را نکنی امواج لهت می کنند!

آری این دنیا خیلی پیچیدگی دارد سیر در این دنیا نیازمند هوشیاری است و هر کس نمی تواند تصمیم مناسب بگیرد و کلمات در جاهای مختلف معنای متفاوت دارند.