باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

عید و حوصله سر رفتن

باز عید شد و ما تو خونه ایم و هیچ کار نداریم بکنیم، خیابون ها خلوته فقط پرنده ها در حال آواز خواندن هستند!

من دیشب نرم افزار ایران صدا رو رو گوشی نصب کردم باهاش برنامه های آرشیوی رادیو رو گوش میدم، تنها کار مفیدی که می تونم بکنم همینه!

امیدوارم به شما خوش بگذره و استفاده کنید ما که کسی رو نداریم باهاش بریم بگردیم!

مقابله با استرس

ساعت چهار همین جوری رفتم پای تلویزیون، شبکه ماهواره‌ای کلمه برنامه روانشناسی داشت در مورد مقابله با استرس بود خیلی برنامه خوبی بود گفت می گذاریم رو یوتیوب و یکشنبه هم ادامه میدن بحث رو!

عمه و گیل پیشی حتما ببینیدش، من گشتم رو نت یه مقاله شبیه اون پیدا کردم اما اسلایدا و شکل های اون برنامه کامل تر بود!

لینک مقاله استرس چیست؟https://karboom.io/mag/articles/%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%B3


پی نوشت: راستی طبق این برنامه رفتارهای من و خیلی از توصیه های اشعار عرفانی ما در مواجهه با استرس ها افراطی هست!؟

خاطرات سر کار

اولش خیلی خوب بود همه چیز خوب پیش می رفت همه راضی بودند و تشویق می کردند اما بعد نمی دونم چی شد که هر چقدر مثل خر کار می کردی کار جلو نمی رفت، یهو آدم هایی که راضی بودند شدند شاکی، یکی داشت یه کاری می کرد ضد ما آخرش هم نفهمیدم کی بود ولی من خیلی راه اومدم خیلی جلسه گذاشتم اولش راضی می شدند ولی باز بعد شاکی بودند از برنامه ها!

منم دیدم داره عمرم تو این کش و قوس ها میره آخرشم هیچی به هیچی، اومدم بیرون!

خلاصه که سر کار فرش قرمز براتون پهن نکردند همه ش استرس و اعصاب خوردیه! البته تو خونه هم خبری نیست پسرفتم می کنی!

بهتونم بگم من اون چند سالی که کار کردم بعد که رفتم ارشد از استادامون بیشتر حالیم بود اونم اتفاقا زد تو پرم، ارشد برام بی معنی شد، استادای پرمدعای آبکی دیگه به چشمم نمی اومدند، اونجا هم یه جور سرخورده شدم، باید گوش به فرمان یه عده بی سوادتر از خودت می بودی! 

گند بزنن این مملکت رو که افراد نالایق رو می برن توی یه سازمان، اونا هم چش دیدن بهتر از خودشون رو ندارند!


پی نوشت: بیشتر بقیه ی کارمندای بخش های دیگه، تنبل از زیر کار در رو بودند وقتی قرار بود یه چیزی تحویل بدند این قدر طولش می دادند که نگو اما اگه ما یه باگ نرم افزارمون داشت گوش جهان رو کر می کردند!

شما می تونید مربی خودتون باشید؟

شما می تونید مربی خودتون باشید؟ سیستم آموزش و پرورش یه جوری ما رو بار آورده که باید حتما یک نفر بهمون بگه چی کار کنیم وگرنه خودمون می مونیم!

اگر یک برنامه بهمون بدند طبقش عمل می کنیم اما وقتی قرار هست خودمون برنامه بچینیم بلد نیستیم و درست اجراش نمی کنیم!

انگار از مربی خجالت می کشیم اما خودمون نه! هی امروز و فردا می کنیم هی پشت گوش می ندازیم همه کاری انجام می دیم جز اون کاری که باید انجام بریم! راستی چرا از شروع کردن طفره میریم؟!

انگار عادت کردیم یکی هولمون بده انگار عادت کردیم یک نیروی خارجی رومون فشار بیاره اما خودمون نمی تونیم روی خودمون فشار بیاریم!

این قدر کلیپ انگیزشی دیدم و کتاب خوندم اما باز هم نمی تونم خودم رو تکون بدم همه ش پای گوشی هستم! از انجام دادن یک کارهایی بدم میاد اما لازم هست انجام بدم!

قدم های اولم همیشه خوشایند نیست و نتیجه ی کارت رضایتبخش نیست برای همین ولش می کنی واقعا شما بگید من چه کار کنم؟!

زندگی بی برنامه

من نمی توانم طبق برنامه زندگی کنم

من نمی توانم عادی زندگی کنم

زندگی من شده همین

تمام انرژی و فکر و ذکرم می رود برای یک موضوع

من در زندگی هدف دارم اما دیگر آن طور که باید کشش بهش ندارم

سستی و رخوت در بدنم خانه کرده است

و خشمی دارم که همیشه داشته ام

اما این بار انگار خشم جمعی را به دوش می کشم

قرار نیست آسان باشد

هدف های بزرگ دشواری های بزرگ هم دارند

و من راه دیگری جز پیش رفتن ندارم 

حتی مورچه وار هم بروم خوب است

می دانم بهم تهمت خیلی زده اند و می زنند و خواهند زد

می دانم بزرگترین سنگ ها آدم ها جلوی پایم خواهند انداخت

ولی من ادامه می دهم

راه دیگری ندارم جز ادامه دادن

تا دری باز شود و گشایشی اتفاق افتد